قافله مستدام عشاق شهر فیروزه‌ای، نگاهی به اصفهان شناسان
قافله مستدام عشاق شهر فیروزه‌ای، نگاهی به اصفهان شناسان
اصفهان تنها یک خاک نیست ، قطعه ای از زمین یا یک سرزمین‌. اصفهان یک تاریخ بلند است در قابی از جغرافیا‌. شهری است از شهرهای اساطیری عالم که گاه آدمیان در رؤیاهای فلسفی خود ساخته است همچون شهر خدا‌. این چنین است که از روزگار دیروز تا فردا و فرداها ، همیشه کسانی بوده اند و هستند که به این شهر فیروزه ای ، عشق بورزند‌. دربارة آن بنویسند و نام بلند آوازة آنرا به قلم، زیبایی بخشند‌...
قافله مستدام عشاق شهر فیروزه‌ای، نگاهی به اصفهان شناسان
فرستنده: دکتر عبدالمهدی رجایی
نگارنده: عبدالمهدی رجایی
نگارش: آبان ۱۳۹۳
 از قرن سوم که نویسنده الاعلاق الانفیسه، ابن رسته، خود را به افتخار اصفهانی نامید و در بارة این شهر و البته دیگر شهر ها نوشت ، اصفهان شناسی ،تا آنجا که به دست ما رسیده، آغاز سخن کرد‌. [1] کمی‌ پس از وی در آغاز قرن چهارم «ذکر اخبار اصفهان» نوشته شد‌. حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب خود حدود دو هزار نفر از بزرگان مشاهیری را که در این شهر نشو و نما یافتند فهرست کرده است [2].همین کارنامه درخشان کافی است تا هر کس از خود بپرسد مگر این شهر چیست که چنین مرد پرور است ؟ از کتابی که حافظ ابونعیم اصفهانی نوشته است چیزی زیادی به دست ما نرسیده ، پس از آن می‌گذریم‌. چیزی نگذشت که مافروخی در قرن پنجم ، که اصفهان قبای مجلل پایتختی سلاجقه بر تن داشت ، کتابی در توصیف نیکویی های آن نوشت و آنرا«  محاسن اصفهان » نامید‌. کتابی که سه قرن بعد حسین آوی ، از عربی به فارسیش برگرداند و خود بدان اضافاتی افزود‌. این دو کتاب دیگر به جای ذکرمشاهیر  یا گیاهان و چشمه های اصفهان از باغات و ابنیه اصفهان سخن گفته اند‌.از مساجد پرشکوه آن زمان ، مسجد جورجیر، از بازار اصفهان و از « هزار کوشک » باعظمت این شهر نوشته اند‌.[3] زمان به جلو آمد و اصفهان پایتخت پر شکوه امپراطوری صفوی گردید‌.شاهان این سلسله یک یک اثری به یادگار بر پیشانی شهر نهادند‌.و جواهری بر لباس برازندة‌ آن بستند‌. در این زمان بر قافله ستایندگان زیبایی های شهر  افزوده گشت: فرنگیان نیز  مسحور عظمت آن، قلم بر گرفته و به مداحی نشستند‌. این شهر را از ونیز و پاریس و دیگر شهرهای زیبای اروپا نه کمتر که بسیار بیش یافتند‌. هر چه بود عجیب می‌نماید که در این دوره طلایی  هیچ اصفهانی قلم بر نداشت و کتابی مستقل در توصیف شهر خویش ننگاشت ‌. گویا همه گمان می‌کردند که اصفهان این گونه می‌ماند و نیازی به نوشتن نیست. شاید وقتی سپاه بیست هزار نفری و پا برهنه افغان بر گرد حصار شهر جمع شدند، تازه همه فهمیدند که دورة سروری اصفهان به پایان آمده است[4]‌.و آن روز تلخ که شاه سلطان حسین بر خوابگاه محمود رفت، در فرح آباد، تا تاج شاهی بر سر وی نهد همه از خود می‌پرسیدند  دیگر دوران عظمت این شهر به سر آمده است؟ دیری نگذشت  نادر شاه آمد و خان زند آمد و خان قاجار آمد و همه با این شهر که مُهر شاه عباس بر پیشانی داشت بر سر مهر نبودند‌. پس بساط پایتختی بر جای دیگر افکندند و اصفهان از شر و شور پایتخت بودن رهایی یافت‌. قاجاریه برای اصفهان آغاز خوشی داشت و پایان درد ناک‌. آغاز آن با میرزا حسین خان صدر اصفهانی بود که چهار باغ صدر ساخت و عمارت صدری و هفت دست و پایان آن به ظل السلطان رسید که هفت دست خراب کرد و عمارت صدری و جهان نما و صد ها باغ و سردر و رواق‌. با این همه اصفهان در دوره قاجار خالی از ستایندگان نبود‌. شاید نخستین آن میرزاحسین تحویلدار بود که « جغرافیای اصفهان »‌ نوشت‌. در آن علاوه بر ذکر بناها و زیبایی ها از اصناف و معیشت مردم سخن گفت[5]‌. پس از او محمد مهدی ارباب « نصف جهان فی تعریف الاصفهان » را به رشته تحریر آورد که به شکلی جامع تر و بهتر بناهای اصفهان و بلوکات آن را به نثر آورد‌.همین عنوان کتاب می‌رساند که اصفهان هنوز بر تاریخ و گنجینه های خود می‌بالد.[6] در واپسین روزهای حکومت قاجارحسن خان جابری انصاری دست به کار شد و برگ دیگری بر دفتر اصفهان شناسی نشانید‌. وی کتاب ارجمندی به نام « تاریخ نصف جهان و همه جهان » را قلم زد و به سال 1294 شمسی به مطبعه داد‌. این کتاب دو بخش دارد‌. در بالا شرحی از علما ، ابنیه ، بلوکات و‌... دارد و در پایین برای نخستین بار در کتب اصفهان شناسی یک کرونولوژی یا سال شمار تاریخ اصفهان از عهد کهن تا عصر خویش (‌ سلطنت احمد شاه ) را به دست می‌دهد‌.[7] وی پیشتر کتاب کوچک دیگری به نام « آگهی شهان از کار جهان » را تألیف کرده بود ‌.[8] اما هنوز سلطنت پهلوی آغاز نشده بود که کار شناسایی این شهر کهن  به دست میر سید علی جناب افتاد‌. وی با نگارش کتاب «‌ الاصفهان » در سال 1303 شمسی اصفهان شناسی را متحول کرد‌. چرا که  او اصول علمی‌چون نجوم و جغرافیا را به کار گرفت و با ذکر آمار ها و جداول دقیق در حوزه های گوناگون چون فهرست مساجد ، حمام ها ، کاروانسراها ، مدارس و حتی اصناف شهر نشان داد که از آن شیوة سنتی اصفهان شناسی ،که از وجه تسمیه آغاز شده  و به ذکر و توصیف بلوکات خاتمه می‌یافت، رهایی یافته است‌. جناب حتی فصلی را به ذکر اقتصاد شهر اصفهان از صادرات و واردات و معادن و محصولات اختصاص داد.[9] نویسنده توانای الاصفهان کتاب دیگری دارد تحت عنوان مشاهیر اصفهان که شاید به زودی منتشر گردد‌. در دوره پهلوی اول که قانون عتیقجات درمجلس به تصویب رسیده و کارها سرو سامانی یافته بود  دستی نیز بر آثار و ابنیه اصفهان کشیده شد : کاشی های کنده شده بر جای خود نشستند و  دیوارهای رو به خرابی آباد گردیدند‌. همین امر می‌طلبید که عاشقان این شهر دوباره دست به قلم ببرند. تا آنجا که ما خبر داریم در دوره پهلوی اول پس از آندره گدار که در کتاب« آثار ایران» مجلدی  را به ابنیه اصفهان اختصاص داده است[10]، آنچه مربوط به خود اصفهانی ها می‌شود  نخست در سالنامه معارف اصفهان( سال 1313)بود که  توسط یک خارجی  دیگر به نام  اسمیت فهرست توصیفی جامعی از ابنیه اصفهان تنظیم و چاپ شد‌.[11] پس از او حسین نورصادقی به سال 1315 آغاز به کاری عظیم کرد درباره اصفهان‌. وی که به راهنمایی و تشویق رشید یاسمی‌در دانشسرای عالی کار پایان نامه خود را به اتمام رسانده بود به سال 1316 موفق به چاپ آن شد‌.این کتاب 250 صفحه ای که از تاریخ و ابنیه اصفهان سخن می‌گوید فصلی را نیز به شرح حال بزرگان شعرا و هنرمندان اختصاص داده است  در این کتاب برای نخستین بار شرحی از کارخانه های جدید التأسیس اصفهان می‌یابیم‌. نیز سری به تخت فولاد و تکایای آن زده است‌. هم در این کتاب آثار و گزارش هایی از مرمت ابنیه شهر دیده می‌شود‌.[12] تازه پهلوی اول رفته بود که جریان اصفهان شناسی با کتاب ارزشمند دیگری از میرزا حسن خان جابری انصاری روبرو شد : « تاریخ اصفهان و ری و همه جهان »‌. مؤلف این بار کتاب مفصلی تری بر نهج کتاب پیشین خود « تاریخ نصف جهان و همه جهان » نوشت‌. در قسمت بالای هر صفحه از وجه تسمیه و ابنیه و بزرگان و‌... سخن گفت و در قسمت پایین همان سال شمار تاریخ اصفهان را ادامه داد‌. کاری که هنوز نیز کسی بدان دست نبرده است‌. از دیگر راهنماهای اصفهان که بگذریم کار پژوهش در اصفهان در دورة پهلوی دوم با جلال همایی آغازمی‌شود‌. وی چنان که خود بارها در کتب مختلف گفته است و دخترش نیز شهادت داده، از سال 1308 تحقیق دربارة اصفهان را آغاز کرده بود‌. حاصل پنجاه سال پژوهش او در این دوره کتابی است شامل « جغرافیای شهری ، اسامی‌قرا و قصبات و ابنیه و عمارات و زبان و ادبیات و رسوم و عادات و خانواده ها و رجال معروف » با کمال تأسف تا کنون از این کتاب عظیم به کوشش دختر آن فقید، ماهدخت بانو همایی ، تنها دو جلد به چاپ رسیده است : تاریخ اصفهان مجلد هنر وهنرمندان و دیگر تاریخ اصفهان مجلد ابنیه و عمارت‌. اولی به مشاهیر هنرمندان این شهر خصوصاً نقاشان و خطاطان پرداخته و سرگذشت آنان را باز گفته [13] و دومی‌بیشتر به سراغ تخت فولاد رفته چون قسمت « تکایا و مقابر » از مجلد ابنیه و عمارات است‌.[14] دهة چهل در حوزه اصفهان شناسی دهه پرباری بود‌. در ابتدای این دهه به سال 1341 دکتر لطف الله هنر فر که پیش تر هشت سالی ریاست اداره باستان شناسی اصفهان را بر عهده داشت ، رساله دکتری خود دفاع کرد و سه سال بعد آنرا تحت عنوان « گنجینه آثار تاریخی اصفهان » به چاپ رسانید‌. او توانسته بود در مدت فعالیت خود در اداره باستان شناسی و با کمک معماران ، خط شناسان و دیگر اصفهان دوستان کتیبه های ابنیه تاریخی اصفهان را جمع آوری و تنظیم نماید‌. پس در کتاب خود در شرح هر دورة تاریخی به ذکر ابنیه به جای ماندة آن دوره در منطقه اصفهان پرداخت و کتیبه های آن ابنیه را ذکر کرد‌. این کتاب هزار صفحه ای که مورد تحسین بزرگان کشوری قرار گرفت توانست خلائی بزرگ را در پژوهش های اصفهان شناسی پر کند‌. چرا که سرگذشت بسیاری از ابنیه به جای مانده، در کتیبه های حک شده و یا منصوب  شده در آنها مندرج است. این کتیبه ها یا به صورت نثر است ( عربی و  فارسی ) و یا به صورت نظم‌.[15] سال پیشتر به سال 1343 عباس بهشتیان ، از عاشقان نامی‌این شهر، کتابی چاپ کرد تحت عنوان « بخشی از گنجینه آثار ملی » وی دراین کتاب بازارهای اصفهان را به تفصیل شرح داده و ابنیه موجود در آنجا را فهرست کرده است‌.[16] چند سال بعد عبدالحسین سپنتا با کوششی درخور با جمع آوری وقف نامه های اصفهان توانست «تاریخچه اوقاف اصفهان» را به نگارش در آورد‌.[17] دو سال بعد نیز مصلح الدین مهدوی کتابی رجالی به نام « تذکره القبور » عبدالکریم گزی را کامل کرده و از آن  کتابی جداگانه تحت عنوان « تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان » به مطبعه برد‌.[18] این کتاب در واقع دنباله کار حافظ ابونعیم بود که پس از پرداختن و شمردن قبرستان های شهر ، به سراغ بزرگان و مشاهیری می‌رود که دراین شهر زیسته اند‌.وی با کوشش زیاد چند هزار نفر از آنها را بر شمرده است و شرحی کوتاه از زندگی و آثار آنها به دست می‌دهد. در آغاز دهة بعد کتاب عظیمی‌توسط انجمن آثار ملی به چاپ رسید تحت عنوان « آثاری ملی اصفهان »کتابی هزار صفحه ای که مولف آن، ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی، سعی داشته است مداخل آنرا به صورت الفبایی و به شکل فرهنگ در آورد‌. قدر این کتاب که تا کنون یک بار بیشتر به چاپ نرسیده همچنان مجهول مانده است‌.[19] سال بعد یعنی 1353 کتاب ارزشمند « جغرافیای اصفهان » تألیف یک استاد جغرافی به نام دکتر سیروس شفقی از چاپخانه به در آمد‌.  در این کتاب تاریخ و جغرافیا دست به دست هم می‌دهند تا ارزش های اصفهان را به نمایش بگذارند‌. در قسمت جغرافیایی به این سوال به طور علمی‌پاسخ داده می‌شود که چرا همه جغرافی دانان و سیاحان، آب و هوای اصفهان رامعتدل و بهشتی توصیف کرده اند. فصل اول این کتاب فقط جغرافی صرف است مبحثی که تاکنون به طور علمی‌بدان پرداخته نشده بود و فصل دوم آن جغرافیای تاریخی است همان داستانی که در کتب دیگر تکرار شده و هر بار نامکرر و از زاویه ای تازه تر‌. فصل بعد به جغرافیای انسانی می‌پردازد و در فصل آخرهم اقلیت های مذهبی ساکن شهر اصفهان را می‌بیند‌. این کتاب حاوی نقشه های علمی‌و دقیقی است که تاکنون درمطالعات اصفهان شناسی درست بدان ها پرداخته نشده بود‌. خلاصه از آمیزه جغرافیا و تاریخ، این کتاب معجونی می‌سازد در خور مطالعه و تدقیق‌.[20] بعد از انقلاب اسلامی‌مطالعات اصفهان شناسی راه خود را ادامه داد‌. در ابتدای کار مصلح الدین مهدوی میدان دار بود‌. وی با مطالعه و تدقیق در خاندان ها و رجال این شهر نشان داد که این میدان هنوز جای کار دارد‌. «بیان المفاخر» درباره زندگی و زمانه حجه الاسلام شفتی است[21] و « بیان سبل الهدایه » درباره خاندان نجفی ها  [22] و البته در هر دو کتاب علاوه بر شخصیت های محوری بسیاری از شاگردان ، اساتید و منسوبان آنها نیز معرفی شده اند و در لابلای کلام نکاتی مفید و بدیع در حوزه تاریخ آمده است‌. مصلح الدین پس از آن «خاندان شیخ الاسلام اصفهان» را نیز منتشر کرد[23]‌. پژوهش های مصلح الدین مهدوی در حوزه قبرستان های اصفهان دقیق ترشد و سرانجام به کتاب « سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان » و « مزارات اصفهان » انجامید‌. کتاب اول تخت فولاد و تکیه های  آنرا معرفی می‌کند با ذکر نام مدفونین و شرح مختصری از آنها [24] و کتاب دوم باقی قبرستان ها و مزارات اصفهان رابررسی کرده است‌. که شامل امامزاده ها و دیگر قبرستان های شهر است [25]. پس از آن ، حادثه ای که مطالعات اصفهان شناسی را تکانی داد کنگره ای بود که قرار شد به مناسبت بزرگداشت چهارصدمین سالگرد پایتختی اصفهان برگزار شود‌. این کنگره برگزار نشد اما مجموعه بیست جلد کتابی که قرار بود همراه آن چاپ شود بسیاری توسط نشر گلها از چاپخانه در آمدند : اصفهان از دید سیاحان خارجی ( فیروز اشراقی ) سقوط اصفهان ، شاهدز کجاست و سفرنامه سانسون ( محمد مهریار ) سقاخانه ها و سنگاب های اصفهان ( منصور دادمهر )رجال اصفهان ( محمدباقر کتابی ) زندگانی جهانگیر خان قشقایی ( مهدی فرقانی ) شیخ بهایی در آیینه عشق ( اسدالله بقایی ) زنده رود از سرچشمه تا مرداب ( دکتر محمد حسن حسین ابری ) سفرنامه شاردن ( حسین عریضی ) خوشنویسی درکتیبه های اصفهان ( منوچهر قدسی) از این مجموعه چندی نیز هنوز به چاپ نرسیده اند همچون کتابشناسی اصفهان ( مرتضی تیموری ) ترجمه محاسن اصفهان ( دکتر احمد تویسرکانی ) اصناف اواخر دوره صفویه ( دکتر مهدی کیوان ) بخشی از گنجینه آثاری ملی ( عباس بهشتیان ) کتابی که مطالعات اصفهان شناسی را بیش از پیش به مطالعات دقیق کتابخانه ای و بررسی منابع و اسناد و نیز تا حدودی به مطالعات میدانی پیوند داد تصحیح و تعلیق بخشی از کتاب جابری انصاری بود که تحت عنوان « تاریخ اصفهان » توسط آقای جمشید مظاهری به انجام رسید‌.[26] مصحح در یادداشت های خود نکاتی بس ارجمند را بر کتاب افزود و نیز ارجاعات آن که شامل موضوعات بسیاری می‌شود ارزش کتاب را به شکل کتابی مرجع در آورد‌. از این پس دیگر کار تصحیح متون مشکل تر گردید‌. سپس کتابی تحت عنوان « مقدمه ای بر جامعه شناسی اصفهان » به بازار آمد از یکی از اساتید فقید دانشگاه اصفهان‌.همچنان که پیداست وی با نگاهی جامعه شناختی و تا حدودی مردم شناختی رفتار و کنش های مردم اصفهان را بررسی کرده است [27]‌. نیز کتاب « تاریخ جلفای اصفهان » ترجمه شده و به دست اصفهان دوستان رسید تا به این شکل آن بخش از تاریخ این شهر که مربوط به حضور هم شهریان ارمنی است از تاریکی و ابهام به در آید‌.[28] چیزی نگذشت که جای خالی یک فرهنگ برای اصفهان پر شد « فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان » از محمد مهریار به بازار آمد. این کتاب قطور علاوه بر ریشه یابی نام های آبادی های استان اصفهان ، شرحی از روزگارحاضر و تاریخچه آن آبادی به دست می‌دهد [29] تا سخن به پایان نرسیده ، نگارنده می‌خواهد به طرح کتاب خویش نیز بپردازد : « تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظل السلطان » این کتاب که اخبار اصفهان را از روزنامه فرهنگ اصفهان منتشره در دوره ظل السلطان استخراج و تنظیم کرده است ، به مثابة آیینه ای تمام نما از اوضاع و احوال کلی شهر و مردم و آیین ها و حوادث و مدارس و... را به تصویر می‌کشد‌. نیز مولف سعی کرده است در یادداشت های خود اعلام کتاب را بیش از پیش به خوانندگان بشناساند‌.[30] اصفهان شناسی قافله ای مستدام است‌. می‌آیند و می‌روند و به یادگار خطی ز عشق می‌نویسند‌. باید ماند و منتظر نشست تا پیران قوم، دکترلطف الله هنر فر، کتاب ارجمند چهار جلدی خود تحت عنوان« اصفهان شهر تاریخ » را به ماعرضه دارد‌. مرتضی تیموری « کتابشناسی اصفهان » را ، باقی آثار جلال همایی و سید علی جناب و‌... به در آیند. جوان ها هم با عزمی‌جدی تر به میدان آیند‌. بارامانت را تحویل بگیرند و راه بیافتند‌. انتخاب افتخار آفرین اصفهان به عنوان پایتختی جهان اسلام فرصت خوبی است تا جوان ها تکانی بخورند و سالخوردگان آثار کهنه را به مطبعه برند‌. نیز پژوهشگاه ها چون مرکز اصفهان شناسی بیش از پیش دست محققان را در نشر آثارشان بگیرند‌.[31]

[1] - الاعلاق النفیسه ، احمد بن عمر ابن رسته ، ترجمه دکتر حسین قره چو ، چاپ اول 1365 ، امیرکبیر
[2] - ذکر اخبار اصفهان ، ترجمه نورالله کسایی ، سروش ، چاپ اول 1377‌.
[3] - ترجمه محاسن اصفهان ، حسین بن محمد بن ابی الرضا آوی ، به اهتمام عباس اقبال ، سال 1382 ،ضمیمه مجله یادگار
[4] - از این شش ماهه محاصره تلخ اصفهان که کار به خوردن گوشت انسان رسید دو گزارش مفصل به دست ما رسیده است‌. سفرنامه کروسینسکی و گزارش های گیلانتز ( تحت عنوان سقوط اصفهان ) که هر دو ترجمه و چاپ شده اند‌.
[5] - جغرافیای اصفهان ، محمد حسین تحویلدار ، به کوشش منوچهر ستوده ، امیر کبیر ، دانشگاه تهران ، چاپ اول ، 1342
[6] - نصف جهان فی تعریف الاصفهان ، محمدمهدی ارباب ،به کوشش دکتر منوچهر ستوده ، امیر کبیر ، چاپ اول ، 1368
[7] - تاریخ نصف جهان و همه جهان ، جابری انصاری ، بی جا ( چاپ سنگی ) 1294 موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان‌.
[8] -آگهی شهان از کار جهان ، حسن جابری انصاری ، مطبعه سعادت ، 1349 ق ( جلد سوم راجع به اصفهان است )
[9] - کتاب الاصفهان سید علی جناب که به سال 1303 ش چاپ سنگی شده بود شانس آنرا یافت که توسط دو نفر تصحیح شود‌.یکی عباس نصر که توسط نشر گلها به سال 1371 به چاپ رسید و دیگر محمد رضا ریاضی که توسط سازمان میراث فرهنگی و به سال 1376 چاپ شد‌. نفر اخیر عکس هایی از سفرنامه های گوناگون بدان افزوده است‌.
[10] - آثار ایران ، آندره گدار و‌... ترجمه ابوالقاسم سروقد ، مجلد دوم ، بنیاد پژوهش های اسلامی‌آستان قدس ،چاپ اول ، 1368
[11] - سالنامه معارف اصفهان ( 14 – 1313 ش ) اداره معارف اصفهان ، مطبعه عرفان ، بی تا‌.
[12] - اصفهان ( مشتمل بر چهار فصل ) حسین نورصادقی ، چاپخانه سعادت ، تهران ، 1316‌.
[13] - تاریخ اصفهان مجلد هنر وهنرمندان ، جلال الدین همایی ، به کوشش ماهدخت بانو همایی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، چاپ اول ، 1375
[14] - تاریخ اصفهان ، مجلد مجلد ابنیه و عمارات ، فصل تکایا و مقابر ، جلال الدین همایی ، به کوشش ماهدخت بانو همایی ، نشر هما ، چاپ اول ، 1381.
[15] - گنجینه آثار تاریخی اصفهان ، دکتر لطف الله هنر فر ، چاپ اول ، بی جا ، 1344‌. کتاب ایشان در سال 1350 تجدید چاپ شده و به عنوان برندة جایزه سلطنتی ایران انتخاب شد‌.
[16] - بخشی از گنجینه آثار ملی ، عباس بهشتیان ، چاپ خانه حبل المتین ، چاپ اول ، 1343‌.
[17] - تاریخ چه اوقاف اصفهان ، عبدالحسین سپنتا ، اداره کل اوقاف منطقه اصفهان ، چاپ اول ، 1346‌.
[18] - تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان ، مصلح الدین مهدوی ، کتابفروشی ثقفی ، چاپ اول ، 1348. این کتاب در سال های اخیر توسط آقای رحیم قاسمی‌تصحیح شده و جلد نخست آن به در آمده است‌.
[19] - آثار ملی اصفهان ، ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی ، انجمن آثار ملی ، چاپ اول ، 1352‌.
[20] - جغرافیای اصفهان ، دکتر سیروس شفقی ، دانشگاه اصفهان ، چاپ اول 1353‌. این کتاب در سال 1381 با تغییراتی توسط دانشگاه اصفهان تجدید چاپ شد‌.
[21] - بیان المفاخر ( در احوال حاج سید محمد باقر حجه الاسلام شفتی ) مصلح الدین مهدوی ، کتابخانه مسجد سید ، چاپ اول 1368
[22] - بیان سبل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحب الهدایه ( تاریخ علمی‌و اجتماعی اصفهان در قرون اخیر ) مصلح الدین مهدوی ، خیام ، چاپ اول ، 1368 ،
[23] - خاندان شیخ الاسلام اصفهان ( از صفویه تا دوران معاصر ) مصلح الدین مهدوی ، گلبهار ، چاپ اول ، 1371
[24] - سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان ، مصلح الدین مهدوی ، انجمن کتابخانه های عمومی‌اصفهان ، چاپ اول  1370
[25] - مزارات اصفهان ، مصلح الدین مهدوی ، به کوشش اصغر منتظرالقائم ، دانشگاه اصفهان ، چاپ اول ، 1382‌.
[26] - تاریخ اصفهان ، حسن جابری انصاری ، تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری ، مشعل با همکاری بهی ، چاپ اول 1378.
[27] - مقدمه ای بر جامعه شناسی اصفهان ، هرمز انصاری ، به کوشش احمد جواهری ، نقش جهان ، 1379
[28] - تاریخ جلفای اصفهان ، هارتون در هوهانیان ، ترجمه لئون میناسیان و موسوی فریدنی ، زنده رود ، چاپ اول ، 1379
[29] - فرهنگ جامع نامه ها و آبادی های کهن اصفهان ، محمد مهریار ، فرهنگ مردم ، چاپ اول ، 1382‌.
[30] - تاریخ اجتماعی اصفهان درعصر ظل السلطان ، عبدالمهدی رجایی ، دانشگاه اصفهان ، چاپ اول ، 1383
[31] - به همین مناسبت مرکز اصفهان شناسی چندین کتاب در دست چاپ دارد که انشاءالله به زودی به در آیند‌.
+ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۸
نظرات
دکتر سید رسول ابطحی
دکتر سید رسول ابطحی، ضمن تشکر، از مطالب شما بسیار بهره بردم و با آثار زیادی درباره ی اصفهان آشنا شدم، اما تعجب کردم که شما به "حمزه ی اصفهانی"و کتاب او "اصفهان و اخبار‌ها، کتابی مشتمل بر تاریخ، جغرافیا و معرفی اعلام شهر اصفهان" که هم ابن ندیم به این کتاب اشاره کرده و هم مافروخی، اشاره ای نکرده اید. سپاس
یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۰۶
دکتر عبدالمهدی رجایی
دکتر عبدالمهدی رجایی، ضمن سپاس . تمرکز این مقاله بر روی کتابهایی بود که موجود می باشند. کتاب حمزه اصفهانی در گرد و غبار تاریخ گم شده است. سال هاست ما هم منتظریم که کسی اعلام کند که نسخه خطی این کتاب را در فلان کتابخانه یافته و مشغول تصحیح و انتشار آن می باشد. به امید آن روز .
یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۱۱
جواد
جواد، ضمن سپاس، درخواستی داشتم بنده بر روی استادکاران معماری سنتی اصفهان به خصوص خاندان سنمار تحقیق می کنم در صورت اطلاعات در این خصوص از شما سپاسگذارم بنده را مطلع بفرمایید.
سه‌شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۴۷
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: