دکتر سید رسول ابطحی

دکتری: دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد: تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران
کارشناسی: زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز

ناامنی و هرج و مرج در اصفهان دورۀ مشروطه

ناامنی و هرج و مرج در اصفهان دورۀ مشروطه نوشتار زیر به توصیف مختصری از ناامنی و هرج‌و‌مرج موجود در اصفهان دوره‌ی مشروطه می‌پردازد.
جامعه‌ی ایران در طول تاریخ یک جامعه‌ی یک دست نبوده است. این جامعه در زمینه‌های گوناگون قومی، زبانی، دینی و مذهبی چند پاره بوده که در ظل یک حکومت استبدادی در امنیت و آرامش زندگی می‌کرده است. بنابراین، در هر زمان و دوره تضعیف قدرت استبدادی باعث می‌شده تا نیروهای نهفته‌ی خودکامه آزاد شوند و هرج‌ومرج و ناامنی ایجاد گردد. وقوع انقلاب مشروطه نیز باعث تضعیف بیشتر عوامل استبداد، که نشانه‌های ضعف آن بعد از ترور ناصرالدین شاه آشکار شده بود، گردید. در نتیجه، هرج‌و‌مرج و ناامنی سراسر ایران را فراگرفت. به ویژه اینکه در دوره‌ی مشروطه‌ی اول، محمدعلی شاه خود مشوق ناامنی بود، زیرا تصور می‌کرد که اگر ناامنی و دزدی در سراسر کشور رواج یابد و مردم تحت فشار قرار گیرند از مشروطیت روی‌گردان خواهند شد. 
      در این دوره، اصفهان هم که در مرکز جغرافیای سیاسی کشور قرار داشت و میان چهارراهی بود که مسافران، بازرگانان، سفرا و غیره به آن وارد یا از آن خارج می‌شدند، دچار ناامنی و هرج‌ومرج شد. در برابر چنین مشکلی، مجموعه اقدامات مسئولان حکومتی تا پیش از تشکیل ژاندارمری در سال 1329 ق/ 1910 م، تأمین بودجه‌های موقتی و فصلی برای قرار و مدار با نیروهای داوطلب عشایری مانند بختیاری‌ها برای برقراری امنیت در راه‌ها بود. اما بختیاری‌ها بدون پول نقد اقدامی نمی‌کردند و مشکل اصلی کمبود پول بود. تازه با وجود تأمین مالی، آنها در بعضی موارد خود عامل ناامنی بودند و به غارت کاروان‌ها می‌پرداختند. به عنوان مثال، بر اساس گزارشی از کنسول انگلیس در اصفهان در تاریخ 13 سپتامبر 1907 م /5 شعبان 1325 ق، راه‌های سمت اصفهان به علت دزدی به کلی برای مسافران ناامن گردیده بود. به گفته‌ی وی این دزدی‌ها را به اتباع صمصام‌السلطنه، ایلخان بختیاری، و ریاست دزدها را به غریب خان، میر آخور ظل‌السلطان، نسبت می‌دهند. دزدی عوامل ظل‌السلطان را می‌توان در راستای همان سیاست ایجاد ناامنی محمدعلی شاهی تفسیر کرد. به این شکل که ظل‌السلطان بعد از عزل خویش از حکومت اصفهان می‌خواست با ایجاد ناامنی، مردم اصفهان را به بازگشت خویش به شهر ترغیب نماید. در همین گزارش، کنسول انگلیس اضافه می‌کند که شهر اصفهان کاملاً بی‌نظم است و یکی از این عوامل بی‌نظمی را درگیری بین فدائیان (طرفداران) آقانجفی و حاج آقانورالله با طرفداران و کسان ظل‌السلطان بیان می‌کند به طوری که حتی کار به کشته و زخمی شدن تعدادی می‌رسد. با اینکه در بین مخالفان ظل‌السلطان هم اختلاف و درگیری وجود داشت اما از زمان عزل ظل‌السلطان از حکومت اصفهان تا دوران استبداد صغیر، نفوذ و اقدامات خانواده و طرفداران ظل‌السلطان هم یکی از عوامل ناامنی و هرج‌ومرج بود و هم عاملی برای اتحاد نیروهای مختلف اجتماعی شهر مانند روحانیون، طلاب، تجار و اصناف در مخالفت با حضور وی در اصفهان بود. بنابراین، حتی حضور پسران ظل‌السلطان در شهر به منزله‌ی مقدمه‌ای برای بازگشت او به اصفهان تلقی می‌شد و باعث اعتراض می‌گردید.
     با به توپ بسته شدن مجلس و استبداد صغیر که هرج‌ومرج در کل حاکمیت بیشتر شد، عوامل ناامنی هم در اطراف اصفهان تشدید گردید. حضور بختیاری‌ها در اصفهان و در عرصه‌ی سیاسی کشور هم به این ناامنی دامن زد. زیرا باعث نارضایتی دیگر قبایل کشور از قدرت یافتن بختیاری‌ها و تشدید رقابت با آنها شد. به گفته‌ی کفیل کنسول‌گری انگلیس در شیراز در تاریخ 15 دسامبر 1909 م / 2 ذیحجه 1327 ق، اشرار غارت‌گر بویراحمدی بیش از یک ماه است که در نقاط مختلف بین راه شیراز- اصفهان مشغول عملیات و دزدی‌های عمده هستند و تنها در صورت اتحاد قشقایی و بختیاری می‌توان آنها را مطیع کرد، اما مشکل اینجاست که ایل قشقایی نسبت به موقعیت بالایی که بختیاری‌ها در ایران کسب کرده‌اند، بسیار حسادت می‌ورزند. زیرا آنها را از نظر تعداد، جرأت و شجاعت پست‌تر می‌دانند و نهایت اینکه قشقایی و بختیاری هر دو مشغول چپاول راه اهواز به اصفهان هستند. علاوه بر این بین خود خان‌های بختیاری رقابت و اختلاف وجود داشت و این عامل هم مؤید ناامنی در راه‌ها و هرج‌و‌مرج در شهری (اصفهان) بود که سران بختیاری بعد از تصرف آن، حاکمانش بودند. به عنوان نمونه، بین سردار اشجع و سردار ظفر بر سر حکومت اصفهان رقابت وجود داشت. به همین علت سردار اشجع، نایب‌الحکومگی سردار ظفر را نمی‌پذیرفت و سردار ظفر هم به کنسول انگلیس در اصفهان گفت: که سردار اشجع به زودی از حکومت اصفهان برکنار خواهد شد. یا در حالی که قشقایی‌ها صد نفر شتر را از دم دروازه‌ی اصفهان به غارت بردند، صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، با 300 نفر قشقایی در اصفهان با سردار اشجع، حاکم اصفهان، در حال مذاکره بود تا موافقت سردار را با خود بر ضد ضیغم‌الدوله، یکی دیگر از خان‌های قشقایی که توسط دسته‌ی دیگری از بختیاری‌ها برای ریاست ایل قشقایی نامزد شده بود، جلب کند. هم‌زمان امیر مفخم، یکی از خان‌های بختیاری که خواهان حکومت اصفهان بود، برای اخلال در کار سردار اشجع همراه با ایل بختیاری خویش در حال چپاول راه‌های اصفهان بود. 
      بنابراین پس از استبداد صغیر وضعیت امنیت راه‌ها بغرنج‌تر گردید و باعث سر برآوردن دزدانی محلی مانند نایب حسین کاشی، رضا جوزدانی، جعفرقلی چرمهینی و غیره در جاده‌های منتهی به اصفهان و تهور بیشتر آنها در دزدی و چپاول کاروان‌ها و حتی دزدی در داخل شهر شد. نتیجه اینکه اوضاع تجاری و اقتصادی ایران آشفته‌تر گردید و همراه با ناتوانی حکومت‌های محلی و حکومت مرکزی در رفع این مشکلات، که البته بعضی از عوامل حکومتی در ارتباط پنهانی با سارقان و شریک اموال مسروقه بودند، باعث شد که واژه‌ی «مشروطه» برای مردم ایران معادل قتل و غارت و ناامنی گردد.  
+ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۴۴
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: