
دکتر عبدالمهدی رجایی
دکتری:
تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۲
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵
ماشین زدگی مردم اصفهان در دهه چهل
شد. نیز این مقاله قسمتی از کتاب بنده تحت عنوان«برگ هایی از تاریخ اجتماعی اصفهان معاصر » است.
امیدوارم کتاب را بخرید و بخوانید!
متن مقاله
«آن روزها که هنوز اصفهان بر و بیایی نداشت، جمعیتی نداشت، اتومبیل و تاکسی و سواری و غیره نبود، مردم اصفهان با جلفا و هزارجریب مراوده و کاری نداشتند. کسی به آن طرف رودخانه پای نمیگذاشت. در تمام شهر چهار یا پنج دستگاه درشکه آن هم برای تجمل و نه برای رفع حاجت رفت و آمد نمیکرد. شهر زیبای اصفهان را سه عدد پل به جلفا و هزارجریب و تختفولاد متصل میکرد. زمان به پیش رفت. جمعیت زیاد شد. اتومبیل، تاکسی و سواری و دوچرخه و موتورسیکلت پیدا شد.
سطح درآمد مردم بالا رفت. و هرکس دستش به دهانش رسید قبل از هر کار، قبل از هر چیز، حتی قبل از آن که رویانداز و زیراندازش را مرتب کند، اول با قرض و قوله و گرو گذاشتن فرش و بادیه، اتومبیلی خرید تا از سر و همسر و دوست و آشنا عقب نماند. خیابانها آسفالت شد و کوچهها عریض گشت ...
اما با همه این پیشرفتها، با همه این ترقیات، و ایجاد کارخانجات عظیم و سر به فلک کشیدهای که در آن سوی رودخانه ایجاد شده و حتی کارخانه ذوب آهن آریامهر نیز آن سوی رودخانه است، پل مارنان را عملاً غیر قابل استفاده نموده و پل سی و سه چشمه نیز تا مدتها تحت تعمیر است. اصفهان میماند و دو پل یا بهتر بگوییم اصفهان است و یک پل زیرا پل خواجو هم جزو ابنیه تاریخی است. باریک است و چندان کشش ندارد که بتواند جوابگوی رفت وآمد مردم باشد. حال با این تفاصیل و مقدمات معلوم نیست تا کی باید منتظر نقشه ارگانیک بود تا تکلیف وسیله ارتباط بین دو قسمت شهر معین و مشخص گردد و تا کی باید مردم در این بلاتکلیفی به سر ببرند.»
(اصفهان، ش آذر 1349)
*******************
امیدوارم مشکلی را که
خودمان به وجود آورده ایم خودمان مدیریت کنیم و با خردمندی در استفاده از اتومبیل
شخصی روزی شر ترافیک نازیبا را از سر این شهر زیبا برداریم
متن مقاله
«آن روزها که هنوز اصفهان بر و بیایی نداشت، جمعیتی نداشت، اتومبیل و تاکسی و سواری و غیره نبود، مردم اصفهان با جلفا و هزارجریب مراوده و کاری نداشتند. کسی به آن طرف رودخانه پای نمیگذاشت. در تمام شهر چهار یا پنج دستگاه درشکه آن هم برای تجمل و نه برای رفع حاجت رفت و آمد نمیکرد. شهر زیبای اصفهان را سه عدد پل به جلفا و هزارجریب و تختفولاد متصل میکرد. زمان به پیش رفت. جمعیت زیاد شد. اتومبیل، تاکسی و سواری و دوچرخه و موتورسیکلت پیدا شد.
سطح درآمد مردم بالا رفت. و هرکس دستش به دهانش رسید قبل از هر کار، قبل از هر چیز، حتی قبل از آن که رویانداز و زیراندازش را مرتب کند، اول با قرض و قوله و گرو گذاشتن فرش و بادیه، اتومبیلی خرید تا از سر و همسر و دوست و آشنا عقب نماند. خیابانها آسفالت شد و کوچهها عریض گشت ...
اما با همه این پیشرفتها، با همه این ترقیات، و ایجاد کارخانجات عظیم و سر به فلک کشیدهای که در آن سوی رودخانه ایجاد شده و حتی کارخانه ذوب آهن آریامهر نیز آن سوی رودخانه است، پل مارنان را عملاً غیر قابل استفاده نموده و پل سی و سه چشمه نیز تا مدتها تحت تعمیر است. اصفهان میماند و دو پل یا بهتر بگوییم اصفهان است و یک پل زیرا پل خواجو هم جزو ابنیه تاریخی است. باریک است و چندان کشش ندارد که بتواند جوابگوی رفت وآمد مردم باشد. حال با این تفاصیل و مقدمات معلوم نیست تا کی باید منتظر نقشه ارگانیک بود تا تکلیف وسیله ارتباط بین دو قسمت شهر معین و مشخص گردد و تا کی باید مردم در این بلاتکلیفی به سر ببرند.»
(اصفهان، ش آذر 1349)
*******************
+
سهشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۵
نظرات

پریسا امینیان،
عالی بود ممنونم
پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۱
نظر شما