دکتر عبدالمهدی رجایی

دکتری: تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۲
کارشناسی ارشد: تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸
کارشناسی: زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵

ماجرای دبیرستان بهشت آیین و مدیر مسیحی آن در سال ۱۳۳۱

ماجرای دبیرستان بهشت آیین و مدیر مسیحی آن در سال ۱۳۳۱ با حدود یک قرن سابقه، مدرسه بهشت آیین محل تلاقی خاطرات نسلی از زنان و دختران این شهر است. این مدرسه که امروز یکی از بهترین مدارس دخترانه اصفهان محسوب می‌شود، در سال 1279 شمسی توسط هیأت مرسلین انگلیس وابسته به کلیسای کانتربوری در شهر اصفهان با نام «مدرسه دوشیزگان» تأسیس شد.
پیوست‌ها

 

نفر وسط نشسته خانم آیدین است

با حدود یک قرن سابقه، مدرسه بهشت آیین محل تلاقی خاطرات نسلی از زنان و دختران این شهر است. این مدرسه که امروز یکی از بهترین مدارس دخترانه اصفهان محسوب می‌شود، در سال 1279 شمسی توسط هیأت مرسلین انگلیس وابسته به کلیسای کانتربوری در شهر اصفهان با نام «مدرسه دوشیزگان» تأسیس شد. محل مدرسه در ابتدا در خیابان عباس آباد بود در سال 1298 شمسی اصفهان دارای اداره معارف شد و نام این مدرسه دخترانه به صورت رسمی ثبت گردید. در سال 1307 باغ وسیعی به وسعت 20 جریب توسط خانم ایدین مدیر دبیرستان که در سال 1307 مدیریت آن جا را به عهده گرفته بود، خریداری گردید و یک ساختمان دو طبقه در وسط این باغ وسیع ساخته گردید. محلی که اکنون نیز در آن جا قرار دارد. در سال 1311 مدرسه به این مکان منتقل گردید. از طبقه اول برای کودکستان و دبستان و از طبقه دوم برای سیکل یک دبیرستان استفاده می‌شد در سال 1312 سیکل دوم نیز به مدرسه اضافه گردید. در سال 1319 با وجود این که مدرسه به دولت ایران منتقل شد ، مدیریت مدرسه هم چنان با خانم میس نوارث ایدین بود. این مدرسه که اکنون دارای اتاق‌های شبانه روزی به نام هاستل شده بود در سال 1331 پس از ملی شدن صنعت نفت مدیریت مدرسه از خانم ایدین گرفته شده و به آقای تدین واگذار گردید. در سال 1368 ساختمان قدیمی مدرسه تخریب و ساختمان فعلی احداث گردید.

بخشی از تاریخ این مدرسه که در این مقاله به آن پرداخته می شود مربوط به سال های ملی شدن صنعت نفت است.در این سال‌ها مخالفت با حضور و سلطه سیاسی و اقتصادی انگلستان به جنبه‌های اجتماعی نیز کشیده شد. کوچه ای به نام «لندن» که کنسولگری انگلیس در آن بود، به «مصدق» تغییر نام یافت.  یک نمونه در سال 1330، در اصفهان با حضور و مدیریت خانم آیدین،  مدیر دبیرستان بشت آیین،  به شدت مخالفت گردید و بسیاری از فرهنگیان این شهر با ارسال تلگراف به تهران،  خواستار برکناری او شدند. روزنامه‌ها و افکار عمومی شهر او را به عنوان نماد دولت انگلستان زیر ذره بین قرار داده و تقبیح می‌کردند. در این فضا به ناگهان روزنامه «اصفهان» که به مدیریت امیرقلی امینی انتشار می‌یافت مقاله ای در دفاع از وی به چاپ رسید. امینی معتقد بود که آیدین ایرانی است و بسیاری از تهمت‌ها به او پایه و اساسی ندارد. مدت کوتاهی بعد از چاپ مقاله مذکور،  مطلبی از «ابوالفضل مهابادی» یکی از فرهنگیان شهر، به چاپ رسید که انتقادات تندی بر ایدین وارد کرده و به هر تقدیر جابجایی و برکناری او را خواستار بود. امینی بعد از چاپ این مقاله خود بعضی نکات آن را پاسخ داد. در شماره بعد «مهین خلیلی»یکی از شاگردان سابق آیدین به دفاع از وی پرداخت و در شماره بعد «محمد سیاسی» یکی از نویسندگان اصفهان، از امینی خواست مطلب را خاتمه بدهد و از رئیس فرهنگ درخواست کرد آیدین را برکنار نماید.

این مقاله به درج  چند مطلب مذکور می‌پردازد چرا که آنها هر کدام حاوی نکات و داده‌های ارزشمندی از اصفهان  شصت سال پیش هستند. بی گمان اگر می‌خواستیم تمام آنچه راجع به میس آیدین در روزنامه‌های اصفهان درج شد بیاوریم،  به چندین صفحه می‌رسید. خوب یا بد این شخص یکی از شخصیت‌های فرهنگی تأثیر گذار این شهر بوده است که باید تحقیق جامعی درباره زندگی و شخصیت وی به عمل آید. نگارنده خود تحقیقی راجع به وی انجام نداده و حتی نمی داند پس از این همه کشمکش بر سر وی چه آمد. دفاع روزنامه اصفهان از ایدین در آبان 1330 با این تیتر آغاز شد: «ایدن ایرانی است،  انگلیسی نیست .اگر نبایستی مدیره دبیرستان باشد،  ولی سابقه خدمات فرهنگی او را فراموش نکنید»

«بعضی از دوستان ما با  آن که خود معتقد هستند حملاتی که به خانم ایدن مدیره دبیرستان بهشت آیین شده و می‌شود تا حد زیادی از بی اطلاعی یا بی انصافی است، ولی معهذا ما را ملامت می‌کنند که چرا برخلاف جریان افکار عمومی،  قلم بر می‌داریم و از یک نفر انگلیسی در چنین موقعیتی که کلیه افکار مخالف با انگلیس هاست حمایت می‌کنیم. مرحوم پروفسور برون یک نفر انگلیسی است ولی همین انگلیسی اولا بزرگترین خدمت را به ادبیات ایران کرده و ده‌ها سال در راه ترویج این زبان شیرین و ادبی متحمل زحمت و حتی صرف مال شده است، و ثانیا در موقعی که دولت انگلستان با روس‌ها به عقد قرارداد سال 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ مبادرت نمود، همین آقای برون به حمایت ملت ایران مردانه قیام کرده و سخت ترین حملات قلمی را به وسیله نشر رسالات و مقالات به دولت خود نموده . فیتز جرالد رباعیات خیام را به زبان انگلیسی ترجمه کرده و نیکلسن خدمت را در ترجمه مثنوی مولوی... هم چنین ده‌ها نفر مستشرق دیگر انگلیسی صمیمانه به فرهنگ و ادبیات ایران خدمات شایسته ای کرده اند. حالا ببینیم چون افکار ملت ایران مخالفت با غارت گری یک عده دزد دریایی است که نفت ما را دزدیده و به غارت برده و هستی ملت را به باد فنا داده اند، آیا باید به پروفسور برون و فیتزجرالد و نیکلسن و هر چه مستشرق انگلیسی است فحش داد و ناسزا گفت ؟

ما وقتی می‌بینیم یک نفر ارمنی تبعه ایران را که در همین جلفای اصفهان متولد شده و دوران کودکی خود را در همین شهر سپری ساخته و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در همین جلفای اصفهان نموده، و فقط دو سال به انگلستان برای تحصیل قسمت عالی، به مانند هزاران ایرانی دیگر،  رفته است، و از روزی که قدم در شهر زادگاه خود گذارده تا امروز در مدت سی سال خدمت به نشر فرهنگ و علم و ادب در بین ابناء وطن خود کرده است، او را انگلیسی معرفی می‌کنندو دشمن سعادت اهالی این شهر جلوه می‌دهند، و صدی نود و نه کسانی هم که در این باره با این زن مخالفت می‌کنند ابدا از سابقه زندگی او اطلاع ندارند و نمی دانند که این بانوی فرهنگی،  انگلیسی و از نژاد انگلیسی نیست، بلکه یک نفر ارمنی هم شهری و هم وطن آنهاست که در سال 1277 شمسی در همین جلفای خودمان متولد شده و شناسنامه شماره 1397 صادره شده از بخش 5 اصفهان را هم در دست دارد، و با این حال می‌خواهند او را به زور انگلیسی و متولد لندن جلوه دهند، بالطبع نمی توانیم ساکت بنشینیم و به حکم این که مخالف با انگلیسی‌ها هستیم یا انگلیسی‌ها با ما مخالف و دشمن هستند،  حق و انصاف و مروت را نادیده بگیریم.

سیرک (بر وزن زیرک) یکی  از دهات معروف چهار محال است که از زمان شاه عباس کبیر مسکن یک عده از ارامنه  که به وسیله آن شاه بزرگ به ایران کوچ داده شده بودند، قرار گرفته و یوسف ارمنی از پشت پدری ساکن سیرک به وجود آمده و از آغاز جوانی در اصفهان زیست کرده . یک بانوی انگلیسی را که آن هم از اهالی ایرلند جنوبی (یعنی از مخالفین انگلیسی ها) به عقد زناشویی در می‌آورد و بانو ایدن از این پدر و مادر در جلفا به وجود می‌آید... من در بحبوحه قدرت انگلیسی‌ها و در عصر قدرت حکومت دیکتاتوری رضاشاهی به شهادت صفحات روزنامه اخگر سخت ترین حملات را به تبلیغات مذهبی بیمارستان مرسلین (عیسی بن مریم فعلی) و کالج انگلیسی‌ها (دبیرستان ادب فعلی) کرده و از وزارت فرهنگ می‌خواستم که یا درب آنها را ببندد یا ریشه شجره خبیثه تبلیغ مذهبی را از آن موسسه بر اندازد . اگر یقین داشتم که میس آیدین ارمنی ایرانی،  دختران مسلمان را تبلیغ مذهبی می‌کند آن هم در عصر و زمانی که تمامی افکار هم میهنانم مخالف با سیاست انگلیسی هاست، آیا خود که از سرسخت ترین دشمنان دزدان دریایی هستم، علیه این چنین بانوی مبلغی قیام نمی کردم؟»

(روزنامه اصفهان،   20 آبان 1330)

در شماره بعد مطلبی از ابوالفضل مهابادی یکی از فرهنگیان اصفهان علیه میس آیدین به چاپ رسید: عنوان این مقاله «نکاتی چند درباره آیدین» بود. در این مقاله نکته‌هایی از روش و منش این زن بیان می‌داشت: «بیش از آن چه لازم بوده است از او دفاع فرموده اید و راستش را بخواهید اصولا من معتقد هستم که جنابعالی یا به توصیه یکی دو نفر از دوستانتان و یا این که خود ایدن به جناب عالی پناه آورده است و از او حمایت فرموده اید والا چه داعی داشتید مخالف افکار عمومی چنین مرقوم دارید؟ و آن چه قاطبه فرهنگیان اصفهان می‌خواهند و در تلگرافاتی که به مرکز مخابره کرده اند، برکناری ایدن را استدعا نموده اند، عکس آن را هدف قرار دهید. چند نکته: اگر به خاطر داشته باشید در زمانی که انگلیسی‌ها دبیرستان ادب و بهشت آیین را اداره می‌کردند ایدن به مدیریت مدرسه اخیرالذکر منصوب شد و او هم چنان تا به امروز به این شغل باقی است و حال آن که می‌بایست در همان زمان که این قبیل مدارس از دست آنها منتزع شد، مشارالیها پی کار خود برود زیرا می‌خواهد او ایرانی باشد،  می‌خواهد انگلیسی. همین قدر که از طرف انگلیس‌ها عهده دار اداره مدرسه ای باشد کفایت می‌کند که از کار فرهنگی برکنار بماند. ایدن چه در زمان انگلیس‌ها و چه بعد از آن مرتباً روزهای یک شنبه مدرسه را تعطیل می‌کند و با عده ای از شاگردان مسلمان به کلیسا می‌رفته و به آیین مسیحی گری نماز انجام می‌داده است و در زمان حاضر نیز با بعضی از دخترانی که پدر و مادرشان مسلمان هستند به نمازخانه می‌رود. یکی از آقایان دبیران که از شاگردان قدیمی دبیرستان ادب است، اظهار می‌داشت که اسقف تامسن از او یعنی از دبیر مزبور استفسار کرده است که چرا می‌خواهند ایدن از بهشت آیین برود؟ بنده آقای امینی از جناب عالی سوال می‌کنم به اسقف چه مربوط است که این سوال را بکند؟ کی و چه وقت شما شنیده اید که آقای اسقف در ظرف 35 سال که در این شهر سکونت گرفته است، و به نفع آیین مسیحیت تبلیغ می‌کند ایراد گرفته است که چرا فلان رئیس فرهنگ عوض شده و چرا فلان دبیر نقل مکان کرده و یا از این مدرسه به آن مدرسه منتقل شده است؟ پس اگر این استفسار درست باشد معلوم می‌گردد ایدن مورد حمایت آقای اسقف قرار گرفته است و گمان می‌کنم این جانبداری کافی است که ایدن دیگر در راس یک مدرسه دخترانه که 580 نفر شاگرد مسلمان در آن تحصیل می‌کنند قرار نگیرد. مگر در این شهر تحصیل مدیر مسلمان وجود ندارد که ایک نر ارمنی ولو ایرانی دو آتشه باشد عهده دار ریاست دبیرستان دخترانه مسلمانان باشد و مگر خانم منصوری 20سال است در این شهر رئیس مدرسه دخترانه و دانشسرای دخترانه نبوده و هم اکنون نیز نمی باشد و نتوانسته است مدرسه را اداره  کند که بگوییم در آسمان باز شده و ایدن از آنجا پایین آمده و منحصراً او می‌بایست تا آخر عمرش مدیره دبیرستان دخترانه باشد. در این شهر بالغ بر 50 نفر لیسانسه عهده دار تدریس در مدارس متوسطه هستند و 15 روز قبل که برنامه مدارس تنظیم می‌شد شغل تمام این 50 نفر تغییر یافت و  مسلم بدانید که در تغییر این مشاغل بعضی از آقایان در زحمت افتادند ولی هیچ کدام ایراد نگرفتند زیرا مقصد آنها تدریس است و برای خدمت به فرهنگ قیام کرده اند حالا اگر ایدن تغییر شغل پیدا کند و مثلا از دبیرستان ثریا (بهشت آیین) به جلفا برود و در جلفا به ارامنه درس بدهد چطور خواهد شد؟ کجای این کار عیب پیدا می‌کند و اگر به جای ایدن که تحصیلاتی هم ندارد، و جز زبان انگلیسی که زبان مادری او است،  چیزی نمی داند،  یک نفر از بانوان تحصیل کرده و متدین به  دین اسلام عهده دار ریاست آن مدرسه بشود چه پیش آمد سویی خواهد کرد؟ در خاتمه این سوال را از جناب عالی می‌کنم که بانو ایدن ایرانی چه کار دارد که هر دو سال یک بار به انگلستان می‌رود و سه چهار ماهی در آنجا زندگانی می‌کند ؟ شما در این شهر چه معلمی را سراغ دارید که بتواند هر دو سال یک بار به ابرقو برود ؟»

«روزنامه اصفهان پس از چاپ عین مقاله اضافه کرد» «مقاله انتقادی دوست دانشمند خودمان آقای مهابادی را با کمال میل چاپ کردیم و اینک یک توضیح را ما می‌دهیم:

«بانو ایدن به ما متوسل نشده و احدی هم توصیه نکرده من به سائقه احساسات شخصی که هرگز زیر بار زورگویی و حق ناشناسی نمی روم، این شرح را نوشتم. و همه کس هم می‌داند که من با میس آیدین و دستگاه او کمترین رابطه ای را نداشته ام و وقتی دیدم تمامی سوابق خدمات فرهنگی او را می‌خواهند پشت پا بگذارند یا می‌خواهند او را که یک ارمنی ایرانی است، انگلیسی جلوه دهند، می‌خواهند ضمن مقالاتی حتی نسبت‌های نارو به او و تربیت شدگان او بدهند من علیه این حق شکنی‌ها بود که قیام کردم. ما نگفتیم بانو ایدن باید در راس بهشت آیین بماند آن وظیفه وزارت فرهنگ است که اگر این بانو را شایسته اداره کردن دبیرستانی نمی داند، یا به واسطه مسیحت او شایسته مدیریت یک دبیرستان اسلامی نمی شمارد، او را به محل دیگری انتقال دهد، گفتگوی ما این است که چرا نسبت‌های ناروا باید به کسی داد که سی سال سابقه خدمت فرهنگی دارد و اگر شما بخواهید ما حاضریم تمامی عبارات رکیکی را که به  او نسبت داده اند از جراید مختلف بیرون کشیده لااقل به شما ارائه دهیم تا تصدیق بکنید اینها شایسته مقام یک مدیره دبیرستانی هر چند هم مسیحی باشد نیست. و اما توضیحی که از شما می‌خواهیم : بالاخره از مندرجات مقاله شما ما نفهمیدیم آن خطایی که بانو ایدن در روش تعلیم و تربیت شاگردان خود نموده کدام بوده و من باب شاهد کدام دختر مسلمانی را مسیحی کرده؟» 

 روزنامه اصفهان  23 آبان 1330

در شماره بعد ، مهین خلیلی ، یکی از دانشجویان دانشکده پزشکی اصفها،ن که احتمالاً خود فارغ التحصیل دبیرستان بهشت آیین بوده است ، در نامه مفصلی به دفاع از مدیر سابق مدرسه خود می‌پزدازد. قسمت‌هایی از این نامه را درج می‌کنیم. عنوان نامه «پاسخ به آقای مهابادی» بود: «مخالفین بانو ایدن باید بداند که دانش آموزان این دبیرستان که مدیره خود را بهتر از هر شخص دیگری می‌شناسند و سالیان دراز با او تماس داشته اند، حامی و پشتیبان او هستند ... بانو ایدن هیچ گاه و به هیچ وجه شاگردان مسلمان را دعوت به دین مسیح نکرده تا این که چه رسد آن‌ها را به کلیسا ببرد. زیرا الان که نزدیک سی و چند سال است ریاست این دبیرستان را به عهده دارد و چندین هزار فارغ التحصیل از این دبیرستان بیرون آمده اند، که تماماً دخترانی بی آلایش و پایبند به دین مقدس اسلام می‌باشند، و باید بگوییم که خیلی بیشتر از دیگران به اصول دین خود پایبند و به اجرای احکام دینشان مقیدند، پس خوب بود که لااقل عده ای از این دختران مسیحی باشند و اگر بانو ایدن گاهی اوقات روزهای یک شنبه که به کلیسا می‌رود ، کسانی همراه دارد این دختران ارامنه می‌باشند که در شبانه روزی دبیرستان منزل دارند و روزهای یک شنبه برای اجرای مقررات دینشنان و بنا به میل خودشان به کلیسا می‌روند زیرا در حقیقت بانو ایدن به منزله مادر شاگردان دبیرستان است» مهین خلیلی. دانشجوی دانشکده پزشکی.

اصفهان  27 آبان 1330

مطلب محمد سیاسی «بیهوده سخن بدین درازی » نام داشت و درشماره بعد روزنامه اصفهان به چاپ رسید. او اضافه کرده بود  «مگر رئیس فرهنگ در این شهر تماشاچی است؟»  و در متن مقاله درباره ریشه تاریخی این نفرت آورد:«یک عده مردم میهن پرست و رنج دیده که می‌بینند دست انگلیسی‌ها می‌خواهد از این مملکت کوتاه شود، هر کدام به نوعی خواستند آثار وجودی و حس ملیت خود را ظاهر ساخته و پاره ای نیز متوجه دبیرستان بهشت آیین گشته و خواستار تعویض مدیره آن دبیرستان شدند و کم کم موضوع به جراید نیز کشیده شد و همه مطلب را دنبال کردند . در این موقع روزنامه اصفهان فتح باب یک مجادله قلمی را بین جراید نموده، ... در این موقع که احساسات مردم تحریک شده بود و اعلامیه‌هایی بر ضد مدیره بهشت آیین منتشر کرده ... بحث ما این نیست که آیا مدیره مذکور خوب بود یا بد . من می‌خواهم بگویم چرا یک موضوع ساده ای را اگر غرضی در کار نباشد ، این قدر پیچ و تاب می‌ دهند و مثل جنگ حیدری و نعمتی ، هر دسته یک طرف ایستاده و برای هم شاخ و شانه می‌کشند... من از هر دو دسته صمیمانه تقاضا می‌کنم به این موضوع بی اهمیت این قدر شاخ و برگ نگذارند و آقای رئیس فرهنگ هم بیش از این تماشاچی اوضاع نباشند و با اخذ تصمیم قاطعی به این وضعیت متشنج و آشفته پایان داده و محافظه کاری را کنار بگذارد. آخر مگر اتفاق نیفتاده که مدیر دبیرستان‌های سعدی و ادب و صارمیه بارها عوض شده اند؟ آیا آنها هم اعلامیه می‌دادند و مقاله پرانی می‌کردند و به هم چنگال و دندان نشان می‌دادند؟. روزنامه اصفهان: مخالفت ما فقط در اینجاست که هر کس خدمتی کرد نبایستی سابقه خدمات او را یک باره به باد فراموشی گرفت و بلکه به جای قدر شناسی به او هتاکی نمود» وی در ادامه مقاله خبر می‌دهد که دختران دانش آموز دبیرستان مذکور، در داخل مدرسه با معلمین مخالف آیدین درگیر شده و تنش به داخل مدرسه نیز کشیده شده است .

اصفهان  3 آبان 1330


عاقبت میس آیدین

میس آیدین بالاخره در سال 1346 در شهر لندن در گذشت خبر مرگ وی به همراه عکسی از او توسط روزنامه اصفهان به چاپ رسید با این توضیح که شرح حالی از او به قلم یکی از بانوان فرهنگی اصفهان نیز به چاپ رسید. بدین خاطر که این زندگی نامه کوتاه حقایق دیگری از او را به قلم آورده است، به درج بخش‌های اصلی آن اقدام می‌کنیم: «نزدیک هفتاد و سه سال پیش نوارث ایدین پا به عرصه هستی گذارد مادرش از اهل سیرک چهارمحال و پدرش از اهالی ایرلند و از شهر دوبلین بود. نوارث دومین فرزند این خانواده بود و والدینش هر یک به نحوی به امور فرهنگی سرگرم بودند. پس از اتمام دوره تحصیلات در انگلستان برای خدمت به وطن به ایران بازگشت ومدارک وی در نظر اولیای امور به ارزش فوق لیسانس شناخته شد. نوارث مدت دو سال در کرمان به امور فرهنگی پرداخت ولی در اصفهان بود که نبوغ وی در امر آموزش و پرورش به ظهور آمد در این شهر مدرسه دوشیزگان را پی ریزی کرد و بنیان دبستان و دبیرستان بهشت آیین را نهاد و مدت بیست سال با کمال نیرومندی و توانایی اساسش را مستحکم گردانید سپس مدت هشت سال دیگر در دبیرستان ملی شاه عباس جلفا به خدمت ادامه داد . نوارث به سه زبان آشنایی داشت به زبان‌های انگلیسی و ارمنی مسلط بود و به زبان فارسی با ملاحت سخن می‌گفت » سپس شرح مبسوطی از خصوصیات مثبت و انسان دوستی او درج شده است.

روزنامه اصفهان  26 شهریور 1346.

+ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۴۱
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: