دکتر عبدالمهدی رجایی

دکتری: تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۲
کارشناسی ارشد: تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸
کارشناسی: زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵

اخباری از عمارت هشت بهشت اصفهان در دوران معاصر

اخباری از عمارت هشت بهشت اصفهان در دوران معاصر هر یک از عمارات و ابنیه عمومی شهر داستان خود را دارد. برای یک گردشگر شاید فقط ظاهر عمارت مهم باشد اما برای یک محقق شهری، تاریخچه و سرگذشت عمارت نیز مهم است. «مالکیت» آن و نیز «کاربری» آن در دوران های مختلف از نکاتی است که حتما باید به آن توجه کرد.
پیوست‌ها

داستان عمارت هشت بهشت در دوران معاصر

هر یک از عمارات و ابنیه عمومی شهر داستان خود را دارد. برای یک گردشگر شاید فقط ظاهر عمارت مهم باشد اما برای یک محقق شهری، تاریخچه و سرگذشت عمارت نیز مهم است. «مالکیت» آن و نیز «کاربری» آن در دوران های مختلف از نکاتی است که حتما باید به آن توجه کرد. عمارت هشت بهشت ملک شخصی بانوی عظمی ،  دختر ناصرالدین شاه و خواهر ظل السلطان گردیده بود. تا مدت های مدید اوضاع چنین بود تا در اوایل قرن حاضر شمسی روزنامه اخگر مقالاتی را در این باره به رشته تحریر در آورد که این عمارت باید از حالت شخصی در آمده و به تصاحب عمومی درآید و همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند.

در سال 1309 روزنامه اخگر که شنید سردار اعظم ، فرزند بانوی عظمی قرار است هشت بهشت را به ثبت داده و به طور قانونی مالک شود در مقالات زیادی مانع این کار شد . یکی از این مقالات این است:

هشت‌بهشت را دریابید

قابل توجه حکومت جلیله و رؤسای محترم مالیه و پارکه‌های استیناف و بدایت اصفهان:

ما می‌‌خواهیم در موضوع عمارت تاریخی هشت‌بهشت و ثبت عمومی ‌آن سکوت کنیم. سکوت ما هم تنها یک سبب داشت و آن سبب هم تنها همین بود که مالک این بنای مهم تاریخی، آقای سرداراعظم، یک نفر از مشترکین محترم و خوش حساب اخگر می‌‌باشند] اما روزنامه متعلق به عموم است و باید از حقوق همه دفاع کند [ در این صورت خود آقای سرداراعظم هم تصدیق می‌‌کنند که اگر در این موقع که پای ثبت عمومی ‌در کار است و روز 25 بهمن، یعنی چهار روز قبل، هم به تحدید حدود این عمارت تاریخی و این ملک عمومی ‌ملت اصفهان به عمل آمده و شاید هم در آتیه نزدیکی کلیة قواعد قانونی آن بدون این که از طرف احدی اعتراضی وارد بیاید منقضی بشود، اگر ما هم در یک چنین باریکی سکوت می‌‌کردیم، البته این سکوت ما جز خیانت به جامعة اصفهان و بلکه جامعة ایران چیز دیگری به شمار نمی‌‌رفت.

ما تصدیق می‌‌کنیم که حفظ و نگهداری این عمارت تاریخی و بلکه یکی از زیباترین عمارات قدیمی‌‌اصفهان تا حدی مرهون حسن نیت این خانوادة محترم است. آری ما تصدیق می‌‌کنیم که اگر «‌بانوی عظمی»[1] به تصاحب این عمارت نمی‌‌پرداخت امروز شاید نامی ‌‌و نشانی هم از آن باقی نمانده بود.

ولی از طرف دیگر این را هم باید تصدیق کرد که در ازای این خدمت، خاندان آقای سرداراعظم، استفادات مهمی ‌ازاین عمارت کرده و حتی با قطعه قطعه کردن پیکر نازنینش ده‌ها هزار تومان درهمین اواخر فایده برده‌اند... باغ و عمارت هشت‌بهشت اگر در اهمیت برتر و بالاتر و ‌‌مهم‌تر از عمارت چهلستون نباشد، هیچ پای کمی ‌از آن نمی‌‌آورد. عمارت هشت‌بهشت یکی از مآثر تاریخی سلاطین عظیم‌الشأن صفوی است که از نقطه نظر تاریخی امروز قیمتی برای‌ آن نمی‌‌توان تصور نمود...

وانگهی ما چه کار به قیمت این عمارت داریم. ما می‌‌گوییم این یک اثر تاریخی و بنای یادگاری است که از سلاطین سلف این مملکت باقی مانده و امروز هم باید ملک طلق عمومی ‌این ملت باشد. ما می‌‌گوییم در موقعی که تازه این ملت جزئی بویی به اهمیت اماکن تاریخی خود برده، حیف است که یک چنین بنای تاریخی را به عنوان ملک شخصی بگذارد دیگران ثبت داده و فردا آن اختیار را به دست آورند که برای چهار شاهی استفاده شخصی از بن و بنیادش بر اندازند.

ما یقین داریم که اگر آقای سرداراعظم منت بر اهالی اصفهان گذاشته و برای یک مؤسسة عمومی ‌یا خیریه‌ای این عمارت را به خودی خود تسلیم ملت می‌‌کردند، بزرگ‌ترین نام‌ها را در صفحات تاریخ اصفهان از خود به یادگار می‌‌گذاشتند...

وگرنه ما یقین خواهیم داشت که ملت اصفهان از استرداد حقوق حقة خویش دست نخواهد کشید و در این صورت قبل از هر چیز این وظیفة حکمران معظم و رؤسای محترم مالیه و پارکه‌های[2] استیناف و بدایت اصفهان است که با مراجعه به سوابق امر این عمارت عالی اساس تاریخی و کیفیت غصب و تصرف آن، اعمال نظر و سپس اقدامات مجدانه نموده و با حفظ این حق مشروع ملت اصفهان آن‌ها این نام نیک را از خود در تاریخ این شهر باستانی به یادگار گذارند.

( روزنامه اخگر، 29 بهمن 1309)

 

حدود چهل سال این مبارزه ادامه داشت تا زمانی که در سال 1342 این نامه در روزنامه اصفهان که باز هم مدیریت آن با امیرقلی امینی بود به چاپ رسید. متن نامه و پاسخ امیرقلی امینی شنیدنی است:

قصر سلطنتی هشت بهشت چرا در معرض نمایش عموم قرار نمی گیرد

آقای سیف زاده یک نفر از معتمدین بخش چهار که همواره در امور عمومی و اجتماعی شهر از خدمتگزاران صدیق مردم هستند،  شرحی به قرار زیر به دفتر روزنامه اصفهان می نویسند:

سالهاست مردم اصفهان انتظار دارند که قصر سلطنتی هشت بهشت در معرض نمایش و دسترس عموم قرا ر گیرد. چهار سال بود که شهرداران اسبق مردم شهر را سرگرم برنامه های فریبنده و خیالی نموده بودند و اینک که به پیروی از منویات جناب آقای استاندار ، آقای نبوی کفیل شهرداری بدون ریا شبانه روز مشغول انجام وظیفه می باشند، استدعای عموم مردم شهر اصفهان است که این سد را بشکنند و چنین قصری را که مایه افتخار کلیه مردم ایران است، از پشت پرده بیرون بیاورند و درمعرض انظار عمومی و مخصوصاً سیاحان خارجی قرار دهند . عموم مردم اصفهان متشکر خواهند شد . علاوه بر این که روح سلاطین صفوی نیز خشنود خواهد شد. جلال سیف زاده

روزنامه اصفهان : آقای سیف زاده که از اوایل انتشار روزنامه اخگر و بعد روزنامه اصفهان از مشترکین پر و پا قرص این اداره بوده اند، گویا فراموش کرده اند که روزنامه اصفهان چه مقالات تند و بالا بلندی در اطراف غصب این کاخ سلطنتی نوشته و چه تعقیب های پیاپی و مداومی نمودند ولی متأسفانه چون پای زور و پول در کار بوده هیچ یک موثر واقع نشد و حالیه هم تصور نمی کنم تا انجمن شهر تشکیل نشود و تصمیم به امتداد خیابان شیخ بهایی نگیرد، بتوان این کاخ با افتخار را از چنگال غاصبانه آقای قهرمان در آورد.

روزی که یک انجمن قوی و توانا تشکیل بشود و به اتفاق آراء امتداد خیابان شیخ بهایی تا آخرین قسمت شهر  (خیابان دور شهر) تصویب و شهرداری را موظف به خرابی دیوار عظیم مقابل کاخ بکند، آن روز روزی است که این آمال و آرزوی پنجاه ساله جامعه اصفهانی از دایره خیال قدم به مرحله عمل می گذارد. اینک باید دید مردم اصفهان برای تشکیل چنین انجمنی چه وقت خود را آماده می سازند.

.(روزنامه اصفهان، ش 1147، 13 آذر 1342)

سرانجام در سال بعد تلاش دوستاران میراث فرهنگی اصفهان به ثمر نشست و سرانجام در سال 1343ش ابوالفتح قهرمان، سرداراعظم، نوة بانوی عظمی، تحت فشار افکار عمومی و مطبوعات سرانجام موافقت کرد تا هشت‌بهشت به ادارة باستان‌شناسی اصفهان تحویل گردد.(‌روزنامة مجاهد، ش 762، 19 شهریور 1343)

 



[1] - بانوی عظمی: کسرائیل خانم ملقب به افتخارالدوله دختر ناصرالدین‌شاه و خواهر ظل‌السلطان بود.شوهر او ابوالفتح میرزا‌صارم‌الدوله، رئیس قشون ظل‌السلطان بود. این نزدیکی تا بدانجا بود که پنج دختر ظل‌السلطان به پنج پسر بانوی‌عظمی داده شد. با این حال پس از مدتی مابین خواهر و برادر نقار افتاد و بانوی عظمی و فرزندانش به سال 1320ق به تهران رفتند. بانوی عظمی در تخریب چند اثر تاریخی ازجمله عمارت «جهان‌نما» نام بدی از خود به یادگار گذاشته است(‌جابری انصاری، تاریخ اصفهان، ص102) سرانجام بانوی عظمی به سال 1354 درگذشت و در نجف به خاک رفت.

[2] - پارکه: ادارة مدعی عمومی، دادسرا.

+ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۵۴
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: