معمولا علاقه شدید موجب می گردد که انسان ها بر شناخت تاریخ محلی مکان هایی که در آن زندگی می کنند ترغیب شوند، همین امر یعنی، علاقه ای که باعث افزایش میل ما به شناخت مکان، گذشته ی آن و تقسیم این علم با دیگران می شود، تاریخ محلی را ضروروی و پرتحرک می کند.
رابرت آرچیبالد(Robert Archibald) مدیر و رئیس انجمن تاریخی میسوری(Missouri historical society) در سال 1996-1995م و رئیس انجمن آمریکایی تاریخ ایالتی و ملی بود. وی در انجمن تاریخی مانتانا(Montana)مرکز میراث غربی مشغول فعالیت بود و فارغ التحصیل دانشگاه نیومکزیکو و اهل میشیگان(Michigan)است. مقاله ی او در کتاب(The pursuit of local history) که مجموعه ای از مقالات صاحب نظران مختلف در باره تاریخ محلی است، به ویراستاری کارول کامن(Carol Kammen) چاپ گردیده است. در این مقاله رابرت آرچیبالد(Robert Archibald)درباره ی مسائل غیر عینی که مورخان محلی می بایست جهت شناخت گذشته درک کنند می نویسد. وی معتقد است واقعیت فراتر از بررسی و تحقیق ما وجود دارد و در همدلی کامل با گذشته به دست می آید و از طرف دیگر تاریخ و کار مورخان را یک روش عقلی، بررسی علت و معلول رفتار بشر و تلاشی در زمان حال جهت فهم و شناخت گذشته، بر پایه ی تحقیق دقیق و توصیف عینی و واقعی می داند.
تاریخ تنها می تواند مطالعه ی نتایج علت و معلول و تاثیر حوادث انسانی در طول زمان باشد، اما این تاریخ باید منطقی، عقلانی و عینی باشد و این امکان را به وجود آورد که علت و معلول رویدادها را کشف کنیم، چرا که، این حوادث به دست انسان های معقولی که تصمیمات معقول می گرفتند رخ داده. علاوه بر این با نشان دادن واقعیت ها در تحقیق تاریخی می توان به یک سلسله توالی علت و معلول از رفتار پیشینیان دست پیدا کرد تا از این طریق بتوانیم به شناخت بهتری از یکدیگر برسیم، در حالی که تاریخ، تاثیر احساسات را مورد بررسی قرار می دهد، علت و معلول-نه احساسات- جوهره ی تاریخ است. همه ی انسان ها در همه ی مکان ها و همه ی زمان ها، از تجربیات و عواطفی برخوردار بودند که فراتر از محدودیت های زمان و منطق بوده و دید روشن و شفافی داشته اند.
تاریخ یک روش موثر برای فهم و شناخت زوایای متعدد افعال بشر و پایه های ترکیب هویت و ارزش ها ست تا براین اساس بتوان آینده را ساخت. در واقع احساسات و عواطف کلی و فراگیری که محرک اعمال بشر هستند، مصالح تاریخ محسوب می شوند از این جهت احساسات برای شناخت انگیزه های انسان گذشته، حال و آینده ضروری است. این تحقیق و بررسی نشان می دهد که احساس و عقل ضد یکدیگر نیستند اما ترجیحا احساس، خاطره و عقل، اجزای اساسی عقلانیت محسوب می شوند. بنابراین بدون احساس نمی توانیم مستدل باشیم ، چرا که بخشی از تصمیمات ما به وسیله احساس و خاطره و بدون دخالت منطق شکل می گیرند، به همین دلیل ما نباید احساس را به عنوان یک بخش جدا از عقل به حساب آوریم، بلکه بهتر است احساس را امری بدانیم که جدای از منطق امکان پذیر نیست، برای مثال جان مایر(John Muir ) پارک ملی یوسمتی (Yosemite)را در سال 1890م به دلیل علاقه ای که به طبیعت داشت ساخت، برای شناخت انگیزه های جان مایر، نمی توان فقط به تجربیات زندگی وی اکتفا کرد بلکه می بایست احساسات و عواطف وی را بشناسیم.