دکتر مهدی خدامی
دکتری:
دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۶
کارشناسی ارشد:
تاریخ گرایش ایران اسلامی از دانشگاه شیراز، ۱۳۸۷
کارشناسی:
تاریخ دانشگاه شیراز، ۱۳۸۴
کاردانی:
آمورش دینی و عربی از تربیت معلم شهید مطهری شیراز، ۱۳۷۹
عمادالدین نسیمی
در این مقاله زندگی و عقاید عمادالدین نسیمی شاعر توانای قرن نهم مورد برسی قرار می گیرد شاعری که در مورد زندگی افکار و اشعارش حرف و حدیث بسیار است و با وجودی اهمیتی که در تاریخ اندیشه های حروفی دارد کمتر شناخته شده است.
مقدمه
فرقه های صوفیانه در قرن نهم رواج شایانی در قرن نهم هجری داشتند و مدعیان سیر و سلوک در این قرن بازار گرمی برای تعالیمشان داشتند. در این بین بسیاری از اندیشه های مخالف و جنبشهای اجتماعی نیز در غالب کلمات و اصطلاحات صوفیه بیان می شد. شاهزادگان گورکانی هر چند در تعظیم و تکریم ارباب خانقاهها می کوشیدند با این حال هر گاه منافعشان اقتضاء می کرد در سرکوبی این گروهها تردیدی به خود راه نمی دادند. حروفیان در این زمان تحرک زیادی داشتند که که تعالیمشان بارها خشم حکام و مردان دین را بر انگیخته است. در این مقاله زندگی و افکار نسیمی؛ معروفترین خلفای فضل بررسی شده است. در اهمیت نسیمی همین بس که برخی گفته اند اگر او نبود افکار حروفی بعد از فضل از بین می رفت. در مورد او حرف و حدیث بسیار است وی اکنون در محافل ترک به عنوان یکی از نخستین شاعران توانای زبان ترکی مطرح است؛ هر چند تعلق او به فرهنگ خارج از ایران به هیچ وجه به عنوان امری مسلم پذیرفته شده نیست. مهمتر از اینکه وی به چه فرهنگی تعلق داشت افکار وی است با توجه به اهمیت فعالیتهای حروفیان در قرن نهم و جایگاه خاص نسیمی در این مورد پژهش در افکار وی کاری ارزشمند است.
کلید واژه: نسیمی، حروفیه، شعر در قرن نهم، تصوف.
ابوسعید نسیمی حسینی شیرازی
از معروفترین خلفای فضل حروفی؛ نسیمی است، که چون او سرنوشتی تلخ داشت. در مورد این شخص برخی کتب اطلاعاتی را ارائه می دهند که در برخی جاها با هم سنخیت ندارد. هدایت در مورد وی می آورد: سیدعماد الدین نسیمی شیرازی یکی از معروفترین شاعران اوایل قرن نهم از سادات بسیار محترم و از متصوفه فارس بود که در شیراز می زیست و در عقاید خویش بسیار بی پروا بود و گویند کلمات خلاف ظاهر می گفت تا آنکه متشرعه شهر به کشتنش فتوا دادند در 837 هـ. وی را در حلب به دار کشیدند (هدایت، 1316، 406 و احمدخان هاشمی، 1372، 446).
نفیسی می نویسد: پس از به دار کشیدن او را فرود آوردند و پوست کندند و این واقعه در تاریخ ادبیات ایران عنوان مفصلی دارد. نسیمی از شاعران نامی زمان خود بود و بسیاری از شاعران زمانه شاگرد او بودند یا به سبک او رفتهاند. خود غزل عارفانه خوب می سرود و در زبان ترکی نیز شاعری توانا بود. دیوان وی دوهزار بیت دارد (نفیسی، 1344، 331).
در مورد مرگ وی هدایت می نویسد: برخی مرقدش را خارج از زرقان شیراز می دانند دیوان وی دارای بیش از سه هزار بیت است (هدایت، 1316، 406).
رحمت ا.. مهراز تاریخ به دار آویخته شدن و را هشتصد و چهل و اندی نوشته و او را از جمله وحدت وجودیها دانسته و این اشعار را از او می آورد که تائید کننده نظر اوست.
غزل دیگری از او:
(مهراز،1348 ،308 ).
دکتر میر جعفری در مورد او مطالبی می نویسد که انسان را به یاد شرحی که عطار در تذکره الولیاء، در مورد یکی از معروفترین عرفای ایرانی می آورد می افتد. ایشان می نویسند: نسیمی شجاعترین خلفای فضل حروفی است. برخی او را اهل نسیم بغداد دانسته اند برخی نیز او را اهل شروان دانستهاند. تردیدی نیست که وی مدتی را در شروان و نواحی قفقاز گذرانده و با زبان ترکی از نزدیک آشنا شده و اشعاری بدین زبان سروده. اینکه او را اهل تبریز دانستهاند ناشی از اقامت طولانی وی در تبریز بوده است. او در این ایام احتمالاً همراه فضل بوده است. لیکن اشعار فارسی وی از لحاظ سبک شناسی رگ و ریشه در شیراز دارد و حال و هوا و رنگ و بوی حافظ را به خاطر می آورد. نسیمی در ایام جوانی وارد حلقه مریدان فضل شد و یکی از دختران وی را به زنی گرفت. بعدها در زمره چهارتن از یاران و خلفای بسیار نزدیک فضل درآمد و پس از کشته شدن فضل او نیز مانند علی الاعلی رهسپار آسیای صغیر می شود. نسیمی طبعی پرشور داشت و تمام افکار و عقاید خویش را طی افکار شورانگیزی با صراحت سروده است. او همچون مراد خود فضل بی باکانه و بی محابا تمام اندیشههای خود را بیرون ریخته است. اشعار او مملو از اشعار مبارزه جویانه و افشا کننده روی و ریا و سفر و اوج ملکوت اعلی است. در اشعار نسیمی فضل کس است که به فهم صحیح آیات قرآن نائل شده لذا به مقام الوهیت پا نهاده است. در اشعار او توجه به انسان جایگاه ویژهای دارد که منبعث از افکار حروفیانه اوست. حروفیان همه چیز را در دنیا به نفع انسان تاویل می کنند آنان انسان را تا مقام الوهیت برمی کشیدند. مبارزه آشکار نسیمی علیه دشمنان عقاید و افکارش باعث گردید، او را به بی دینی و الحاد متهم کنند. وی را در دارالعدل حلب پیش قضات حاضر کرده متهم به اغوای مردم کردند و ملحد و زندیقش نامیدند و پس از یک محاکمه ساختگی، پوست او را زنده زنده کندند و هفت شبانه روز در معرض تماشای عموم گذاردند. آوردهاند که یکی از قضات در جریان محاکمه او ابراز داشته بود که اگر یک قطره خون برعضوی از اعضای کسی بریزد آن عضو هم بریدنی است. قضا را در زمان پوست کندن نسیمی، قطرهای از خون وی برانگشت قاضی چکید. حاضران حکمتش را یادآوری کردند او حاشا کرد و گفت من آن مطلب را بر سبیل مثال گفته بودم. نسیمی را این ریا و بی ایمانی و گران آمد. فی البدیهه بیتی به زبان ترکی سرود:
«زاهدین بیر بار ماغین کسن دونه رحقدن کئچه ر گور بومسکن عاشقی سرپا سویالار آغلاماز». یعنی اگر قرار شود انگشت زاهد را ببرند از حق رویگردان می شود این عاشق مسکن را نگر که سرتا پوست می کنند و نمی گرید (میرجعفری، 1375، 204-205).
دکتر میرجعفری باز در ادامه از قول مؤلف احسن التواریخ می نویسد در محل پوست کندن خون بسار از او رفته رنگش زرد شد، گفتند چون است که رنگ زرد کردهای گفت من آفتاب سپهر عاشقی ام از مطلع عشق طالع شده آفتاب در محل غروب زرد می شود. [ر.ک به روملو، 1384 جلد اول ،346] نوشتهاند که نسیمی در پای چوبه دار رو به مخالفان خود گفت آن خدا که شما می پرستید زیر پای من است و زیر پای نسیمی سکهای یافتند که صورت سلطان بر آن حک شده بود (همان، 25).
آوردن سرگذشت نسیمی در مرآت الفصاحه را باید به این معنی بدانیم که وی از شاعران فارس محسوب شده. در مورد وی در این کتاب آمده: به زبان آذری دیوان داشت و اولین کسی است که به زبان آذربایجانی دیوان فراهم کرده در مورد اشعار نسیمی می نویسد آثار وی از بهترین نمونههای شعر غنایی در فارسی است و از عشق مفرط به آزادی بشر و تقدس عمیق شخصیت انسانی سرچشمه می گیرد. در دارالعدل در محضر ابن خطیب النصیری و شمس بن امین الدوله نائب قاضی القضاه فتح الدین مالکی و قاضی القضاه شهاب الدین حنبلی محاکمه صورت گرفت. نسیمی اتهاماتی را که به او واردمی کردند را رد کرد. شیخ شهاب الدین هلال وارد مجلس شد و حکم به قتل او داد و فتوی نوشت. مالکی گفت نمی توان به حرف او تو را بکشم زیرا سلطان به من دستور داده که ا و را در جریان مسئله بگذارم. محاکمه تمام شد. نسیمی در زندان ماند. مؤید السلطان پس از آنکه با مسئله آشنا شد دستور داد پوست او را کندند و هفت شبانه روز در معرض تماشا مردم گذاشتند و بعد دست و پایش را قطع کردند (مفید داور، 1371، 650).
مصحح جهانگشای نادری به نقل از فرصت الدوله ذکر کرده که نسیمی در زرقان شیراز مدفون است(انوار،1377، 588).
مولف تاریخ اجتماعی ایران می نویسد: «نسیمى در اواسط قرن 14 میلادى در شهر شماخى به دنیا آمد و در همین شهر به کسب علم همّت گماشت، سنین جوانى شاعر، مقارن با دوران استیلاى تیموریان بر سرزمین آذربایجان بوده است. در این هنگام طریقت جدیدى به نام طریقت حروفى که نمایشگر اعتراض هنرمندان و صنعتگران شهرى نسبت به بیدادگریهاى تیمور، و دعوت مردم به مبارزه علیه او بود قدم به میدان پیکار مىگذارد و مبتکر و موجد این مسلک یعنى فضل اللّه نعیمى تبریزى به قصد اشاعه افکار خود به شهرهاى بسیارى از خاور زمین مسافرت کرده، از جمله به شهر شیروان و سپس به باکو آمده است. اسناد و مدارک تاریخى نشان مىدهد که در این سالها باکو مبدّل به مرکز طریقت حروفى مىگردد، و یک عدّه از پیروان این طریقت در شهر باکو دست به کار ایجاد سازمان مخفى حروفیّون مىشوند و از اینجا به قصد ترویج و اشاعه عقاید خود، مبلّغانى به کشورهاى مختلف خاور زمین اعزام مىدارند. در این موقع شاعر جوان عمادّ الدین على نیز با افکار و عقاید فضل اللّه نسیمى آشنا مىگردد و به دیدار او مىشتابد، عقاید او را مىپذیرد و به علامت احترام به وى، اشعار خود را با تخلّص نسیمى مىسراید ...فضل اللّه نیز شاگردان شایسته و بااستعداد خود را بهمنظور ترویج و اشاعه مسلک حروفى، به شهرهاى خاور اعزام مىدارد؛ وى اصول و شالوده نظرى مسلک حروفى را درآثار خود به نامهاى نومنانه، جاویداننامه و محبّتنامه به تفضیل تمام شرح مىدهد(راوندی،1378، بخش1ج8، 627).
در کتاب زندگی و اشعار عماد الدین نسیمی آمده: نام وی علی است ابتدا لقب نسیم الدین داشته ولی بعدها به دلیل نامعلومی لقب عماد الدین گرفته در برخی مآخذ نام نسیمی را با عنوان امیر یاد شده به این دلیل که احتمالاً پیروان حروفیه برای او زندگی معنوی قائلند. احتمالاً نام پدرش سید محمد بوده. تاریخ صحیح قتل او در سال 820 یا 821هـ. است(جلالی پندری، 1372، 23-30). همینطور که از بیانات پیشین معلوم شد زادگاه او معلوم نیست همینطور در مورد آرامگاه او اختلاف است. لازم به ذکر است در برخی آرامگاه او را در حلب در تکیه ای که همنام خودش است می دانند. ظاهراً کوچه ای به نام او وجود دارد و چهل الی پنجاه خانوار ازنسل او باقی هستند. در مورد اهمیت شعر نسیمی صاحب تاریخ عراق می آورد اگر شعر نسیمی نبود فرقه حروفی از بین می رفت (همان،31-33).
به نوشته برخی تذکره نویسان وی به فارسی و عربی و آذربایجانی دیوان داشته است که از شهرت نیز برخوردار بودهاند اما از دیوان عربی وی اثری در دست نیست تاریخ تولد وی را 1369 میلادی [770هـ.] و وفات را بین 1404 تا 1437 میلادی [807تا840هـ.] نوشتهاند. در زمان نسیمی آشوب و گرفتاریها و مصائب زیاد باعث می شد که طریقتهای صوفیانه و حروفی با استقبال روبرو شوند. نسیمی دوای بشریت را در جلوگیری از اختلاف مذهبی می دانست. در نظر او با توجه به اشعارش هرکس خدایی دارد و ریختن خون سایر انسانها جهت جلب رضایت خداوند روا نیست آنچه مسلمان خداوند خواندهاند و مسیحیان اب و ام و روح القدس و کلیمیان به واسطه موسی شناختهاند خود آدم است. هریک از اولاد آدم مظهر خداست و سزاوار تعظیم و احترام.
اول و آخر، بدایت و نهایت در میان نیست و نباید به وعده فردا دل بست.
زحرف کان و ن کن نه امروز آمد برون
ندار اول و آخر برو فارغ ز فردا شو
مسلمان و مسیحی وکلیمی و غیره باید به سوی یک قبله روی گردانند و به سو یک معبود توجه داشته باشد و آن قبله و معبود خود انسان است. از اینجا می توان نتیجه گرفت چون حروفیان و نسیمی اناالحق گفتهاند به خدایی خود گواهی دادهاند در حالی که نسیمی این مقام را منحصر به خود یا فضل نعیمی نمی داند بلکه هر فرد انسان را لایق این علو می داند. از گفتههای نسیمی برمی آید که تا قبل از آشنایی با فضل در تحیّر به سر می برد و او رهایی از این تحیّر را سلطنت واقعی می داند و حالا باید به شکرانه آن دیگران را هدایت کند. نسیمی خدا پرستی از نوع پرستی دانسته و با جسارت خارق العادهای بشر را به مقام آفریدگاری ارتقاء داده و به جا وی نشانده است. مسلماً این تأویلات نسیمی برخلاف احکام دینی است. وی به تفسیر باطنی قرآن مبادرت می ورزید و با توجه به اینکه قرآن آفرینش را با تلفظ حرف کن (کاف و نون) از طرف خدا دانسته معتقد است خدا قبل از هر چیز حروف را آفریده است و منبع وجود از حروف سرچشمه گرفته است آنها برای ارقام عربی و عدد 32 احترام زیادی قائلند. سیر و سیاحت دائم او را باید برای فرار از دست قشریان بدانیم و صراحت لهجه را به حد می رساند که به قول خودش اگر حلاج زنده بود خودش به ریختن خون او فتوی می داد.
ظاهراً وی برادری به نام یا لقب شاه خندان داشت که از او می خواست اسرار با همه نگوید آنهم با این صراحت، با توجه این عقاید تعجبی نداشت که به چنین سرنوشت دچار شود. به هرحال ظاهراً جوانی اشعار او را می خوانده که قشریان درصدد آزار و محاکمه او برمی آیند. اگر چه جوان اشعار را به خود بست اما نسیمی حاضر نشد به او آسیبی برسد وی خود را شاعر آن اشعار معرفی کرده و جان او را نجات داد و نهایتاً سرانجام او آن شد که بیان کردیم (عمادالدین نسیمی، 1972، 7-14). تذکره نویسان ایرانی وی را شیرازی دانسته اند وجه بغدادی دانستن وی را با این گفته وی قبلاً تخلص هاشمی و «سید» داشته در محل تردید انداخت و شق شروانی بودن او را اعتقاد محقیقین شوروی (سابق)است را تنفر حروفیان از شهر شروان که مقتل فضل بود را در بوته شک و تردید می اندازد(آژند، 1369، 49).
هر چند پرداختن به زمینه های اجتماعی و اقتصادی پیدایش حروفیه جایگاهی در این رساله ندارد اما میر فطروس در این زمینه بیاناتی دارد که ذکر آنها خالی از فایده نیست. وی می نویسد: اقتصاد کشاورزی که در زمان ایلخانان رو به زوال گذاشته بود با حمله تیمور به ایران ورشکسته تر گردید. تیمور برای اینکه بتواند زمینه های قدرت سیاسی و اجتماعی خود را مستحکم سازد و از حمایت مسلمانان استفاده کند در تظاهر به اسلام و اجراء شعائر مذهبی کوشش فراوان داشت و توانست پشتیبانی علمای مذهبی را با خود همراه کند. زوال و انحطاط اقتصاد روستایی و در نتیجه نقصان در نظام مالیاتی و خالی بودن خزانه دولت باعث شد تیمور برای ایجاد یک حکومت مقتدر متوجه شهرها و نواحی بازرگانی گردد او با توجه و تشویق بازرگانی و تجارت کوشید اقتصاد ور شکسته و حکومت نوپای خود را از خطر سقوط و انحطاط رهایی بخشد. رونق و شکوفایی اقتصاد شهری و رواج صنایع دستی باعث پیدایش اصناف متعدد و سندیکاهای صاحبان حرفه و فن گردید. رشد و تکامل پیشه وری و صنعت از نظر اقتصادی و سیاسی با مانعی روبرو بود که آنهم فئودالیسم متزلزل خانها و سران تیموری بود که در عین حال مواد اولیه صنعت و پیشه وری را در انحصار داشتند. تشدید مالیاتها بر این قشر، انحصار منابع اولیه صنعتی در دست فئودالها و خانهای تیموری و در نتیجه قرار گرفتن پیشه وران وصاحبان حرفه و فن تحت قیمومیت اربابها باعث نگرانی شدید این طبقه گردید و در این شرایط سازمانهای مخفی پیشه وران و صنعتگران و صاحبان حرف و فن تشکیل گردید و تحت عنوان حروفیه به مبارزه پرداخت(میر فطروس، بی تا، 24-27).
اعتقاد به تقدس حروف و اسماء قرآنی در فرهنگ ایرانی اسلامی سابقای دراز دارد به طوری که از آغاز بعثت و ظهور قرآن بسیاری از مسلمانان حروف مقطّعه را رمزی میان خدا و پیغمبر دانستند که مسلمانان عادی از درک و فهم آن عاجز بودند. اعتقاد به رمز حروف قرآن رفته رفته فرقه های گوناگونی را در سرزمینهای اسلامی به وجود آورد. اصالت حروف و ارزش رمزی آنها به تدریج در میان مسلمانان و فرقه های صوفیه گسترش فراوان یافت و به صورت علم مخصوصی درآمد که علم جفر تکامل یافته آن است. در سالهای حاکمیت تیموریان به علم جفر اهمیت داده شد. درویشان در علم اسرار حروف و نقطه خود را صاحب کشف و کرامت دانسته و در تشریح اسرار حروف و معنی نقطه های قرآن کتابهایی نوشتند. آثار و اشعار رهبران حروفیه و نقطویه (پسیخانیان) هرچند به خاطر شرایط خاص مذهبی- سیاسی به مضامین و اصطلاحات عرفانی آمیخته است اما مطالعه دقیق این آثار، افکار مترقی و آته ئیستی آنها را آشکار می کند(همان، 30-32).
اینجانب نمی دانم میر فطروس برای بیانتش و از جمله این سخن که حروفیه سازمان مخفی پیشه وران و صنعتگران بوده چه دلایلی در دست دارد لزومی هم احساس نمی کنم افکار آته ئیستی حروفیان را مترقی(؟) بدانم؛ اما کاملاً با او موافقم که حروفیان دارای افکار آته ئیستی بوده اند. وی در ادامه مطالبش می نویسد: در دوره تیمور به علت زوال اقتصاد روستایی، گسترش مناسبات بازرگانی و تشویق پیشه و صنعت مورد توجه قرار گرفت. پیشه وران و صنعتگران شهری بنا به خصلت طبقاتی خود رویکردی این جهانی نسبت به هستی داشته اند و طبیعت برای این طبقه سرچشمه تولیدات مادی و پیشرفت اقتصادی بود. گسترش نفوذ اقتصادی پیشه وران جهان بینی نویی را در زمینه شناخت دوباره طبیعت و انسان طلب می کرد. صنعتگران و صاحبان حرفه و فن این شناخت جدید را نمی توانستند در آموزشهای مذهبی و عرفانی پیدا کنند زیرا بر اساس تعالیم مزبور طبیعت و انسان به وسیله نیروی مرموزی هدایت می شود که ریشه در خداوند دارد لذا شناخت واقعی طبیعت و انسان ممکن نیست. بنا بر این هدف پیکار معنوی صنعتگران و صاحبان حرفه و فن و تعالیم تئولوژیکی حاکم بر جامعه بود ما تبلور این پیکار فکری و فرهنگی را در عقاید رهبران این جنبش می بینیم. هدف سیاسی رهبران این جنبش مبارزه با حکومت فئودال تیموری است و هدف اقتصادی و اجتماعی آن برابری و مساوات و رفع هر گونه ظلم بود. از نظر فلسفی هسته مرکزی عقاید حروفیه، انسان در گرایش رویکرد طبیعی و عقلانی او بود. مبانی تئو لوژیک- ایدئو لوژیک حروفی را در آثار نسیمی بیش از همه می توان دید. وی به حلاج علاقه خاصی داشت به خاطر ارادت به او تخلص حسینی را برگزید. وی انسان را آفریننده جهان و ازلی و ابدی می داند و تأکید می کند اندیشه و تفکر انسان باید از قیدهای مذهبی و خرافه پرستی آزاد شود انسان باید بدون چشم داشت به نیروهای موهوم خارجی برای خود برنامه ریزی کند آمریت قواعد ملکوتی در زندگی را مورد انتقاد قرار می دهد و معتقد است انسان توانایی غلبه بر مشکلات فردی و اجتماعی خود را دارد آنچه واقعیت دارد ماده است تظاهرات روحی چیزی جز شکل های گوناگون از فعالیت ماده نیست (همان، 35-48).
صرف نظر از عقاید خاصی که میر فطروس ابراز می دارد، معتقدم آنچه وی در مورد عقاید نسیمی بیان می کند به واقعیت نزدیکتر است. این بیانات تا حدودی به ما کمک می کند تا در برخورد با بیانات تراژیکی که در مورد وی ابراز شده موضع عقلانی تری اتخاذ کنیم.
منابع و مآخذ آژند، یعقوب(1369). حروفیه در تاریخ. چاپ اول. تهران: نشر نی.
استرآبادی، میرزا مهدی خان(1377). جهانگشای نادری. مصحح سید عبد الله انوار. چاپ اول. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
داور، شیخ مفید(1371).مرآت الفصاحه(تذکره شاعران فارس). تصحیح محمود طاووسی. چاپ اول. شیراز: انتشارات نوید.
راوندی،مرتضی(1382). تاریخ اجتماعی ایران. چاپ دوم. جلد هشتم. تهران: انتشارات نگاه.
روملو، حسن بیک(1384). احسن التواریخ. به اهتمام عبد الحسین نوایی. 3جلد. چاپ اول. تهران: اساطیر.
مهراز، رحمت الله(1348). بزرگان شیراز. تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
میر جعفری،حسین(1375). تاریخ تیموریان و ترکمانان. چاپ اول. انتشارات دانشگاه اصفهان.
میر فطروس، علی[بی تا]. جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان. چاپ دوم. [بیجا]. بامداد.
نسیمی(1972). دیوان اشعار. با مقدمه و تصحیح حمید محمد زاده. باکو: آذر نشر.
نسیمی، عماد الدین (1372). زندگی و اشعا عماد الدین نسیمی. به کوشش ید الله جلالی پندری. چاپ اول. تهران: نشر نی.
نفیسی، سعید (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران تا پایان قرن دهم هجری. جداول [بیجا]، انتشارات فروغی
هاشمی سندیلوی، احمدعلی خان(1372). تذکره مخزن الغرائب. به اهتمام محمد باقر. اسلام آباد: مرکز نشر تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
هدایت، رضاقلی(1316). ریاض العارفین. تصحیح و تحشیه مهدیقلی هدایت چاپ دوم. تهران: کتابفروشی مهدیه.
فرقه های صوفیانه در قرن نهم رواج شایانی در قرن نهم هجری داشتند و مدعیان سیر و سلوک در این قرن بازار گرمی برای تعالیمشان داشتند. در این بین بسیاری از اندیشه های مخالف و جنبشهای اجتماعی نیز در غالب کلمات و اصطلاحات صوفیه بیان می شد. شاهزادگان گورکانی هر چند در تعظیم و تکریم ارباب خانقاهها می کوشیدند با این حال هر گاه منافعشان اقتضاء می کرد در سرکوبی این گروهها تردیدی به خود راه نمی دادند. حروفیان در این زمان تحرک زیادی داشتند که که تعالیمشان بارها خشم حکام و مردان دین را بر انگیخته است. در این مقاله زندگی و افکار نسیمی؛ معروفترین خلفای فضل بررسی شده است. در اهمیت نسیمی همین بس که برخی گفته اند اگر او نبود افکار حروفی بعد از فضل از بین می رفت. در مورد او حرف و حدیث بسیار است وی اکنون در محافل ترک به عنوان یکی از نخستین شاعران توانای زبان ترکی مطرح است؛ هر چند تعلق او به فرهنگ خارج از ایران به هیچ وجه به عنوان امری مسلم پذیرفته شده نیست. مهمتر از اینکه وی به چه فرهنگی تعلق داشت افکار وی است با توجه به اهمیت فعالیتهای حروفیان در قرن نهم و جایگاه خاص نسیمی در این مورد پژهش در افکار وی کاری ارزشمند است.
کلید واژه: نسیمی، حروفیه، شعر در قرن نهم، تصوف.
ابوسعید نسیمی حسینی شیرازی
از معروفترین خلفای فضل حروفی؛ نسیمی است، که چون او سرنوشتی تلخ داشت. در مورد این شخص برخی کتب اطلاعاتی را ارائه می دهند که در برخی جاها با هم سنخیت ندارد. هدایت در مورد وی می آورد: سیدعماد الدین نسیمی شیرازی یکی از معروفترین شاعران اوایل قرن نهم از سادات بسیار محترم و از متصوفه فارس بود که در شیراز می زیست و در عقاید خویش بسیار بی پروا بود و گویند کلمات خلاف ظاهر می گفت تا آنکه متشرعه شهر به کشتنش فتوا دادند در 837 هـ. وی را در حلب به دار کشیدند (هدایت، 1316، 406 و احمدخان هاشمی، 1372، 446).
نفیسی می نویسد: پس از به دار کشیدن او را فرود آوردند و پوست کندند و این واقعه در تاریخ ادبیات ایران عنوان مفصلی دارد. نسیمی از شاعران نامی زمان خود بود و بسیاری از شاعران زمانه شاگرد او بودند یا به سبک او رفتهاند. خود غزل عارفانه خوب می سرود و در زبان ترکی نیز شاعری توانا بود. دیوان وی دوهزار بیت دارد (نفیسی، 1344، 331).
در مورد مرگ وی هدایت می نویسد: برخی مرقدش را خارج از زرقان شیراز می دانند دیوان وی دارای بیش از سه هزار بیت است (هدایت، 1316، 406).
رحمت ا.. مهراز تاریخ به دار آویخته شدن و را هشتصد و چهل و اندی نوشته و او را از جمله وحدت وجودیها دانسته و این اشعار را از او می آورد که تائید کننده نظر اوست.
کی توان شد از
سرانا الحق واقف
هرکه او را غم آن است که بردار کنند
دردمندان ز تو هرلحظه دلی می طلبند
تا به درد غم عشق تو گرفتار کنند
هرکه او را غم آن است که بردار کنند
دردمندان ز تو هرلحظه دلی می طلبند
تا به درد غم عشق تو گرفتار کنند
غزل دیگری از او:
حـق بین بایـد تـا روی تـرا بـیـند
چشمی که خود بین که نور خدا بیند
از مشرق دیدارش آنرا که بود دیده
انـوار تجلـی را پیـوسته چو ما بـیند
ای چشم نسیمی را از روی تو بینایی
آنرا کـه تو منظـوری غیـرتو کرا بیند
چشمی که خود بین که نور خدا بیند
از مشرق دیدارش آنرا که بود دیده
انـوار تجلـی را پیـوسته چو ما بـیند
ای چشم نسیمی را از روی تو بینایی
آنرا کـه تو منظـوری غیـرتو کرا بیند
(مهراز،1348 ،308 ).
دکتر میر جعفری در مورد او مطالبی می نویسد که انسان را به یاد شرحی که عطار در تذکره الولیاء، در مورد یکی از معروفترین عرفای ایرانی می آورد می افتد. ایشان می نویسند: نسیمی شجاعترین خلفای فضل حروفی است. برخی او را اهل نسیم بغداد دانسته اند برخی نیز او را اهل شروان دانستهاند. تردیدی نیست که وی مدتی را در شروان و نواحی قفقاز گذرانده و با زبان ترکی از نزدیک آشنا شده و اشعاری بدین زبان سروده. اینکه او را اهل تبریز دانستهاند ناشی از اقامت طولانی وی در تبریز بوده است. او در این ایام احتمالاً همراه فضل بوده است. لیکن اشعار فارسی وی از لحاظ سبک شناسی رگ و ریشه در شیراز دارد و حال و هوا و رنگ و بوی حافظ را به خاطر می آورد. نسیمی در ایام جوانی وارد حلقه مریدان فضل شد و یکی از دختران وی را به زنی گرفت. بعدها در زمره چهارتن از یاران و خلفای بسیار نزدیک فضل درآمد و پس از کشته شدن فضل او نیز مانند علی الاعلی رهسپار آسیای صغیر می شود. نسیمی طبعی پرشور داشت و تمام افکار و عقاید خویش را طی افکار شورانگیزی با صراحت سروده است. او همچون مراد خود فضل بی باکانه و بی محابا تمام اندیشههای خود را بیرون ریخته است. اشعار او مملو از اشعار مبارزه جویانه و افشا کننده روی و ریا و سفر و اوج ملکوت اعلی است. در اشعار نسیمی فضل کس است که به فهم صحیح آیات قرآن نائل شده لذا به مقام الوهیت پا نهاده است. در اشعار او توجه به انسان جایگاه ویژهای دارد که منبعث از افکار حروفیانه اوست. حروفیان همه چیز را در دنیا به نفع انسان تاویل می کنند آنان انسان را تا مقام الوهیت برمی کشیدند. مبارزه آشکار نسیمی علیه دشمنان عقاید و افکارش باعث گردید، او را به بی دینی و الحاد متهم کنند. وی را در دارالعدل حلب پیش قضات حاضر کرده متهم به اغوای مردم کردند و ملحد و زندیقش نامیدند و پس از یک محاکمه ساختگی، پوست او را زنده زنده کندند و هفت شبانه روز در معرض تماشای عموم گذاردند. آوردهاند که یکی از قضات در جریان محاکمه او ابراز داشته بود که اگر یک قطره خون برعضوی از اعضای کسی بریزد آن عضو هم بریدنی است. قضا را در زمان پوست کندن نسیمی، قطرهای از خون وی برانگشت قاضی چکید. حاضران حکمتش را یادآوری کردند او حاشا کرد و گفت من آن مطلب را بر سبیل مثال گفته بودم. نسیمی را این ریا و بی ایمانی و گران آمد. فی البدیهه بیتی به زبان ترکی سرود:
«زاهدین بیر بار ماغین کسن دونه رحقدن کئچه ر گور بومسکن عاشقی سرپا سویالار آغلاماز». یعنی اگر قرار شود انگشت زاهد را ببرند از حق رویگردان می شود این عاشق مسکن را نگر که سرتا پوست می کنند و نمی گرید (میرجعفری، 1375، 204-205).
دکتر میرجعفری باز در ادامه از قول مؤلف احسن التواریخ می نویسد در محل پوست کندن خون بسار از او رفته رنگش زرد شد، گفتند چون است که رنگ زرد کردهای گفت من آفتاب سپهر عاشقی ام از مطلع عشق طالع شده آفتاب در محل غروب زرد می شود. [ر.ک به روملو، 1384 جلد اول ،346] نوشتهاند که نسیمی در پای چوبه دار رو به مخالفان خود گفت آن خدا که شما می پرستید زیر پای من است و زیر پای نسیمی سکهای یافتند که صورت سلطان بر آن حک شده بود (همان، 25).
آوردن سرگذشت نسیمی در مرآت الفصاحه را باید به این معنی بدانیم که وی از شاعران فارس محسوب شده. در مورد وی در این کتاب آمده: به زبان آذری دیوان داشت و اولین کسی است که به زبان آذربایجانی دیوان فراهم کرده در مورد اشعار نسیمی می نویسد آثار وی از بهترین نمونههای شعر غنایی در فارسی است و از عشق مفرط به آزادی بشر و تقدس عمیق شخصیت انسانی سرچشمه می گیرد. در دارالعدل در محضر ابن خطیب النصیری و شمس بن امین الدوله نائب قاضی القضاه فتح الدین مالکی و قاضی القضاه شهاب الدین حنبلی محاکمه صورت گرفت. نسیمی اتهاماتی را که به او واردمی کردند را رد کرد. شیخ شهاب الدین هلال وارد مجلس شد و حکم به قتل او داد و فتوی نوشت. مالکی گفت نمی توان به حرف او تو را بکشم زیرا سلطان به من دستور داده که ا و را در جریان مسئله بگذارم. محاکمه تمام شد. نسیمی در زندان ماند. مؤید السلطان پس از آنکه با مسئله آشنا شد دستور داد پوست او را کندند و هفت شبانه روز در معرض تماشا مردم گذاشتند و بعد دست و پایش را قطع کردند (مفید داور، 1371، 650).
مصحح جهانگشای نادری به نقل از فرصت الدوله ذکر کرده که نسیمی در زرقان شیراز مدفون است(انوار،1377، 588).
مولف تاریخ اجتماعی ایران می نویسد: «نسیمى در اواسط قرن 14 میلادى در شهر شماخى به دنیا آمد و در همین شهر به کسب علم همّت گماشت، سنین جوانى شاعر، مقارن با دوران استیلاى تیموریان بر سرزمین آذربایجان بوده است. در این هنگام طریقت جدیدى به نام طریقت حروفى که نمایشگر اعتراض هنرمندان و صنعتگران شهرى نسبت به بیدادگریهاى تیمور، و دعوت مردم به مبارزه علیه او بود قدم به میدان پیکار مىگذارد و مبتکر و موجد این مسلک یعنى فضل اللّه نعیمى تبریزى به قصد اشاعه افکار خود به شهرهاى بسیارى از خاور زمین مسافرت کرده، از جمله به شهر شیروان و سپس به باکو آمده است. اسناد و مدارک تاریخى نشان مىدهد که در این سالها باکو مبدّل به مرکز طریقت حروفى مىگردد، و یک عدّه از پیروان این طریقت در شهر باکو دست به کار ایجاد سازمان مخفى حروفیّون مىشوند و از اینجا به قصد ترویج و اشاعه عقاید خود، مبلّغانى به کشورهاى مختلف خاور زمین اعزام مىدارند. در این موقع شاعر جوان عمادّ الدین على نیز با افکار و عقاید فضل اللّه نسیمى آشنا مىگردد و به دیدار او مىشتابد، عقاید او را مىپذیرد و به علامت احترام به وى، اشعار خود را با تخلّص نسیمى مىسراید ...فضل اللّه نیز شاگردان شایسته و بااستعداد خود را بهمنظور ترویج و اشاعه مسلک حروفى، به شهرهاى خاور اعزام مىدارد؛ وى اصول و شالوده نظرى مسلک حروفى را درآثار خود به نامهاى نومنانه، جاویداننامه و محبّتنامه به تفضیل تمام شرح مىدهد(راوندی،1378، بخش1ج8، 627).
در کتاب زندگی و اشعار عماد الدین نسیمی آمده: نام وی علی است ابتدا لقب نسیم الدین داشته ولی بعدها به دلیل نامعلومی لقب عماد الدین گرفته در برخی مآخذ نام نسیمی را با عنوان امیر یاد شده به این دلیل که احتمالاً پیروان حروفیه برای او زندگی معنوی قائلند. احتمالاً نام پدرش سید محمد بوده. تاریخ صحیح قتل او در سال 820 یا 821هـ. است(جلالی پندری، 1372، 23-30). همینطور که از بیانات پیشین معلوم شد زادگاه او معلوم نیست همینطور در مورد آرامگاه او اختلاف است. لازم به ذکر است در برخی آرامگاه او را در حلب در تکیه ای که همنام خودش است می دانند. ظاهراً کوچه ای به نام او وجود دارد و چهل الی پنجاه خانوار ازنسل او باقی هستند. در مورد اهمیت شعر نسیمی صاحب تاریخ عراق می آورد اگر شعر نسیمی نبود فرقه حروفی از بین می رفت (همان،31-33).
به نوشته برخی تذکره نویسان وی به فارسی و عربی و آذربایجانی دیوان داشته است که از شهرت نیز برخوردار بودهاند اما از دیوان عربی وی اثری در دست نیست تاریخ تولد وی را 1369 میلادی [770هـ.] و وفات را بین 1404 تا 1437 میلادی [807تا840هـ.] نوشتهاند. در زمان نسیمی آشوب و گرفتاریها و مصائب زیاد باعث می شد که طریقتهای صوفیانه و حروفی با استقبال روبرو شوند. نسیمی دوای بشریت را در جلوگیری از اختلاف مذهبی می دانست. در نظر او با توجه به اشعارش هرکس خدایی دارد و ریختن خون سایر انسانها جهت جلب رضایت خداوند روا نیست آنچه مسلمان خداوند خواندهاند و مسیحیان اب و ام و روح القدس و کلیمیان به واسطه موسی شناختهاند خود آدم است. هریک از اولاد آدم مظهر خداست و سزاوار تعظیم و احترام.
آتـش و خـار آدم بـود بــی روی و ری
آنکه می گفت از درخت سبز انا الله یا کلیم
اگر کسی گوید جز ما کسی هست یا
گفته صریحتر جز ما آفریدگاری هست راه خطا پیموده است.
آنکه می گفت از درخت سبز انا الله یا کلیم
گو به غیـرما کسی
هست
از خود این حدیث متراش
از خود این حدیث متراش
اول و آخر، بدایت و نهایت در میان نیست و نباید به وعده فردا دل بست.
زحرف کان و ن کن نه امروز آمد برون
ندار اول و آخر برو فارغ ز فردا شو
مسلمان و مسیحی وکلیمی و غیره باید به سوی یک قبله روی گردانند و به سو یک معبود توجه داشته باشد و آن قبله و معبود خود انسان است. از اینجا می توان نتیجه گرفت چون حروفیان و نسیمی اناالحق گفتهاند به خدایی خود گواهی دادهاند در حالی که نسیمی این مقام را منحصر به خود یا فضل نعیمی نمی داند بلکه هر فرد انسان را لایق این علو می داند. از گفتههای نسیمی برمی آید که تا قبل از آشنایی با فضل در تحیّر به سر می برد و او رهایی از این تحیّر را سلطنت واقعی می داند و حالا باید به شکرانه آن دیگران را هدایت کند. نسیمی خدا پرستی از نوع پرستی دانسته و با جسارت خارق العادهای بشر را به مقام آفریدگاری ارتقاء داده و به جا وی نشانده است. مسلماً این تأویلات نسیمی برخلاف احکام دینی است. وی به تفسیر باطنی قرآن مبادرت می ورزید و با توجه به اینکه قرآن آفرینش را با تلفظ حرف کن (کاف و نون) از طرف خدا دانسته معتقد است خدا قبل از هر چیز حروف را آفریده است و منبع وجود از حروف سرچشمه گرفته است آنها برای ارقام عربی و عدد 32 احترام زیادی قائلند. سیر و سیاحت دائم او را باید برای فرار از دست قشریان بدانیم و صراحت لهجه را به حد می رساند که به قول خودش اگر حلاج زنده بود خودش به ریختن خون او فتوی می داد.
گر انا الحقها ما را بشنود منصور مست
هم به خون ما دهد فتوی و هم دار آورد
هم به خون ما دهد فتوی و هم دار آورد
ظاهراً وی برادری به نام یا لقب شاه خندان داشت که از او می خواست اسرار با همه نگوید آنهم با این صراحت، با توجه این عقاید تعجبی نداشت که به چنین سرنوشت دچار شود. به هرحال ظاهراً جوانی اشعار او را می خوانده که قشریان درصدد آزار و محاکمه او برمی آیند. اگر چه جوان اشعار را به خود بست اما نسیمی حاضر نشد به او آسیبی برسد وی خود را شاعر آن اشعار معرفی کرده و جان او را نجات داد و نهایتاً سرانجام او آن شد که بیان کردیم (عمادالدین نسیمی، 1972، 7-14). تذکره نویسان ایرانی وی را شیرازی دانسته اند وجه بغدادی دانستن وی را با این گفته وی قبلاً تخلص هاشمی و «سید» داشته در محل تردید انداخت و شق شروانی بودن او را اعتقاد محقیقین شوروی (سابق)است را تنفر حروفیان از شهر شروان که مقتل فضل بود را در بوته شک و تردید می اندازد(آژند، 1369، 49).
هر چند پرداختن به زمینه های اجتماعی و اقتصادی پیدایش حروفیه جایگاهی در این رساله ندارد اما میر فطروس در این زمینه بیاناتی دارد که ذکر آنها خالی از فایده نیست. وی می نویسد: اقتصاد کشاورزی که در زمان ایلخانان رو به زوال گذاشته بود با حمله تیمور به ایران ورشکسته تر گردید. تیمور برای اینکه بتواند زمینه های قدرت سیاسی و اجتماعی خود را مستحکم سازد و از حمایت مسلمانان استفاده کند در تظاهر به اسلام و اجراء شعائر مذهبی کوشش فراوان داشت و توانست پشتیبانی علمای مذهبی را با خود همراه کند. زوال و انحطاط اقتصاد روستایی و در نتیجه نقصان در نظام مالیاتی و خالی بودن خزانه دولت باعث شد تیمور برای ایجاد یک حکومت مقتدر متوجه شهرها و نواحی بازرگانی گردد او با توجه و تشویق بازرگانی و تجارت کوشید اقتصاد ور شکسته و حکومت نوپای خود را از خطر سقوط و انحطاط رهایی بخشد. رونق و شکوفایی اقتصاد شهری و رواج صنایع دستی باعث پیدایش اصناف متعدد و سندیکاهای صاحبان حرفه و فن گردید. رشد و تکامل پیشه وری و صنعت از نظر اقتصادی و سیاسی با مانعی روبرو بود که آنهم فئودالیسم متزلزل خانها و سران تیموری بود که در عین حال مواد اولیه صنعت و پیشه وری را در انحصار داشتند. تشدید مالیاتها بر این قشر، انحصار منابع اولیه صنعتی در دست فئودالها و خانهای تیموری و در نتیجه قرار گرفتن پیشه وران وصاحبان حرفه و فن تحت قیمومیت اربابها باعث نگرانی شدید این طبقه گردید و در این شرایط سازمانهای مخفی پیشه وران و صنعتگران و صاحبان حرف و فن تشکیل گردید و تحت عنوان حروفیه به مبارزه پرداخت(میر فطروس، بی تا، 24-27).
اعتقاد به تقدس حروف و اسماء قرآنی در فرهنگ ایرانی اسلامی سابقای دراز دارد به طوری که از آغاز بعثت و ظهور قرآن بسیاری از مسلمانان حروف مقطّعه را رمزی میان خدا و پیغمبر دانستند که مسلمانان عادی از درک و فهم آن عاجز بودند. اعتقاد به رمز حروف قرآن رفته رفته فرقه های گوناگونی را در سرزمینهای اسلامی به وجود آورد. اصالت حروف و ارزش رمزی آنها به تدریج در میان مسلمانان و فرقه های صوفیه گسترش فراوان یافت و به صورت علم مخصوصی درآمد که علم جفر تکامل یافته آن است. در سالهای حاکمیت تیموریان به علم جفر اهمیت داده شد. درویشان در علم اسرار حروف و نقطه خود را صاحب کشف و کرامت دانسته و در تشریح اسرار حروف و معنی نقطه های قرآن کتابهایی نوشتند. آثار و اشعار رهبران حروفیه و نقطویه (پسیخانیان) هرچند به خاطر شرایط خاص مذهبی- سیاسی به مضامین و اصطلاحات عرفانی آمیخته است اما مطالعه دقیق این آثار، افکار مترقی و آته ئیستی آنها را آشکار می کند(همان، 30-32).
اینجانب نمی دانم میر فطروس برای بیانتش و از جمله این سخن که حروفیه سازمان مخفی پیشه وران و صنعتگران بوده چه دلایلی در دست دارد لزومی هم احساس نمی کنم افکار آته ئیستی حروفیان را مترقی(؟) بدانم؛ اما کاملاً با او موافقم که حروفیان دارای افکار آته ئیستی بوده اند. وی در ادامه مطالبش می نویسد: در دوره تیمور به علت زوال اقتصاد روستایی، گسترش مناسبات بازرگانی و تشویق پیشه و صنعت مورد توجه قرار گرفت. پیشه وران و صنعتگران شهری بنا به خصلت طبقاتی خود رویکردی این جهانی نسبت به هستی داشته اند و طبیعت برای این طبقه سرچشمه تولیدات مادی و پیشرفت اقتصادی بود. گسترش نفوذ اقتصادی پیشه وران جهان بینی نویی را در زمینه شناخت دوباره طبیعت و انسان طلب می کرد. صنعتگران و صاحبان حرفه و فن این شناخت جدید را نمی توانستند در آموزشهای مذهبی و عرفانی پیدا کنند زیرا بر اساس تعالیم مزبور طبیعت و انسان به وسیله نیروی مرموزی هدایت می شود که ریشه در خداوند دارد لذا شناخت واقعی طبیعت و انسان ممکن نیست. بنا بر این هدف پیکار معنوی صنعتگران و صاحبان حرفه و فن و تعالیم تئولوژیکی حاکم بر جامعه بود ما تبلور این پیکار فکری و فرهنگی را در عقاید رهبران این جنبش می بینیم. هدف سیاسی رهبران این جنبش مبارزه با حکومت فئودال تیموری است و هدف اقتصادی و اجتماعی آن برابری و مساوات و رفع هر گونه ظلم بود. از نظر فلسفی هسته مرکزی عقاید حروفیه، انسان در گرایش رویکرد طبیعی و عقلانی او بود. مبانی تئو لوژیک- ایدئو لوژیک حروفی را در آثار نسیمی بیش از همه می توان دید. وی به حلاج علاقه خاصی داشت به خاطر ارادت به او تخلص حسینی را برگزید. وی انسان را آفریننده جهان و ازلی و ابدی می داند و تأکید می کند اندیشه و تفکر انسان باید از قیدهای مذهبی و خرافه پرستی آزاد شود انسان باید بدون چشم داشت به نیروهای موهوم خارجی برای خود برنامه ریزی کند آمریت قواعد ملکوتی در زندگی را مورد انتقاد قرار می دهد و معتقد است انسان توانایی غلبه بر مشکلات فردی و اجتماعی خود را دارد آنچه واقعیت دارد ماده است تظاهرات روحی چیزی جز شکل های گوناگون از فعالیت ماده نیست (همان، 35-48).
صرف نظر از عقاید خاصی که میر فطروس ابراز می دارد، معتقدم آنچه وی در مورد عقاید نسیمی بیان می کند به واقعیت نزدیکتر است. این بیانات تا حدودی به ما کمک می کند تا در برخورد با بیانات تراژیکی که در مورد وی ابراز شده موضع عقلانی تری اتخاذ کنیم.
منابع و مآخذ آژند، یعقوب(1369). حروفیه در تاریخ. چاپ اول. تهران: نشر نی.
استرآبادی، میرزا مهدی خان(1377). جهانگشای نادری. مصحح سید عبد الله انوار. چاپ اول. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
داور، شیخ مفید(1371).مرآت الفصاحه(تذکره شاعران فارس). تصحیح محمود طاووسی. چاپ اول. شیراز: انتشارات نوید.
راوندی،مرتضی(1382). تاریخ اجتماعی ایران. چاپ دوم. جلد هشتم. تهران: انتشارات نگاه.
روملو، حسن بیک(1384). احسن التواریخ. به اهتمام عبد الحسین نوایی. 3جلد. چاپ اول. تهران: اساطیر.
مهراز، رحمت الله(1348). بزرگان شیراز. تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی.
میر جعفری،حسین(1375). تاریخ تیموریان و ترکمانان. چاپ اول. انتشارات دانشگاه اصفهان.
میر فطروس، علی[بی تا]. جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان. چاپ دوم. [بیجا]. بامداد.
نسیمی(1972). دیوان اشعار. با مقدمه و تصحیح حمید محمد زاده. باکو: آذر نشر.
نسیمی، عماد الدین (1372). زندگی و اشعا عماد الدین نسیمی. به کوشش ید الله جلالی پندری. چاپ اول. تهران: نشر نی.
نفیسی، سعید (1344). تاریخ نظم و نثر در ایران تا پایان قرن دهم هجری. جداول [بیجا]، انتشارات فروغی
هاشمی سندیلوی، احمدعلی خان(1372). تذکره مخزن الغرائب. به اهتمام محمد باقر. اسلام آباد: مرکز نشر تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
هدایت، رضاقلی(1316). ریاض العارفین. تصحیح و تحشیه مهدیقلی هدایت چاپ دوم. تهران: کتابفروشی مهدیه.
+
شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۱۴
نظر شما