دکتر عبدالمهدی رجایی
دکتری:
تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۲
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵
محدودیت عکاسان و دردسر مورخان!
بیگمان عکاسی در ایران تا حد زیادی مدیون ناصرالدین شاه قاجار است. این پادشاه هم خود عکاس بود و هم در رواج عکاسی تلاش زیادی به خرج داد. به همین خاطر عکاسی در ایران عصر قاجار رشد چشمگیری داشت(1). اما عکاسی در ایران در دوره رضاشاه دچار زوال و افت شدیدی شد. به همین خاطر علیرغم پیشرفت در این صنعت، گنجینه عکسهای ما از این دوره بسیار ضعیف است.
بیگمان عکاسی در ایران تا حد زیادی مدیون ناصرالدین شاه قاجار است. این پادشاه هم خود عکاس بود و هم در رواج عکاسی تلاش زیادی به خرج داد. به همین خاطر عکاسی در ایران عصر قاجار رشد چشمگیری داشت(1). اما عکاسی در ایران در دوره رضاشاه دچار زوال و افت شدیدی شد. به همین خاطر علیرغم پیشرفت در این صنعت، گنجینه عکسهای ما از این دوره بسیار ضعیف است. با کمی دقت معلوم میشود بیشتر عکسهای باقی مانده از این دوره عکسهای رسمی است که از مراسم رسمی با همان کلاههای معروف پهلوی باقی ماندهاند. علت آن روحیه استبداد و ترسی بود که رضاشاه از گرفتن عکس و یا انتقال تصاویری از ایران داشت. به حدی که خارجیانی که در قالب گردشگر قصد داشتند به ایران سفر کنند حق نداشتند عکس بگیرند یا حتی از روی بناها نقاشی کنند. این کار منوط به اجازه مخصوص از اداره شهربانی و سپس اداره معارف بود که معلوم است با دردسرها و فسادی که مخصوصا در اداره شهربانی وجود داشت، کمتر کسی جرات یا تحمل داشت برای کسب این اجازه مراجعه نماید. میتوان پنداشت وقتی برای خارجیان این همه محدودیت برقرار میشده است، ایرانیان برای این کار چه دردسرهایی داشتند.
به یاد داشته باشیم گاهی یک قانون یا محدودیت اثر خود را چندین دهه بعد نشان می دهد. نگارنده که در حوزه کارخانجات نساجی اصفهان تحقیق میکرد، متوجه شد با وجود اهمیت و افراد زیادی که وابسته به این تشکیلات صنعتی بودند، عکسهای باقی مانده از آن بسیار اندک است(2).
در میان مجموعه اسنادی تحت عنوان «اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران» به چاپ رسیده است، اسناد و مکاتبات فراوانی راجع به این موضوع و مشکلاتی که برای عکاسان و سپس فیلمبرداران به وجود آمده و تلاش ادارات شهربانی و معارف برای عدم عدول از این قانون سخیف دیده میشود.
در تاریخ 22/ 2 / 1317 این تصویب نامه از هیأت وزیران گذشت:
«ماده 1: بنگاهها و شرکتهای داخلی و خارجی و یا اشخاص دیگر اعم از اتباع داخله یا خارجه که با دستگاههای فیلمبرداری (سینماتوگرافی) قصد برداشتن فیلم در کشور شاهنشاهی داشته باشند، باید قبلاً تقاضانامه خود را به اداره کل شهربانی تسلیم و پس از اخذ پروانه در معیت و با نظارت مأمورین مربوط فیلمبرداری نمایند.
«ماده 4: پس از انجام فیلمبرداری کلیه فیلمها باید برای معاینه تسلیم اداره کل شهربانی شود که پس از بازرسی، پروانه لازم صادر گردد. و هیچ گونه فیلمی که در کشور شاهنشاهی برداشته میشود، بدون اجازه اداره کل شهربانی نباید از مرز خارج شود.
ماده 7: کسی حق ندارد بدون داشتن پروانه اداره شهربانی از معابر، خیابان ها، عمارات، باغهای ملی، دورنماها، و سایر مناظر، بنادر، کشتیهای تجارتی، کارخانجات و نماهای ظاهری یا داخلی ابنیه و آثار تاریخی و مذهبی، عکس برداری و نقاشی و طراحی نماید.»
به موجب این تصویب نامه متقاضیان باید قبلا درخواست خود را با دو قطعه عکس و آدرس کامل به اداره کل شهربانی یا شهربانیهای محل تحویل دهند (اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج 1، ص 277)
این تصویب نامه هیات وزیران در سال 1317 در واقع صورت قانونی دادن به رویه ای بود که از ابتدای حکومت رضاشاه اجرا میگردید. یعنی از همان ابتدا نسبت به مقوله عکسبرداری و فیلم برداری حساسیت و سوءظن ویژه ای وجود داشت. در این زمان دوربین سیاحان خارجی در مرز گرفته شده و لاک و مهر میگردید و به دست خود آنان سپرده میشد. تا وقتی که این اجازه را کسب کرده و لاک و مهر دوربین در حضور مامور شهربانی باز شده و عکسهایی با حضور آن مامور برداشته شود.
ابتدا صدور پروانه اجازه عکاسی به نظمیه سپرده شد. نظمیه ای که سیاه ترین چهره از حکومت رضاشاه بود. به عنوان نمونه در سال1313 وزیر داخله به حاکم اصفهان نوشت: «خانم لوته ارل، روزنامه نگار تبعه آلمان، برای تماشا و برداشتن عکس از آثار تاریخی به اصفهان مسافرت مینماید. اداره تشکیلات نظمیه مملکتی اجازه عکاسی را طبق مقررات تحت نمره 28 مورخه 14/ 7/ 1313 به مشارالیه داده است. مقتضی است مقرر فرمایید در صورتی که احتیاج به راهنمایی یا مساعدتی بشود، از طرف مأمورین کمک و همراهی نمایند»(همان، ج1، ص 87)
از این گونه نامهها بر میآید اولاً اداره نظمیه پروانه عکاسی صادر میکرده و ثانیاً به صورت تلویحی به حاکم اصفهان اطلاع داده میشد که مأمورین شهربانی را همراه این گردشگر بفرستید که عکسبرداری با حضور انان صورت گیرد.
بعدها که شهربانی از جبروت خود سقوط کرد تحصیل اجازه عکسبرداری به وزارت معارف و شعب استانی آن سپرده شد. اما اشکالات بر سر جای خود بود. خصوصا در مورد خارجیها وقت زیادی صرف این اجازه میشد. به همین خاطر وزارت خارجه، که بیشتر در معرض اعتراض گردشگران بود، تصمیم گرفت چاره دیگری بیندیشد بدین شکل که در موقع اخذ ویزا، در صورت نیاز، پروانه عکاسی نیز برای سیاحان صادر شود. موضوعی که وزیر معارف را خوش نیامد.
در سال 1315 علی اصغر حکمت وزیر معارف به ریاست وزرا نوشت:
«به طوری که خاطر محترم مستحضر است اجازه عکس برداری از ابنیه تاریخی از وظایف این وزارت خانه است و به اشخاصی که مایلند از ابنیههای قدیمی عکسبرداری و یا طراحی و یا نقاشی نمایند اجازه مخصوص داده میشود. .. بر طبق گزارش بعضی از روسای معارف و اوقاف ایالات و ولایات، اشخاصی برای پاره ای منظورها بدون تحصیل اجازه از این وزارتخانه و کسب نظر معارف محل، مبادرت به عکسبرداری مینمایند. لذا نظر به این که این رویه ممکن است در آینده تولید مسئولیتهایی نماید، مستدعی است امر و مقرر فرمایند به حکام و ادارات مربوطه در ایالات و ولایات دستور صادر شود که از این به بعد از دادن اجازه عکسبرداری به اشخاص بدون جلب نظر این وزارتخانه یا نمایندگان آن در نقاط مختلف کشور خودداری نمایند»(همان، ج1،ص 163)
علی اصغر حکمت شخص جهاندیده و آگاهی بود. اما از آن میترسید که فردا روز عکسی به خارج درز کند و غوغایی بپا شود و مسئولیت این «فاجعه» به گردن وی انداخته شود! هم چنان که مثلاً یکی دو بار راجع به مقاله ای در روزنامه ای خارجی چنین اتفاقاتی افتاد.
نخستوزیر این نامه را به وزرای دیگر ارجاع داد و وزیر داخله پاسخ داد «اجرای تقاضای وزارت معارف راجع به پروانه عکسبرداری، جز تولید اشکال و زحمت برای جهانگردان و رنجش آنها نتیجه دیگری ندارد. سابقاً معمول بود که وقتی جهانگردان به تهران وارد میشدند، میبایستی چند روز در مرکز برای گرفتن پروانه عکاسی معطل شوند، و بسا میشد که به واسطه معطلی از موضوع صرف نظر کرده و با گلهگذاری زیاد از ایران حرکت میکردند. »به همین خاطر شهربانی و وزارت خارجه تصمیم دیگری اخذ کرده اند(همان،ج1، ص 166)
نخستوزیر به وزیر معارف اطلاع داد به دلیل همین اشکالات تصمیم گرفته شده است که برگههای اجازه عکاسی به کنسولگریها و سفارتخانههای ایران در خارجه ارسال شود و در موقعی که گردشگر برای اخذ ویزا مراجعه مینماید، اگر مایل باشد این پروانه را نیز به او بدهند. زیرا «علاقه جهانگردان بیشتر به عکسبرداری از آثار تاریخی است و صلاح نیست که وقت آنها در مرکز صرف تحصیل پروانه عکاسی شده. علیالخصوص که بعضی اوقات ورود آنها مصادف با تعطیل عمومی ادارات میگردد»(همان، ج1، ص167 )
مسلم وجود این قوانین دست و پا گیر سر و صدای سیاحان را در آورده و وقتی به کشور خود باز میگشتند به گونه ای نارضایتی خود را ابراز میکردند. این نارضایتی را کنسولگریهای ایران شنیده و انعکاس میدادند. مثلا یک بار کنسول ایران در فلسطین مطلبی از روزنامه «الاهرام» مصر را آورد که یک سیاح تازه از ایران بازگشته با تعجب و تمسخر نوشته بود در ایران سیاحان به دلیل عکسبرداری از اماکن تاریخی به زندان میافتند. کنسول ایران به دولت ایران نوشت نشر این گونه اخبار «موثرترین وسیله ای است برای رم دادن سیاحان خارجی از مسافرت به ایران»(همان، ج1، ص 202)
کنسول به دولت ایران پیشنهاد کرد«مامورین دولت شاهنشاهی در خارجه هنگام صدور ویزا، ورقه ای که حاوی مقررات عکسبرداری است به آنها میدهند» او که نمی توانست به دولت حالی کند، این مقررات عجیب را بردارد، ناچار بود که بگوید این مقررات را حسابی به سیاحان حالی کنند تا بعدا شاکی نشوند. بسیاری از قوانین سختگیرانه رضاشاهی با رفتن او ملغی شدند، اما جالب است که این قانون با سقوط رضاشاه تغییر نکرد. حتی ابعادی از مراحل اجرایی آن آشکار گردید. مثلاً این که در موقع صدور مجوز عکاسی، پیشینه عکاس خارجی نیز بررسی میگردید. در سال 1329 رئیس شهربانی کل کشور به وزیر کشور نوشت مطابق گزارش شهربانی مشهد، بیشتر سیاحانی که از این شهر دیدن میکنند، خواهان پروانه عکاسی هستند و بر اساس قانون، «صدور پروانه مذکور مستلزم اجرای تشریفات لازمه و روشن شدن پیشینه آنها میباشد. از این جهت صدور پروانه به تعویق افتاده و موجب نارضایتی خارجیها فراهم میگردد،» او به وزیر کشور پیشنهاد داده بود این گونه سیاحان اجازه داشته باشند بدون طی کردن مراحل گفته شده، با حضور مأمورین شهربانی از نقاط غیر ممنوعه عکس و فیلم بگیرند(همان، ج 1، ص 275) معلوم نیست پاسخ وزیر کشور چه بود اما باید روزی تکلیف این امر روشن شده و ایران با نگاه مثبتتری به گردشگران و عکاسی آنها نظر میدوخت.
پایان ممنوعیتها
سرانجام در سال 1334 هیات دولت بنا به پیشنهاد شورای عالی جهانگردی قانون سال 1317 را ملغی کرده و اعلام کرد :
«ماده 1: عکاسی و طراحی و نقاشی و فیلمبرداری در داخل کشور به استثنای مناطق ممنوعه آزاد خواهد بود.» (مناطق ممنوعه نیز شامل مناطق نظامی و اجتماعات مذهبی و نیز داخل اماکن مذهبی بود.) البته بر اساس همین مصوبه، برای فیلمبرداری سختگیری وجود داشت. متقاضیان باید درخواست خود را به وزارت کشور و یا استانداریها تسلیم میکردند تا اجازه صادر شود. (همان، ج 1، ص 316)
یک دلیل برای ادامه محدودیت فیلمبرداری، هشدارها و نامههایی بود که سفرای ایرانی در کشورهای خارجی به دولت ایران منعکس میکردند. در یک مورد در سال 1335 محسن رئیس، سفیر ایران در فرانسه به دولت ایران نامه اطلاع داد یک فیلمبردار فرانسوی فیلمی از مردم کشمیر و شیعیان آنجا گرفته و در فرانسه نمایش میدهد که دارای صحنههای زنندهای است. «مخصوصا در قسمتی که مربوط به شیعیان کشمیر است، مراسم قربانی گوسفند به شکلی فجیع و زنجیرزنی و قیافههای خون آلود، طوری جلوه داده شده که اثر موحشی در تماشاچیان اینجا و به طور کلی مردم اروپا مینماید.» همین سفیر به دولت ایران هشدار داد«از لحاظ این که در حال حاضر عده زیادی فیلمبردار و عکاس خارجی در ایران عکاسی و فیلمبرداری میکنند، وظیفه خود دانست مراتب را به استحضار برساند. تا به شهربانی کل کشور و اداره تبلیغات و سایر مقامات مربوطه دیگر تاکید فرمایند، به هیچ وجه و به هیچ بهانه به این خارجیان اجازه فیلم یا عکسبرداری از مناظر مذهبی داده نشود»(همان، ج1،ص 364) به همین خاطر حساسیت نسبت به فیلمبرداری هم چنان وجود داشت.
با این حال این انتهای ماجرا نبود. باید «سازمان جلب سیاح» زیر نظر نخست وزیر تشکیل میگردید تا بتواند شرایط عکاسی را برای جهانگردان آسان تر گرداند. کاری که به دهه چهل رسید.
در سال 1346 قاسم رضایی، رئیس وقت سازمان جلب سیاح، به نخست وزیر نوشت: «مقررات مربوط به عکاسی و فیلمبرداری از نقاط تابستانی و تاریخی و دیدنی توسط جهانگردان خارجی تا دو سال قبل موجبات نارضایتی و در بعضی مواقع ناراحتی برای جهانگردان فراهم میآورد. در اثر اقداماتی که از طرف این سازمان به عمل آمد، تصویبنامه مربوطه لغو گردید و شهربانی کل کشور در پایان سال 1343 بخشنامه ای به تمام شهربانیها صادر نمودند که مقررات سابق لغو و عکسبرداری از نقاط مختلف کشور به استثنای تاسیسات نظامی و مناطق تاکتیکی و سایر موسسات حفاظت شده آزاد اعلام گردید» اما با این حال رئیس سازمان جلب سیاح از مزاحمتهای گاه و بیگاه در نقاط مختلف کشور از جمله کاخهای سلطنتی توسط ماموران شهربانی شکایت دارد. (همان، ج 2، ص 783)
نخست وزیر نیز ضمن انعکاس این گزارش به رئیس شهربانی کل کشور، از او خواست ماموران شهربانی مزاحم جهانگردان نشوند. بدین ترتیب تا حدود زیادی عکسبرداری از نقاط مجاز در کشور ازاد گردید. با این شرایط مجموعه عکسهایی که ثبت و ضبط شده اند به یکباره افزایش یافته و با همه گیر شدن دوربین های عکاسی در میان خانواده ها، عکسبرداری مردمی و نیز عکسبرداری خانوادگی بیش از پیش گسترش یافت.
در سال 1344 که دکتر لطف الله هنرفر به سفارش سازمان جلب سیاحان، کتاب «راهنمای اصفهان» را مینوشت در قسمت اجازه عکسبرداری یادآور شد عکسبرداری از مناظر طبیعی و آثار تاریخی مجاز است، ولی «در داخل بناهایی مانند مسجدشاه و مسجد شیخ لطف الله و مسجد جمعه و مدرسه چهارباغ هم به شرط آن که مردم مشغول نماز نباشند مجاز است.» ولی «سیاحان خارجی در داخل اماکن مقدس و زیارتگاهها و مساجد کوچک که در محلات شهر واقع هستند، نباید داخل شوند . عکس گرفتن از داخل این قبیل اماکن ممنوع است»(هنرفر، 1344، ص 210)
بیگمان اطرافیان رضاشاه خصوصاً کسانی مانند مختاری و آیرم که روحیه او را میشناختند، با انداختن ترس در دل وی، او را بر آن داشته بودند که برای تصویربرداری از کشور این مقررات تنگنظرانه را تصویب کند. آنها میخواستند روشهای سختگیرانه خود را توجیه کنند و وجود دم و دستگاه مهیب خود را موجه جلوه دهند، اما نتیجه ای که امروز به ما رسیده، مورخین و محققین امروزی از یک گنجینه غنی از عکس و تصویر از ایران در آن دوره محروم گردیده اند.
1: درباره تاریخچه عکاسی در ایران چندین کتاب منتشر شده که یکی از آنها رک: طهماسب پور، محمد رضا (1392) ناصرالدین شاه عکاس، نشر تاریخ ایران. چاپ دوم. درباره سبک عکاسی مردمی (عکس از مردم عادی کوچه و بازار) که در دوره رضاشاه تکرار نگردید میتوان به مجموعه عکسهای آنتوان سورگین و نیز عکسهای ارنست هولستر مراجعه کرد.
2: بخشی از عکس کارخانجات نساجی اصفهان در کتاب «چهره های اصفهان، پریسا دمندان» دیده می شود.
منابع:
اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج1، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1380.
دمندان، پریسا (1390) چهره های اصفهان، تهران: موسسه چاپ و نشر نظر.
طهماسب پور، محمد رضا (1392) ناصرالدین شاه عکاس،تهران: نشر تاریخ ایران. چاپ دوم.
هنرفر، لطف الله (1344) راهنمای اصفهان، تهران: سازمان جلب سیاحان.
به یاد داشته باشیم گاهی یک قانون یا محدودیت اثر خود را چندین دهه بعد نشان می دهد. نگارنده که در حوزه کارخانجات نساجی اصفهان تحقیق میکرد، متوجه شد با وجود اهمیت و افراد زیادی که وابسته به این تشکیلات صنعتی بودند، عکسهای باقی مانده از آن بسیار اندک است(2).
در میان مجموعه اسنادی تحت عنوان «اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران» به چاپ رسیده است، اسناد و مکاتبات فراوانی راجع به این موضوع و مشکلاتی که برای عکاسان و سپس فیلمبرداران به وجود آمده و تلاش ادارات شهربانی و معارف برای عدم عدول از این قانون سخیف دیده میشود.
در تاریخ 22/ 2 / 1317 این تصویب نامه از هیأت وزیران گذشت:
«ماده 1: بنگاهها و شرکتهای داخلی و خارجی و یا اشخاص دیگر اعم از اتباع داخله یا خارجه که با دستگاههای فیلمبرداری (سینماتوگرافی) قصد برداشتن فیلم در کشور شاهنشاهی داشته باشند، باید قبلاً تقاضانامه خود را به اداره کل شهربانی تسلیم و پس از اخذ پروانه در معیت و با نظارت مأمورین مربوط فیلمبرداری نمایند.
«ماده 4: پس از انجام فیلمبرداری کلیه فیلمها باید برای معاینه تسلیم اداره کل شهربانی شود که پس از بازرسی، پروانه لازم صادر گردد. و هیچ گونه فیلمی که در کشور شاهنشاهی برداشته میشود، بدون اجازه اداره کل شهربانی نباید از مرز خارج شود.
ماده 7: کسی حق ندارد بدون داشتن پروانه اداره شهربانی از معابر، خیابان ها، عمارات، باغهای ملی، دورنماها، و سایر مناظر، بنادر، کشتیهای تجارتی، کارخانجات و نماهای ظاهری یا داخلی ابنیه و آثار تاریخی و مذهبی، عکس برداری و نقاشی و طراحی نماید.»
به موجب این تصویب نامه متقاضیان باید قبلا درخواست خود را با دو قطعه عکس و آدرس کامل به اداره کل شهربانی یا شهربانیهای محل تحویل دهند (اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج 1، ص 277)
این تصویب نامه هیات وزیران در سال 1317 در واقع صورت قانونی دادن به رویه ای بود که از ابتدای حکومت رضاشاه اجرا میگردید. یعنی از همان ابتدا نسبت به مقوله عکسبرداری و فیلم برداری حساسیت و سوءظن ویژه ای وجود داشت. در این زمان دوربین سیاحان خارجی در مرز گرفته شده و لاک و مهر میگردید و به دست خود آنان سپرده میشد. تا وقتی که این اجازه را کسب کرده و لاک و مهر دوربین در حضور مامور شهربانی باز شده و عکسهایی با حضور آن مامور برداشته شود.
ابتدا صدور پروانه اجازه عکاسی به نظمیه سپرده شد. نظمیه ای که سیاه ترین چهره از حکومت رضاشاه بود. به عنوان نمونه در سال1313 وزیر داخله به حاکم اصفهان نوشت: «خانم لوته ارل، روزنامه نگار تبعه آلمان، برای تماشا و برداشتن عکس از آثار تاریخی به اصفهان مسافرت مینماید. اداره تشکیلات نظمیه مملکتی اجازه عکاسی را طبق مقررات تحت نمره 28 مورخه 14/ 7/ 1313 به مشارالیه داده است. مقتضی است مقرر فرمایید در صورتی که احتیاج به راهنمایی یا مساعدتی بشود، از طرف مأمورین کمک و همراهی نمایند»(همان، ج1، ص 87)
از این گونه نامهها بر میآید اولاً اداره نظمیه پروانه عکاسی صادر میکرده و ثانیاً به صورت تلویحی به حاکم اصفهان اطلاع داده میشد که مأمورین شهربانی را همراه این گردشگر بفرستید که عکسبرداری با حضور انان صورت گیرد.
بعدها که شهربانی از جبروت خود سقوط کرد تحصیل اجازه عکسبرداری به وزارت معارف و شعب استانی آن سپرده شد. اما اشکالات بر سر جای خود بود. خصوصا در مورد خارجیها وقت زیادی صرف این اجازه میشد. به همین خاطر وزارت خارجه، که بیشتر در معرض اعتراض گردشگران بود، تصمیم گرفت چاره دیگری بیندیشد بدین شکل که در موقع اخذ ویزا، در صورت نیاز، پروانه عکاسی نیز برای سیاحان صادر شود. موضوعی که وزیر معارف را خوش نیامد.
در سال 1315 علی اصغر حکمت وزیر معارف به ریاست وزرا نوشت:
«به طوری که خاطر محترم مستحضر است اجازه عکس برداری از ابنیه تاریخی از وظایف این وزارت خانه است و به اشخاصی که مایلند از ابنیههای قدیمی عکسبرداری و یا طراحی و یا نقاشی نمایند اجازه مخصوص داده میشود. .. بر طبق گزارش بعضی از روسای معارف و اوقاف ایالات و ولایات، اشخاصی برای پاره ای منظورها بدون تحصیل اجازه از این وزارتخانه و کسب نظر معارف محل، مبادرت به عکسبرداری مینمایند. لذا نظر به این که این رویه ممکن است در آینده تولید مسئولیتهایی نماید، مستدعی است امر و مقرر فرمایند به حکام و ادارات مربوطه در ایالات و ولایات دستور صادر شود که از این به بعد از دادن اجازه عکسبرداری به اشخاص بدون جلب نظر این وزارتخانه یا نمایندگان آن در نقاط مختلف کشور خودداری نمایند»(همان، ج1،ص 163)
علی اصغر حکمت شخص جهاندیده و آگاهی بود. اما از آن میترسید که فردا روز عکسی به خارج درز کند و غوغایی بپا شود و مسئولیت این «فاجعه» به گردن وی انداخته شود! هم چنان که مثلاً یکی دو بار راجع به مقاله ای در روزنامه ای خارجی چنین اتفاقاتی افتاد.
نخستوزیر این نامه را به وزرای دیگر ارجاع داد و وزیر داخله پاسخ داد «اجرای تقاضای وزارت معارف راجع به پروانه عکسبرداری، جز تولید اشکال و زحمت برای جهانگردان و رنجش آنها نتیجه دیگری ندارد. سابقاً معمول بود که وقتی جهانگردان به تهران وارد میشدند، میبایستی چند روز در مرکز برای گرفتن پروانه عکاسی معطل شوند، و بسا میشد که به واسطه معطلی از موضوع صرف نظر کرده و با گلهگذاری زیاد از ایران حرکت میکردند. »به همین خاطر شهربانی و وزارت خارجه تصمیم دیگری اخذ کرده اند(همان،ج1، ص 166)
نخستوزیر به وزیر معارف اطلاع داد به دلیل همین اشکالات تصمیم گرفته شده است که برگههای اجازه عکاسی به کنسولگریها و سفارتخانههای ایران در خارجه ارسال شود و در موقعی که گردشگر برای اخذ ویزا مراجعه مینماید، اگر مایل باشد این پروانه را نیز به او بدهند. زیرا «علاقه جهانگردان بیشتر به عکسبرداری از آثار تاریخی است و صلاح نیست که وقت آنها در مرکز صرف تحصیل پروانه عکاسی شده. علیالخصوص که بعضی اوقات ورود آنها مصادف با تعطیل عمومی ادارات میگردد»(همان، ج1، ص167 )
مسلم وجود این قوانین دست و پا گیر سر و صدای سیاحان را در آورده و وقتی به کشور خود باز میگشتند به گونه ای نارضایتی خود را ابراز میکردند. این نارضایتی را کنسولگریهای ایران شنیده و انعکاس میدادند. مثلا یک بار کنسول ایران در فلسطین مطلبی از روزنامه «الاهرام» مصر را آورد که یک سیاح تازه از ایران بازگشته با تعجب و تمسخر نوشته بود در ایران سیاحان به دلیل عکسبرداری از اماکن تاریخی به زندان میافتند. کنسول ایران به دولت ایران نوشت نشر این گونه اخبار «موثرترین وسیله ای است برای رم دادن سیاحان خارجی از مسافرت به ایران»(همان، ج1، ص 202)
کنسول به دولت ایران پیشنهاد کرد«مامورین دولت شاهنشاهی در خارجه هنگام صدور ویزا، ورقه ای که حاوی مقررات عکسبرداری است به آنها میدهند» او که نمی توانست به دولت حالی کند، این مقررات عجیب را بردارد، ناچار بود که بگوید این مقررات را حسابی به سیاحان حالی کنند تا بعدا شاکی نشوند. بسیاری از قوانین سختگیرانه رضاشاهی با رفتن او ملغی شدند، اما جالب است که این قانون با سقوط رضاشاه تغییر نکرد. حتی ابعادی از مراحل اجرایی آن آشکار گردید. مثلاً این که در موقع صدور مجوز عکاسی، پیشینه عکاس خارجی نیز بررسی میگردید. در سال 1329 رئیس شهربانی کل کشور به وزیر کشور نوشت مطابق گزارش شهربانی مشهد، بیشتر سیاحانی که از این شهر دیدن میکنند، خواهان پروانه عکاسی هستند و بر اساس قانون، «صدور پروانه مذکور مستلزم اجرای تشریفات لازمه و روشن شدن پیشینه آنها میباشد. از این جهت صدور پروانه به تعویق افتاده و موجب نارضایتی خارجیها فراهم میگردد،» او به وزیر کشور پیشنهاد داده بود این گونه سیاحان اجازه داشته باشند بدون طی کردن مراحل گفته شده، با حضور مأمورین شهربانی از نقاط غیر ممنوعه عکس و فیلم بگیرند(همان، ج 1، ص 275) معلوم نیست پاسخ وزیر کشور چه بود اما باید روزی تکلیف این امر روشن شده و ایران با نگاه مثبتتری به گردشگران و عکاسی آنها نظر میدوخت.
پایان ممنوعیتها
سرانجام در سال 1334 هیات دولت بنا به پیشنهاد شورای عالی جهانگردی قانون سال 1317 را ملغی کرده و اعلام کرد :
«ماده 1: عکاسی و طراحی و نقاشی و فیلمبرداری در داخل کشور به استثنای مناطق ممنوعه آزاد خواهد بود.» (مناطق ممنوعه نیز شامل مناطق نظامی و اجتماعات مذهبی و نیز داخل اماکن مذهبی بود.) البته بر اساس همین مصوبه، برای فیلمبرداری سختگیری وجود داشت. متقاضیان باید درخواست خود را به وزارت کشور و یا استانداریها تسلیم میکردند تا اجازه صادر شود. (همان، ج 1، ص 316)
یک دلیل برای ادامه محدودیت فیلمبرداری، هشدارها و نامههایی بود که سفرای ایرانی در کشورهای خارجی به دولت ایران منعکس میکردند. در یک مورد در سال 1335 محسن رئیس، سفیر ایران در فرانسه به دولت ایران نامه اطلاع داد یک فیلمبردار فرانسوی فیلمی از مردم کشمیر و شیعیان آنجا گرفته و در فرانسه نمایش میدهد که دارای صحنههای زنندهای است. «مخصوصا در قسمتی که مربوط به شیعیان کشمیر است، مراسم قربانی گوسفند به شکلی فجیع و زنجیرزنی و قیافههای خون آلود، طوری جلوه داده شده که اثر موحشی در تماشاچیان اینجا و به طور کلی مردم اروپا مینماید.» همین سفیر به دولت ایران هشدار داد«از لحاظ این که در حال حاضر عده زیادی فیلمبردار و عکاس خارجی در ایران عکاسی و فیلمبرداری میکنند، وظیفه خود دانست مراتب را به استحضار برساند. تا به شهربانی کل کشور و اداره تبلیغات و سایر مقامات مربوطه دیگر تاکید فرمایند، به هیچ وجه و به هیچ بهانه به این خارجیان اجازه فیلم یا عکسبرداری از مناظر مذهبی داده نشود»(همان، ج1،ص 364) به همین خاطر حساسیت نسبت به فیلمبرداری هم چنان وجود داشت.
با این حال این انتهای ماجرا نبود. باید «سازمان جلب سیاح» زیر نظر نخست وزیر تشکیل میگردید تا بتواند شرایط عکاسی را برای جهانگردان آسان تر گرداند. کاری که به دهه چهل رسید.
در سال 1346 قاسم رضایی، رئیس وقت سازمان جلب سیاح، به نخست وزیر نوشت: «مقررات مربوط به عکاسی و فیلمبرداری از نقاط تابستانی و تاریخی و دیدنی توسط جهانگردان خارجی تا دو سال قبل موجبات نارضایتی و در بعضی مواقع ناراحتی برای جهانگردان فراهم میآورد. در اثر اقداماتی که از طرف این سازمان به عمل آمد، تصویبنامه مربوطه لغو گردید و شهربانی کل کشور در پایان سال 1343 بخشنامه ای به تمام شهربانیها صادر نمودند که مقررات سابق لغو و عکسبرداری از نقاط مختلف کشور به استثنای تاسیسات نظامی و مناطق تاکتیکی و سایر موسسات حفاظت شده آزاد اعلام گردید» اما با این حال رئیس سازمان جلب سیاح از مزاحمتهای گاه و بیگاه در نقاط مختلف کشور از جمله کاخهای سلطنتی توسط ماموران شهربانی شکایت دارد. (همان، ج 2، ص 783)
نخست وزیر نیز ضمن انعکاس این گزارش به رئیس شهربانی کل کشور، از او خواست ماموران شهربانی مزاحم جهانگردان نشوند. بدین ترتیب تا حدود زیادی عکسبرداری از نقاط مجاز در کشور ازاد گردید. با این شرایط مجموعه عکسهایی که ثبت و ضبط شده اند به یکباره افزایش یافته و با همه گیر شدن دوربین های عکاسی در میان خانواده ها، عکسبرداری مردمی و نیز عکسبرداری خانوادگی بیش از پیش گسترش یافت.
در سال 1344 که دکتر لطف الله هنرفر به سفارش سازمان جلب سیاحان، کتاب «راهنمای اصفهان» را مینوشت در قسمت اجازه عکسبرداری یادآور شد عکسبرداری از مناظر طبیعی و آثار تاریخی مجاز است، ولی «در داخل بناهایی مانند مسجدشاه و مسجد شیخ لطف الله و مسجد جمعه و مدرسه چهارباغ هم به شرط آن که مردم مشغول نماز نباشند مجاز است.» ولی «سیاحان خارجی در داخل اماکن مقدس و زیارتگاهها و مساجد کوچک که در محلات شهر واقع هستند، نباید داخل شوند . عکس گرفتن از داخل این قبیل اماکن ممنوع است»(هنرفر، 1344، ص 210)
بیگمان اطرافیان رضاشاه خصوصاً کسانی مانند مختاری و آیرم که روحیه او را میشناختند، با انداختن ترس در دل وی، او را بر آن داشته بودند که برای تصویربرداری از کشور این مقررات تنگنظرانه را تصویب کند. آنها میخواستند روشهای سختگیرانه خود را توجیه کنند و وجود دم و دستگاه مهیب خود را موجه جلوه دهند، اما نتیجه ای که امروز به ما رسیده، مورخین و محققین امروزی از یک گنجینه غنی از عکس و تصویر از ایران در آن دوره محروم گردیده اند.
1: درباره تاریخچه عکاسی در ایران چندین کتاب منتشر شده که یکی از آنها رک: طهماسب پور، محمد رضا (1392) ناصرالدین شاه عکاس، نشر تاریخ ایران. چاپ دوم. درباره سبک عکاسی مردمی (عکس از مردم عادی کوچه و بازار) که در دوره رضاشاه تکرار نگردید میتوان به مجموعه عکسهای آنتوان سورگین و نیز عکسهای ارنست هولستر مراجعه کرد.
2: بخشی از عکس کارخانجات نساجی اصفهان در کتاب «چهره های اصفهان، پریسا دمندان» دیده می شود.
منابع:
اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج1، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1380.
دمندان، پریسا (1390) چهره های اصفهان، تهران: موسسه چاپ و نشر نظر.
طهماسب پور، محمد رضا (1392) ناصرالدین شاه عکاس،تهران: نشر تاریخ ایران. چاپ دوم.
هنرفر، لطف الله (1344) راهنمای اصفهان، تهران: سازمان جلب سیاحان.
+
چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۵۴
نظرات
هومن صدیقی،
با سلام خدمت آقای دکتر رجایی و تشکر از زحماتی که در در راه شناساندن تاریخ معاصر منطقه ی اصفهان می کشید. اکثر کتب و مقالات شما را پیگیر هستم و با توجه به اینکه سالهاست که در خصوص نظمیه و شهربانی ایران از بعد از استبداد صغیر تا سالهای اولیه حکومت پهلوی دوم پژوهش میکنم و تصاویر و مدارک قابل ملاحظه ای از آن دوران دست بدست بهم رسیده است . ممنون میشم که ایمیل یا شماره تماس خود را به جهت برخورداری از مساعدت و مشورت شما در اختیار بنده قرار دهید. ارادتمند:ه.ص
آدینه ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۰۲
نظر شما