بهداشت حمامهای عمومی در دوره معاصر و نقش شهرداریها (مطالعه موردی: شهر اصفهان)
حمامهای عمومی جزئی از زندگی اجتماعی جامعه دیروز بودند که با وزیده شدن نسیم مدرنیته، مورد اعتراض اصلاح گران جامعه قرار گرفتند. آنها خواستار آن شدند که استانداردهای بهداشتی حمامها ارتقا یافته و با زندگی جدید همخوان گردد. یکی از این استانداردها استفاده از دوش به جای خزینه بود
حمامهای عمومی جزئی از زندگی اجتماعی جامعه دیروز بودند که با وزیده شدن نسیم مدرنیته، مورد اعتراض اصلاح گران جامعه قرار گرفتند. آنها خواستار آن شدند که استانداردهای بهداشتی حمامها ارتقا یافته و با زندگی جدید همخوان گردد. یکی از این استانداردها استفاده از دوش به جای خزینه بود
از اتفاق آن که در همین زمان شهرداریها، به عنوان متولی مسائل عمومی شهر، وارد میدان شده با اجبار دولتی، رعایت امور مذکور را از حمامی ها می خواستند. این مبارزه به دلیل مطالبه و خواست بخشی از مراجعین حمامها، که استفاده از دوش را بر نمیتافتند وخواستار استفاده از خزینهها بودند، بسیار طولانی و پرفراز و نشیب گردید، به طوری که از اواسط حکومت رضاشاه تا دهه چهل شمسی را در بر گرفت. روش تحقیق: در این پژوهش با مراجعه به منابع مطبوعاتی آن زمان، اسناد و تاریخ شفاهی سیر این ماجرا در شهر اصفهان به عنوان مورد مطالعه (Case study) تبیین و تشریح گردیده است.
نتایج:
به واسطه جدیت مقامات شهری و نیز خواست عمومی جامعه شهرنشین که محصول بالا رفتن سطح بهداشت عمومی بود، فرایند بهداشتی کردن حمامهای عمومی شکل گرفت. با این حال تغییرات مذکور اگر چه ضروری به نظر میرسیدند، اما از آنجا که با جنبههای فرهنگی جامعه مخاطب هماهنگی کامل نداشتند، به سرعت و سهولت انجام نیافته و دوره ای طولانی از مبارزه و کشمکش را به همراه داشت. تا سرانجام به واسطة بروز تغییرات اساسی در سبک زندگی و معماری خانههای شهری ـ که واجد حمامهای خانگی شدند ـ موضوع حمامهای عمومی و مسائل وابسته به آن، از حیات اجتماعی شهرها به کناری نهاده شد.
مقدمه
امروز اغلب خانهها حمام دارند. اما از آغاز شهرنشینی تا حدود نیم قرن پیش اوضاع چنین نبود. بجز خانههای اشراف و ثروتمندان که حمام سر خانه داشتند(هولستر، 1355: 9) در خانههای مردم عادی، محلی برای استحمام وجود نداشت. به همین خاطر تشکیلاتی به نام حمامهای عمومی در شهرها و مراکز جمعیتی شکل گرفتند. حمامهایی که مردم مراجعه کرده، در ازای پرداخت پول یا مزد، از آن استفاده میکردند. اما حمامهای عمومی فقط محلی برای شستشو و پاکیزگی نبودند. این مکانها به شکل اجتنابناپذیری با «تاریخ اجتماعی» و آداب و رسوم و حتی اعتقادات مردم گره خوردند. در بسیاری از کتب تاریخ اجتماعی میتوان رد پای این قرابت حمام و آداب و رسوم مردم را مشاهده کرد. یک پژوهشگر مردم شناس معتقد است حمامهای عمومی در واقع حالت «پاتق» را برای مردم داشتند. که «برای دید و بازدید، برای رتق و فتق مسائل اجتماعی، برای خرید و فروش و تصمیم گیری، هم چنین درمان و معالجه، تدریس و تعلیم، صلح و آشتی، خبرگیری و خبررسانی» از آن جا استفاده میشد (روحالامینی، 1386: 41)
در سفرنامه کارلاسرنا، زن ایتالیایی که به سال 1293ق/ 1876م به ایران آمد، میخوانیم«در گرمابه تنها استحمام نمی کنند بلکه به انواع آرایش و پیرایش دست میزنند.از جمله موی سر و ریش را به کمک سلمانیهایی که وابسته به تشکیلات حمام اند، با حنا و رنگ رنگین میکنند.»(کارلاسرنا،1363: 168) دکتر پولاک نیز که تا سال 1276ق/ 1860م در ایران می زیست، راجع به حمام رفتن زنها مینویسد«حمام برای بسیاری از زنان مرکز تجمع است تا در آنجا با هم به گفتگو و اختلاط بپردازند و تازهترین رویدادهای شهر را با یکدیگر در میان بگذارند. آنها اغلب نصف روز را در آنجا به سر میآورند، شربت میخورند، یا با ساز و آواز وقت را میکشند » (پولاک، 1368: 247) هنوز هم در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی محل اجرا و انجام بعضی مراسم و سنتهای جمعی میباشد. شاید هنوز هم حمامهایی باشند که در آنها عمل حجامت یا کشیدن دندان یا حتی اصلاح سر انجام شود. کتابی که مفصلتر از همه و در هشتاد صفحه کلیة اطلاعات راجع به حمامهای قدیم را ارائه میدهد «طهران قدیم» از جعفر شهری است. این مورخ اجتماعی، از معماری حمام گرفته تا اعمال داخل قسمتهای مختلف حمام، تا شوخیها و بازیهای مربوط به زمان استحمام را شرح و توضیح داده است. (شهری، 1370، ج1: 470 -550)
در بیان اهمیت وجود حمام در یک شهر، همین بس که مثلاً در کتابهای تاریخ محلی در دوره قاجار، تعداد و اسامی این حمامها در کنار سایر ابنیه شهر ثبت و ضبط میگردید. آخرین آنها کتاب «الاصفهان» است که در سال 1303ش/ 1924م اسامی هشتاد و پنج حمام اصفهان را با نام و محله ای که در آن قرار دارد درج کرده است (جناب، 1371: 92). ظهور مسأله بهداشت حمامها تا این جای کار مشکل زیادی دیده نمی شود، مشکل از وقتی آغاز شد که سطح آگاهی جامعه به همراه میزان شهرنشینی بالا رفت و به همین نسبت دانش بهداشتی جامعه ارتقا یافت. در این شرایط وضعیت حمامها و آداب و رسوم مربوط به آن، با سلامت و بهداشت جامعه در اصطحکاک قرار گرفت. طبیعی است صدای اعتراض آگاهان و دلسوزان جامعه بلند شد.
یک نقطه از اعتراضها مربوط به خزینه حمامها و وضعیت غیر بهداشتی آب آنها بود. قرنها حساسیت چندانی نسبت به غیر بهداشتی بودن آب خزانه حمام وجود نداشت، اما ورود مدرنیته و دانش جدید پزشکی باعث شد به تدریج اعتراضاتی به آب خزانه حمامها در میان صاحب نظران شکل بگیرد. در اواسط دوره قاجار میرزا تقی خان حکیم باشی، که خود پزشک فارغالتحصیل دارالفنون بود، راجع به آب خزانه حمامها مطالبی از دریچه بهداشت عمومی ارائه داد «آب حمامهای عمومیه دارای هر گونه مواد مسریه و اجزای سمیه مرضّیهاند. زیرا که اشخاص مبتلا به سیفلیس و حرقهالبول و آبله و تیفوس و اسکارلاتین و جرب و خراز و غیره، همه در یک حوض تغسیل میکنند و سم همان امراض در آن آب ریخته و باقی مانده، اغلب آب آن حمامها به نوعی کثیف و بدبو میشود که تغییر رنگ و عفونتش بسیار واضح و محسوس است. پس با استحمام در این گونه آبها ممکن است که امراض مذکوره سرایت نماید»(فرهنگ اصفهان، ش 83، 26 صفر 1298، ص2)
این جملات نشان میدهد در آن زمان (سال 1298ق/ 1881م) دانش پزشکی اولاً بیماریهای مختلف را از هم تفکیک میداد و درثانی راه سرایت و انتقال آن را میدانست. اعتراض و تنفر نسبت به این وضع از همان زمان آغاز شد. اعتمادالسلطنه در سال 1292ق/ 1845م وقتی اجباراً به حمام شهرستانک رفت، دربارة آن نوشت « نقطه ای از نقاط ارض را به این کثافت ندیده بودم... آب خزانه مضاف بود. چرا که غلیظ و عفن شده بود. خود را با آب سرد شسته و با کمال کثافت بیرون آمدم» (اعتمادالسلطنه، 1385 :3) نکته در اینجاست که قوانین دینی با آن همه تأکید بر امر بهداشت، یک خلاء قانونی برای عدم رعایت بهداشت آب خزانه در حمامها داشت که حمامیها از آن سوء استفاده فراوان میبردند. میتوان تصور کرد استدلال حمامیها در تطبیق آب غیر بهداشتی خزانه با اصول شریعت، بر «کُر»[1] بودن آن آب بوده است. بنا بر همین اصل خزانهها آب کر بودند که «اگر عین نجاست مانند بول و خون به آب کر برسد، چنان چه به واسطة آن بو یا رنگ یا مزه آب تغییر کند، آب نجس میشود، و اگر تغییر نکند نجس نمیشود» (رسالههای توضیحالمسائل) حمامیها آلودگی های وارد شده به آب را موجب نجاست آن ندانسته و بر همین اساس جامعه مومنین نسبت به نجس بودن آب خزانه حساس نمیشده اند. از طرف دیگر در کتابهای «دستورالعملی» مانند حلیهالمتقین، که فصلی را راجع به حمام رفتن دارد و نکات بسیار ظریف و کوچکی را در این رابطه گوشزد مخاطبین کرده است، کلمهای راجع به تمیزی آب خزانه و بهداشتی بودن آن متذکر نشده است. (مجلسی، 1373: 122-115) کتاب مستقلی به نام «نزهت؛ در آداب حمام رفتن و لباس پوشیدن» در فرهنگ دینی (شیخیه) نوشته شیخ علی بحرینی، نیز تدوین و تألیف شده که آنهم به این امر توجهی نشان نداده و چهارچوبی برای آب خزانه و شرایط آن تعریف نکرده است.(بحرینی، 1350)
شاید متخصصین امر، تمیزی آب و نجس نبودن آن را مفروض پنداشته بودند. باید قبول کرد آن چه راجع به عدم بهداشت آب خزانه حمامها میخوانیم، در آن روزگار اصولاً «مسأله» نبوده است. به قول یک شاهد عینی «در گذشته موضوع میکروب مطرح نبود. ملاک پاکی آب آن بود که فاقد رنگ و بو باشد» (شیخ الاسلام، 1385: 76) ورود به عصر جدید بود که بهداشت عمومی را برای صاحب نظران و دلسوزان به صورت «مسأله » در آورد. این صاحب نظران نیز سعی داشتند افکار عمومی را نسبت به آن آگاه کنند. به همین خاطر در دوره ظلالسلطان، میرزا محمود، پزشک ارتش سعی داشت به علمای دوران خود بقبولاند آب خزانه با تغییراتی که در آن میشود دیگر نجس محسوب شده و باید تعویض گردد: «هر گاه از روی انصاف ملاحظه کنیم آبهای حمامها غالباً نه رنگ طبیعی و نه بوی طبیعی و نه طعم طبیعی دارند. در این صورت یقین است موافق تعیین شرعِ مطاع نیست و هیچ وقت روسای ملت محمدی و اثناعشریه ـ کثرالله امثالهم ـ این چنین آبی را در استعمال صحه نخواهند گذاشت.» (فرهنگ اصفهان 406، 28 صفر 1304، ص 4) وضع آن روز حمامها تصویر زنده و مفصلی از حمام شیخ بهایی توسط علی جواهر کلام مربوط به اواخر قاجار (1303ش/ 1924م) برای ما باقی مانده است. حمامی که در آن سر مراجعین را میتراشیدند، بر رگها نیشتر میزدند و دهها کار دیگر که سرانجام آب خزینه آن چنین میشد« یک لایه آب چرب مخلوط با چرک و کف صابون سطح خزینه را پوشانیده بود. مثل این که شخص جربزده و روغن مالیدهای هم همراه ما وارد خزینه شده بود، زیرا بوی تند گوگرد به مشام میرسید. به علاوه بوی اسید اوریک، یعنی جوهر ادرار هم بلند بود. »(جواهرکلام، 1391: 54)
در میان منابع معاصر یک شاهد عینی وضعیت حمامهای شهر را با دقت و ریزبینی زیاد به تصویر کشیده است. این شاهد که خود اهل اصفهان نیز هست، از قضا پزشک هم میباشد، پس به خوبی و نگاه عالمانه مشکلات حمامهای عمومی روزگار خود و نیز خزینههای کثیف آنها را به توصیف نشسته است. عباس ادیب پس از معرفی قسمتهای مختلف حمام از جمله بینه، گرمخانه و گلخن، راجع به خزینه میگوید«وارد شوندگان، مردان یا زنان یا کودکانی بودند که بدنشان به تفاوت از یک هفته تا شش ماه، آب شستشو ندیده بود. این بدنهای آلوده به چربی و کثافات عرق بدن، همراه ته نشین گرد و خاک و خس و خاک کوچهها و بیابانها و مزرعهها و حتی فضولات حیوانی بود. بسیاری از آنها هم گرفتار بیماریهای پوستی چون کچلی و کورک و زخم چرکی و تاول بودند... از سپیده دم تا شب، دهها و صدها نفر در این خزینة حاوی چند متر مکعب آب غوطهور بودند. این آب حداکثر با فواصل یک هفته و بیشتر موارد با فواصل هر دو هفته یک بار عوض میشد... افزون بر این آلودگیها، کودکان هم بیتوجه و بیاختیار در آن ادرار میکردند و به ندرت قطعات مدفوع هم بر روی آب شناور بود» (ادیب، 1384: 104) بیش از همه بیماری کچلی در دوره رضاشاه مورد توجه مسئولین امر قرار گرفت. یک گزارش از حمامهای سِده (خمینی شهر فعلی) از شهرهای تابع اصفهان، مربوط به سال 1316ش/ 1937م به ما میگوید در سیزده حمام این شهر خزانهها چنین وضعی داشتند «در زمستان زیاده بر هزار نفر و تابستان کمتر، اهالی در حمام آمده و هر کدام مقادیر زیادی از نجاسات و کثافات و خون و چرک، که آلوده بدان هستند، در خزانه مذکور گذارده و از آنجا بیرون میآیند. و مخصوصاً اشخاص کچلی که پردههای ضخیم کچلی روی سر آنها تولید گردیده است، برای خیس خوردن که بتوان زایل نمود یا تراشید مدتی مکث در خزانه نموده و با ناخنهای خود قسمتهای خیس خورده را از سر جدا نموده و در خزانه برای تأثیر به دیگران میگذارند. خزانههای حمامهای سده هشتاد درصد آب و بیست درصد حداقل نجاسات و کثافات و چرک و ریم و میکروب سالک و کچلی و جرب و تراخم و زرده زخم و سیفلیس و غیره است» بر اساس این گزارش اداری نمیتوان مسئولیت را بر عهده حمامی گذاشت «هرگز نمیتواند که حمامی دخول آنها را در حمام مانع آید و فرضاً هم اگر کسی جراحت آکله ]جذام[ داشته باشد و حمامی بداند و او را در حمام راه ندهد، آن شخص خودش یا بستگانش درب حمام را باز نموده و مقصد خود را انجام میدهد و در هر حال حمامی از کثرت جمعیت واردین اولاً ملتفت دخول همه کس نمیگردد و اگر هم ملتفت گردید تمکین از منع ندارد»(ساکما، اص 593/339) حمامیها برای تمیز کردن خزانه از روشهای گوناگونی استفاده میکردند که جارو کردن روی آب و گذاشتن الوار روی آب خزینه برای جذب چربی سطح آب و پاشیدن شیر آهک تعدادی از این راهها بود. شیرآهک موجب میشد تا چرک و آلودگیها منعقد و ته نشین گردیده و سپس با ابزار مخصوصی به خارج رانده شوند.(شیخ الاسلام، 1385: 105). ولی عامترین روش، استفاده از دستگاهی به نام «مکش» بود. حمامی هر روز صبح قبل از همه، به داخل خزینه میرفت و با خلائی که دستگاه قیف مانند مکش ایجاد میکرد «تمام لجن و موهای ته نشین شده و چرک و کثافات خزینه را جمع میکرد و بیرون خزینه میریخت»(فروزانفر، 1390: 34)
خرافه در حمام
میتوان گفت تا اینجا تلاش در حد وسع و دانش بشر آن روزگار بود، اما وضعیت وقتی بغرنجتر میشد که این حرکات ضد سلامت، جنبه خرافی یافته، حتی جزو اعتقادات نیز داخل شوند. شاید باور آن سخت باشد اما عدهای از مردم گمان میکردند آب کثیف خزانه خاصیت درمانی دارد. پس به صور مختلف آنرا مورد استفاده قرار میدادند مانند استنشاق، مضمضه و غرغره کردن (شهری، 1370، ج 1: 482 ) یک قرن و نیم پیش میرزا تقیخان حکیمباشی درباره این اشخاص اظهار کرد «بعضی اشخاص به گمان اینکه آب حمام را منفعتی مخصوص است صبحگاه پس از دخول در آنها، به ناشتا، یک کف از آن آبها را میخورند» (فرهنگ اصفهان، ش 83، 26 صفر 1298، ص4) درباره امراض پوستی نیز این اعتقاد وجود داشت که رفتن در خزانه حمام عمومی، موجب التیام آن میشود. روزنامه فرهنگ نوشت «اشخاصی که مبتلا به انواع امراض جلدی هستند محض اینکه کثافات را از خود دور کنند داخل خــــزانه شده، جـــراحات خود را با آب حمام میشویند و عوام شهرت دادهاند که آب حمام دوای خوبی است جهت التیام جراحات، دیگر نمیدانند که اگر خودشان گرفتار به امراض مسریه هستند، دیگران را هم مبتلا مینمایند.» (فرهنگ اصفهان 406، 28 صفر 1304،ص4) یک شاهد متأخرتر به یاد میآورد شفابخشی آب خزینه در نظر مردم عامی به قدری بود که «اگر کسی زخمی در بدنش پیدا میشد میگفتند بایستی با آب خزینه شستشو شود تا زود خوب شود. آفتابهای میبردند درِ حمام و به حمامی میگفتند آفتابه را از آب خزینه پر کند و میآوردند منزل و آن زخم را شستشو میکردند»(فروزانفر، 1390: 36) گزارشی از حمامهای دوره رضاشاه از سده به صراحت میگوید «اهالی، آب خزانه حمام را دوای قطعی تمام قروح خبیثه مسریه و غیر مسریه» میدانند(ساکما، اص 593/339). در بخشی که خرافات در تقابل مستقیم با بهداشت قرار میگرفت، حرکت به سمت سلامت و ارتقای بهداشت بسیار پیچیده و دشوار میگردید. از اثر شفابخشی آب خزانه که بگذریم، نوعی اثر«جادویی» نیز برای آن متصور بودند. روزنامه اخگر در سال 1307ش/ 1928م راجع به حمام شیخبهایی آورد: «چنانچه عموم اهالی اصفهان مطلعاند زنهای موهومپرست، که اکثریت طبقة نسوان را تشکیل میدهند، در شب چهارشنبه آخر صفر، برای آن که بخت و اقبالشان گشاده شود و شوهری برای دخترشان پیدا کنند یا آن که در نزد شوهر عزیز شوند، به حمام شیخ و کاغذگرخانه رفته، مقداری از آب منجلاب این دو محل را نوشیده و به روی خود میپاشند.این عمل علاوه بر مفاسد اخلاقی و ناموسی که در بر دارد، از نقطه نظر حفظالصحه ضررهای زیاد وارد میآورد»(اخگر، ش 21، 4 آذر 1307، ص5). بیست سال بعد نویسندة کتاب «دیدنیها و شنیدنیهای ایران» که به سال 1327ش/ 1948م به اصفهان آمده، صحنههایی از حمام شیخ به تصویر کشید که نشان میدهد این رسوم غلط تا آن سالها و پس از آن نیز ادامه داشته است؛ زنهایی که برای قاپیدن قطعهای از آب یا لجن مقدس خزانه حمام از سروکول هم بالا میرفتند: «یک نفر مرد در حالی که پاهای خود را بالا زده است در یک طرف ایستاده و با قاشق بزرگی مثل این که حلوا از دیگ تقسیم میکند، مرتباً قاشق را به میان لجنها زده و زنان هم در گرفتن آن بر دیگری سبقت کرده، و در حالی که هر یک دو ریال به آن مرد میدادند، لجنها را توی دست کرده و به سر و لباس خود میمالیدند» (دانشور، بیتا:150). این کارکرد حمام، که اثر مستقیمی با پاکیزگی نداشت، بلکه با جادو و جنبل همسویی مییافت نیز جزوی از تاریخ اجتماعی حمامهاست.
حمامهای عمومی شهر و بلدیهها
از بدو تأسیس بلدیهها در زمان مشروطه، بر مبنای قانون بلدیهها، که در مجلس اول به تصویب رسید، امور بهداشت و درمان شهر و نیز امور انتظامات آن، بر عهده بلدیهها نهاده شد. به ناچار بلدیهها برای ساماندهی مسایل بهداشتی و درمانی شهر چارههایی اندیشیده و درگیر موضوعاتی دشوار میگردیدند. شاید یکی از اولین تصمیمات مدیران شهری اصفهان ـ انجمن ولایتی ـ آن بود که «چهار حوض»[2] حمامها را بستند. آن هم به خواهش کسانی که از منکرات واقع شده در آنها شکایت داشتند. متن خبر: «جمعی عارض بودند که از جانب انجمن مقدس چهارحوضهای حمامها مسدود و موقوف شود که جای انواع منکر بود و فساد کلی بر آن مترتب بود. در این باب بعد از مذاکرات بسیار به اکثریت آراء صلاح در مسدود شدن دیدند»(انجمن مقدس ملی، ش 17، 14 ربیع الاول 1325، ص2). اقدام دیگر اداره حفظ الصحه بلدیه در اوان مشروطیت آن بود که دستور داد دست کم هر چهل روز یک بار آب خزینهها تعویض گردد(اخوت، 1386: 134). وضع بدین قرار بود تا زمانی که رضاشاه بر مسند سلطنت نشست و در سال 1309ش/ 1930م بلدیهها بازسازی شده و قدرتی کسب کردند. از سوی دیگر رشد فکری جامعه و گسترش شهرنشینی، بالا رفتن سواد عمومی و ایجاد طبقه متوسط شهری موجب گردید درخواستها برای ارتقای سطح بهداشت جامعه شدیدتر شود. در این میان بلدیهها به عنوان مجری امور کلی شهر مورد تقاضا و توجه قرار گرفتند تا شهرها را به لحاظ بهداشتی مناسبتر گردانند. این نهاد نوپا نیز به واسطه قدرتی که از انجمن شهر (منتخب مردم)، و شهردار (منصوب وزارت داخله) کسب میکرد، اقدامات دامنهداری را در این زمینه آغاز کرد. بلدیه در موضوع اصناف، طرح «کارتهای سلامت» اصناف را پیاده کرد و برای اصناف «نظام نامههایی» را تهیه و اجرا نمود که به وضعیت بهداشتی آنها سرو سامان میداد.[3] گفتنی است به موجب قانون بلدیه مصوب سال 1309ش به صراحت امر «مراقبت در پاکیزگی حمامها» به عهدة بلدیه نهاده شده بود. همزمان با گسترش طب جدید و نیز برپایی بیمارستانهای جدید در شهرها، نظام پزشکی جدید، مبتنی بر بهداشت و پیشگیری، بیش از پیش در میان جامعه ریشه دواند. بر همین اساس باید که حمامها نیز از آن وضعیت در میآمدند.
روزنامه «اخگر» که در نقد اجتماعی گوی سبقت را از هم قطاران ربوده بود، در سال 1307ش/ 1928م راجع به حمامهای شهر نظراتی داشت: «حمامهای اصفهان بیاندازه کثیف و ناشر میکروب امراض مختلفه است. بهترین خزینهها ماهی یک مرتبه آبش عوض میشود. در این خزینهها هر روز یک عدة زیادی متبلایان به امراض تناسلی و جلدی وارد این حمامها میشوند. رؤسای محترم دوایر و متمولین خودشان اغلب دارای حمام سرخانه هستند و یا به حمام دوش میروند. ولی اکثریت جمعیت شهر،که صدی نود و پنج مردم را تشکیل میدهند، به همین حمامهای پر از میکروب و کثافت تشریف میبرند»( اخگر، ش 13، 23 آبان 1307، ص4). از مطالب بالا معلوم است که در سال مذکور طبقات بالای جامعه دارای حمام سرخانه بودند ونیز معدودی حمامهای عمومی دوشدار در شهر دایر بوده است. در سال 1308ش/ 1929م حادثهای در یکی از حمامهای زنانه محله جوباره اتفاق افتاد که تکانی بود به اصلاح طلبان و ترقیخواهان که صدای خود برای ساماندهی حمامهای شهر را بلندتر کنند. در حالی که حدود سیصد نفر در آن حمام مشغول استحمام بودند، در اثر غفلت حمامی، از تون حمام دود به گرمخانه نشت کرده و فقط یک نفر زن توانست فرار نموده و مردم را خبردار کند. فوراً طاق خزانه را خراب کردند تا دود خارج شده و زنانِ در حال اغما از محل خارج گردیدند. نتیجه مثبت بود. مردم محل «تشکیل کمیسیونی برای اصلاح حمامهای محله جویباره دادهاند و اعضای کمیسیون مذکور اینک تصمیم گرفتهاند که هر سه حمام محله خود را مبدل به حمام دوش نمایند و از قرار مذکور به فوریت هم بنا و عمله فرستاده، مشغول ساختمان حمام فوقالذکر گردیدهاند»( اخگر، ش 291، 20 بهمن 1308، ص1) روزنامه پس از ذکر این خبر اضافه کرد «به طور کلی جای تعجب است که از طرف اداره بلدیه تاکنون برای تغییر شکل حمامهای شهری به حمام دوش تصمیمی جدی اتخاذ نشده است. در صورتی که بسیاری از حمامهای اصفهان را در نهایت سهولت و با مخارج اندکی میتوان مبدل به حمام دوش نمود» ( اخگر، ش 291، 20 بهمن 1308، ص1)
از این پس در کنار درخواست برای اصلاح آب خزانهها، برداشتن خزانهها و تبدیل آنها به دوش نیز جزو مطالبات ترقیخواهان شهر در آمد. اما هنوز مدیران شهری بنا به مشکلات اجرایی، نقشهای برای اجرای این تقاضا نداشتند. در سال 1309ش/ 1930م که پزشک بهداری( ادارة صحیه) اصفهان به نام دکتر احتشام، از سمت خود استعفا داد، در گزارشی راجع به اقدامات خود در باب حمامهای شهر نوشت« در موضوع حمامها و حمامیها نظامنامهای تحت 17 ماده تهیه و طبع گردید و در تمام حمامها به دیوار الصاق شد. وظایفی بود که حمامی و کارکنان حمامها باید معمول دارند؛ حمامیها به طور کلی همه ماهه آب خزانه را عوض میکردند و مجروحین و مبتلایان به امراض مسریه و جلدی را هرگز اجازة دخول در خزانه نمیدادند و کثافتکاریهای سابق (از قبیل غسل اموات و حجامت و غیره و غیره)جزو مواد هفده گانه متروک گردید. دخانیات در حمام استعمال نشود»( اخگر، ش 483، 4 دی 1309، ص 2).گویا اداره بهداری تا این لحظه نقشهای برای دوشدار کردن حمامها نداشته است. یا شاید اجرای چنین طرحی را پرهزینه و بعید میپنداشته اند. آغاز ماجرای دوش حمامها بالاخره بلدیه اصفهان در سال 1311ش/ 1932م نظامنامة دیگری برای ساماندهی حمامهای شهر منتشر کرد. مطابق این نظامنامه که قسمتهایی از آن در زیر میآید، هر حمام عمومی باید حداقل یک دوش داشته باشد. باید بگوییم این آغاز ماجرای بلدیه اصفهان و دوش حمامهای شهر بود. روزنامه اخگر خود در ابتدا شرحی راجع به وضع بد حمامهای شهر ارائه داد و سپس نظامنامه بلدیه را آورد: «حمامهای اصفهان عموماً هر سی روز یک دفعه زودتر آبهای خود را عوض نمیکنند و بلکه بسیاری از آنها گاهی به مأمورین بلدی جا زده، از تغییر آب و یا به اصطلاح زیر آب زدن خزانههای خویش شانه تهی میکنند. در صورتی که اگر یک بلدیة دلسوز، یک بلدیة قوی و صاحب اراده میداشتیم، تاکنون هفت عشر آنها را توانسته بود که تغییر شکل داده و به حمام دوش مبدل نماید. »( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311 ، ص 4).
روزنامه به وضعیت روشنایی حمامها نیز اشاره کرده و معترض بود«هنوز درحمامهای ما، با داشتن کارخانة چراغ برق، همان چراغ موشیهای عهد دقیانوس و یا آن چراغ نفتیهای قدیمی که بوی تعفن و دود خفهکنندة آنها استحمامکنندگان را در آن فضاهای خالی از نفوذ دچار ضیقالنفس مینماید، استعمال میشود[4] و درجة تعفن حمامهای ما به حدی است که اگر شما به کسی که تازه از حمام بیرون آمده است مصادف شوید، از چند ذرعی او بوی عفن حمام را استشمام مینمایید. دلاکهای حمامها که باید لااقل هر پانزده روز یک مرتبه معاینه شوند، چند ماه یک دفعه هم به زحمت معاینه میشوند. »( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311، ص2). با این مقدمه روزنامه اخگر نظام نامه بلدیه در باب حمامها را درج کرد: «1. کلیة حمامهای عمومی مردانه و زنانه، اعم از این که دارای دوش خصوصی باشد یا نباشد، باید یک دستگاه دوش عمومی دارا باشد که شیرهای دوش مزبور متعدد و استفاده از آن برای کلیة مشتریان آزاد باشد. 2ـ از این تاریخ به بعد اشخاصی که بخواهند حمام جدید عمومی ساختمان نمایند، یا بخواهند حمامهای قدیمة متروکه را تعمیر و دایر کنند، علاوه بر رعایت مقررات صنفی، لازم است قبلاً به ادارة بلدیه مراجعه نموده، دستورات صحی صادره را در موقع ساختمان اجرا نمایند. در صورت تخلف جلوگیری خواهد شد. 3ـ کارگران حمام باید توسط اطبای صحی معاینه شده، تصدیق صحت مزاج دریافت دارند. 4ـ استاد حمامی باید از ورود اشخاص مظنون به داشتن جراحات خارجی از قبیل کچلی، جرب، کوفت، سودا و غیره در ورود به حمام ممانعت نماید. مخصوصاً از ورود آنها در خزینه عمومی باید جلوگیری شود. 5ـ روغن مالی و ادویه در حمام به کلی ممنوع است»( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311، ص3).
در این نظامنامه مفصل وجوه مختلف بهداشت حمام در نظر گرفته شده و شاه بیت آن دارا بودن حداقل یک دستگاه دوش برای هر حمام میباشد. اما آیا با تدوین و ابلاغ این نظام نامه، مفاد آن توسط حمامیها اجرا گردید؟ اوضاع چنین نبود. در سال بعد بلدیه اصفهان موضوع را جدیتر گرفت و حمامیها را ملزم کرد تا آخر فروردین 1312/ مارس 1933 لااقل یک دوش در حمام نصب کنند با این توضیح که« کلیة کسانی که بخواهند به ساختمان حمام جدید اقدام نمایند باید بر طبق نقشه و اجازة شعبة ساختمان بلدیه باشد»(اخگر، ش 821، 24 بهمن 1311، ص1). روزنامه اخگر ضمن تحسین این جدیت بلدیه افزود «انتظار داریم برخلاف سال گذشته که همین اقدامات شروع شد و عقیم ماند، در این سال با جدیت ریاست محترم فعلی بلدیه انجام داده... در قسمت دوش حمامها شهر هم سعی شود که تا آخر مدت مقرره حمامها دارای دوش گردد و مخصوصاً مراقبت بشود که منبع آب دوش با خزینة عمومی، مثل بعضی از حمامهای دوش فعلی، یکی نبوده و برای دوش، منبع آب جداگانهای ساخته بشود.» (اخگر، ش 821، 24 بهمن 1311، ص 5).
از اتفاق آن که در همین زمان شهرداریها، به عنوان متولی مسائل عمومی شهر، وارد میدان شده با اجبار دولتی، رعایت امور مذکور را از حمامی ها می خواستند. این مبارزه به دلیل مطالبه و خواست بخشی از مراجعین حمامها، که استفاده از دوش را بر نمیتافتند وخواستار استفاده از خزینهها بودند، بسیار طولانی و پرفراز و نشیب گردید، به طوری که از اواسط حکومت رضاشاه تا دهه چهل شمسی را در بر گرفت. روش تحقیق: در این پژوهش با مراجعه به منابع مطبوعاتی آن زمان، اسناد و تاریخ شفاهی سیر این ماجرا در شهر اصفهان به عنوان مورد مطالعه (Case study) تبیین و تشریح گردیده است.
نتایج:
به واسطه جدیت مقامات شهری و نیز خواست عمومی جامعه شهرنشین که محصول بالا رفتن سطح بهداشت عمومی بود، فرایند بهداشتی کردن حمامهای عمومی شکل گرفت. با این حال تغییرات مذکور اگر چه ضروری به نظر میرسیدند، اما از آنجا که با جنبههای فرهنگی جامعه مخاطب هماهنگی کامل نداشتند، به سرعت و سهولت انجام نیافته و دوره ای طولانی از مبارزه و کشمکش را به همراه داشت. تا سرانجام به واسطة بروز تغییرات اساسی در سبک زندگی و معماری خانههای شهری ـ که واجد حمامهای خانگی شدند ـ موضوع حمامهای عمومی و مسائل وابسته به آن، از حیات اجتماعی شهرها به کناری نهاده شد.
مقدمه
امروز اغلب خانهها حمام دارند. اما از آغاز شهرنشینی تا حدود نیم قرن پیش اوضاع چنین نبود. بجز خانههای اشراف و ثروتمندان که حمام سر خانه داشتند(هولستر، 1355: 9) در خانههای مردم عادی، محلی برای استحمام وجود نداشت. به همین خاطر تشکیلاتی به نام حمامهای عمومی در شهرها و مراکز جمعیتی شکل گرفتند. حمامهایی که مردم مراجعه کرده، در ازای پرداخت پول یا مزد، از آن استفاده میکردند. اما حمامهای عمومی فقط محلی برای شستشو و پاکیزگی نبودند. این مکانها به شکل اجتنابناپذیری با «تاریخ اجتماعی» و آداب و رسوم و حتی اعتقادات مردم گره خوردند. در بسیاری از کتب تاریخ اجتماعی میتوان رد پای این قرابت حمام و آداب و رسوم مردم را مشاهده کرد. یک پژوهشگر مردم شناس معتقد است حمامهای عمومی در واقع حالت «پاتق» را برای مردم داشتند. که «برای دید و بازدید، برای رتق و فتق مسائل اجتماعی، برای خرید و فروش و تصمیم گیری، هم چنین درمان و معالجه، تدریس و تعلیم، صلح و آشتی، خبرگیری و خبررسانی» از آن جا استفاده میشد (روحالامینی، 1386: 41)
در سفرنامه کارلاسرنا، زن ایتالیایی که به سال 1293ق/ 1876م به ایران آمد، میخوانیم«در گرمابه تنها استحمام نمی کنند بلکه به انواع آرایش و پیرایش دست میزنند.از جمله موی سر و ریش را به کمک سلمانیهایی که وابسته به تشکیلات حمام اند، با حنا و رنگ رنگین میکنند.»(کارلاسرنا،1363: 168) دکتر پولاک نیز که تا سال 1276ق/ 1860م در ایران می زیست، راجع به حمام رفتن زنها مینویسد«حمام برای بسیاری از زنان مرکز تجمع است تا در آنجا با هم به گفتگو و اختلاط بپردازند و تازهترین رویدادهای شهر را با یکدیگر در میان بگذارند. آنها اغلب نصف روز را در آنجا به سر میآورند، شربت میخورند، یا با ساز و آواز وقت را میکشند » (پولاک، 1368: 247) هنوز هم در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی محل اجرا و انجام بعضی مراسم و سنتهای جمعی میباشد. شاید هنوز هم حمامهایی باشند که در آنها عمل حجامت یا کشیدن دندان یا حتی اصلاح سر انجام شود. کتابی که مفصلتر از همه و در هشتاد صفحه کلیة اطلاعات راجع به حمامهای قدیم را ارائه میدهد «طهران قدیم» از جعفر شهری است. این مورخ اجتماعی، از معماری حمام گرفته تا اعمال داخل قسمتهای مختلف حمام، تا شوخیها و بازیهای مربوط به زمان استحمام را شرح و توضیح داده است. (شهری، 1370، ج1: 470 -550)
در بیان اهمیت وجود حمام در یک شهر، همین بس که مثلاً در کتابهای تاریخ محلی در دوره قاجار، تعداد و اسامی این حمامها در کنار سایر ابنیه شهر ثبت و ضبط میگردید. آخرین آنها کتاب «الاصفهان» است که در سال 1303ش/ 1924م اسامی هشتاد و پنج حمام اصفهان را با نام و محله ای که در آن قرار دارد درج کرده است (جناب، 1371: 92). ظهور مسأله بهداشت حمامها تا این جای کار مشکل زیادی دیده نمی شود، مشکل از وقتی آغاز شد که سطح آگاهی جامعه به همراه میزان شهرنشینی بالا رفت و به همین نسبت دانش بهداشتی جامعه ارتقا یافت. در این شرایط وضعیت حمامها و آداب و رسوم مربوط به آن، با سلامت و بهداشت جامعه در اصطحکاک قرار گرفت. طبیعی است صدای اعتراض آگاهان و دلسوزان جامعه بلند شد.
یک نقطه از اعتراضها مربوط به خزینه حمامها و وضعیت غیر بهداشتی آب آنها بود. قرنها حساسیت چندانی نسبت به غیر بهداشتی بودن آب خزانه حمام وجود نداشت، اما ورود مدرنیته و دانش جدید پزشکی باعث شد به تدریج اعتراضاتی به آب خزانه حمامها در میان صاحب نظران شکل بگیرد. در اواسط دوره قاجار میرزا تقی خان حکیم باشی، که خود پزشک فارغالتحصیل دارالفنون بود، راجع به آب خزانه حمامها مطالبی از دریچه بهداشت عمومی ارائه داد «آب حمامهای عمومیه دارای هر گونه مواد مسریه و اجزای سمیه مرضّیهاند. زیرا که اشخاص مبتلا به سیفلیس و حرقهالبول و آبله و تیفوس و اسکارلاتین و جرب و خراز و غیره، همه در یک حوض تغسیل میکنند و سم همان امراض در آن آب ریخته و باقی مانده، اغلب آب آن حمامها به نوعی کثیف و بدبو میشود که تغییر رنگ و عفونتش بسیار واضح و محسوس است. پس با استحمام در این گونه آبها ممکن است که امراض مذکوره سرایت نماید»(فرهنگ اصفهان، ش 83، 26 صفر 1298، ص2)
این جملات نشان میدهد در آن زمان (سال 1298ق/ 1881م) دانش پزشکی اولاً بیماریهای مختلف را از هم تفکیک میداد و درثانی راه سرایت و انتقال آن را میدانست. اعتراض و تنفر نسبت به این وضع از همان زمان آغاز شد. اعتمادالسلطنه در سال 1292ق/ 1845م وقتی اجباراً به حمام شهرستانک رفت، دربارة آن نوشت « نقطه ای از نقاط ارض را به این کثافت ندیده بودم... آب خزانه مضاف بود. چرا که غلیظ و عفن شده بود. خود را با آب سرد شسته و با کمال کثافت بیرون آمدم» (اعتمادالسلطنه، 1385 :3) نکته در اینجاست که قوانین دینی با آن همه تأکید بر امر بهداشت، یک خلاء قانونی برای عدم رعایت بهداشت آب خزانه در حمامها داشت که حمامیها از آن سوء استفاده فراوان میبردند. میتوان تصور کرد استدلال حمامیها در تطبیق آب غیر بهداشتی خزانه با اصول شریعت، بر «کُر»[1] بودن آن آب بوده است. بنا بر همین اصل خزانهها آب کر بودند که «اگر عین نجاست مانند بول و خون به آب کر برسد، چنان چه به واسطة آن بو یا رنگ یا مزه آب تغییر کند، آب نجس میشود، و اگر تغییر نکند نجس نمیشود» (رسالههای توضیحالمسائل) حمامیها آلودگی های وارد شده به آب را موجب نجاست آن ندانسته و بر همین اساس جامعه مومنین نسبت به نجس بودن آب خزانه حساس نمیشده اند. از طرف دیگر در کتابهای «دستورالعملی» مانند حلیهالمتقین، که فصلی را راجع به حمام رفتن دارد و نکات بسیار ظریف و کوچکی را در این رابطه گوشزد مخاطبین کرده است، کلمهای راجع به تمیزی آب خزانه و بهداشتی بودن آن متذکر نشده است. (مجلسی، 1373: 122-115) کتاب مستقلی به نام «نزهت؛ در آداب حمام رفتن و لباس پوشیدن» در فرهنگ دینی (شیخیه) نوشته شیخ علی بحرینی، نیز تدوین و تألیف شده که آنهم به این امر توجهی نشان نداده و چهارچوبی برای آب خزانه و شرایط آن تعریف نکرده است.(بحرینی، 1350)
شاید متخصصین امر، تمیزی آب و نجس نبودن آن را مفروض پنداشته بودند. باید قبول کرد آن چه راجع به عدم بهداشت آب خزانه حمامها میخوانیم، در آن روزگار اصولاً «مسأله» نبوده است. به قول یک شاهد عینی «در گذشته موضوع میکروب مطرح نبود. ملاک پاکی آب آن بود که فاقد رنگ و بو باشد» (شیخ الاسلام، 1385: 76) ورود به عصر جدید بود که بهداشت عمومی را برای صاحب نظران و دلسوزان به صورت «مسأله » در آورد. این صاحب نظران نیز سعی داشتند افکار عمومی را نسبت به آن آگاه کنند. به همین خاطر در دوره ظلالسلطان، میرزا محمود، پزشک ارتش سعی داشت به علمای دوران خود بقبولاند آب خزانه با تغییراتی که در آن میشود دیگر نجس محسوب شده و باید تعویض گردد: «هر گاه از روی انصاف ملاحظه کنیم آبهای حمامها غالباً نه رنگ طبیعی و نه بوی طبیعی و نه طعم طبیعی دارند. در این صورت یقین است موافق تعیین شرعِ مطاع نیست و هیچ وقت روسای ملت محمدی و اثناعشریه ـ کثرالله امثالهم ـ این چنین آبی را در استعمال صحه نخواهند گذاشت.» (فرهنگ اصفهان 406، 28 صفر 1304، ص 4) وضع آن روز حمامها تصویر زنده و مفصلی از حمام شیخ بهایی توسط علی جواهر کلام مربوط به اواخر قاجار (1303ش/ 1924م) برای ما باقی مانده است. حمامی که در آن سر مراجعین را میتراشیدند، بر رگها نیشتر میزدند و دهها کار دیگر که سرانجام آب خزینه آن چنین میشد« یک لایه آب چرب مخلوط با چرک و کف صابون سطح خزینه را پوشانیده بود. مثل این که شخص جربزده و روغن مالیدهای هم همراه ما وارد خزینه شده بود، زیرا بوی تند گوگرد به مشام میرسید. به علاوه بوی اسید اوریک، یعنی جوهر ادرار هم بلند بود. »(جواهرکلام، 1391: 54)
در میان منابع معاصر یک شاهد عینی وضعیت حمامهای شهر را با دقت و ریزبینی زیاد به تصویر کشیده است. این شاهد که خود اهل اصفهان نیز هست، از قضا پزشک هم میباشد، پس به خوبی و نگاه عالمانه مشکلات حمامهای عمومی روزگار خود و نیز خزینههای کثیف آنها را به توصیف نشسته است. عباس ادیب پس از معرفی قسمتهای مختلف حمام از جمله بینه، گرمخانه و گلخن، راجع به خزینه میگوید«وارد شوندگان، مردان یا زنان یا کودکانی بودند که بدنشان به تفاوت از یک هفته تا شش ماه، آب شستشو ندیده بود. این بدنهای آلوده به چربی و کثافات عرق بدن، همراه ته نشین گرد و خاک و خس و خاک کوچهها و بیابانها و مزرعهها و حتی فضولات حیوانی بود. بسیاری از آنها هم گرفتار بیماریهای پوستی چون کچلی و کورک و زخم چرکی و تاول بودند... از سپیده دم تا شب، دهها و صدها نفر در این خزینة حاوی چند متر مکعب آب غوطهور بودند. این آب حداکثر با فواصل یک هفته و بیشتر موارد با فواصل هر دو هفته یک بار عوض میشد... افزون بر این آلودگیها، کودکان هم بیتوجه و بیاختیار در آن ادرار میکردند و به ندرت قطعات مدفوع هم بر روی آب شناور بود» (ادیب، 1384: 104) بیش از همه بیماری کچلی در دوره رضاشاه مورد توجه مسئولین امر قرار گرفت. یک گزارش از حمامهای سِده (خمینی شهر فعلی) از شهرهای تابع اصفهان، مربوط به سال 1316ش/ 1937م به ما میگوید در سیزده حمام این شهر خزانهها چنین وضعی داشتند «در زمستان زیاده بر هزار نفر و تابستان کمتر، اهالی در حمام آمده و هر کدام مقادیر زیادی از نجاسات و کثافات و خون و چرک، که آلوده بدان هستند، در خزانه مذکور گذارده و از آنجا بیرون میآیند. و مخصوصاً اشخاص کچلی که پردههای ضخیم کچلی روی سر آنها تولید گردیده است، برای خیس خوردن که بتوان زایل نمود یا تراشید مدتی مکث در خزانه نموده و با ناخنهای خود قسمتهای خیس خورده را از سر جدا نموده و در خزانه برای تأثیر به دیگران میگذارند. خزانههای حمامهای سده هشتاد درصد آب و بیست درصد حداقل نجاسات و کثافات و چرک و ریم و میکروب سالک و کچلی و جرب و تراخم و زرده زخم و سیفلیس و غیره است» بر اساس این گزارش اداری نمیتوان مسئولیت را بر عهده حمامی گذاشت «هرگز نمیتواند که حمامی دخول آنها را در حمام مانع آید و فرضاً هم اگر کسی جراحت آکله ]جذام[ داشته باشد و حمامی بداند و او را در حمام راه ندهد، آن شخص خودش یا بستگانش درب حمام را باز نموده و مقصد خود را انجام میدهد و در هر حال حمامی از کثرت جمعیت واردین اولاً ملتفت دخول همه کس نمیگردد و اگر هم ملتفت گردید تمکین از منع ندارد»(ساکما، اص 593/339) حمامیها برای تمیز کردن خزانه از روشهای گوناگونی استفاده میکردند که جارو کردن روی آب و گذاشتن الوار روی آب خزینه برای جذب چربی سطح آب و پاشیدن شیر آهک تعدادی از این راهها بود. شیرآهک موجب میشد تا چرک و آلودگیها منعقد و ته نشین گردیده و سپس با ابزار مخصوصی به خارج رانده شوند.(شیخ الاسلام، 1385: 105). ولی عامترین روش، استفاده از دستگاهی به نام «مکش» بود. حمامی هر روز صبح قبل از همه، به داخل خزینه میرفت و با خلائی که دستگاه قیف مانند مکش ایجاد میکرد «تمام لجن و موهای ته نشین شده و چرک و کثافات خزینه را جمع میکرد و بیرون خزینه میریخت»(فروزانفر، 1390: 34)
خرافه در حمام
میتوان گفت تا اینجا تلاش در حد وسع و دانش بشر آن روزگار بود، اما وضعیت وقتی بغرنجتر میشد که این حرکات ضد سلامت، جنبه خرافی یافته، حتی جزو اعتقادات نیز داخل شوند. شاید باور آن سخت باشد اما عدهای از مردم گمان میکردند آب کثیف خزانه خاصیت درمانی دارد. پس به صور مختلف آنرا مورد استفاده قرار میدادند مانند استنشاق، مضمضه و غرغره کردن (شهری، 1370، ج 1: 482 ) یک قرن و نیم پیش میرزا تقیخان حکیمباشی درباره این اشخاص اظهار کرد «بعضی اشخاص به گمان اینکه آب حمام را منفعتی مخصوص است صبحگاه پس از دخول در آنها، به ناشتا، یک کف از آن آبها را میخورند» (فرهنگ اصفهان، ش 83، 26 صفر 1298، ص4) درباره امراض پوستی نیز این اعتقاد وجود داشت که رفتن در خزانه حمام عمومی، موجب التیام آن میشود. روزنامه فرهنگ نوشت «اشخاصی که مبتلا به انواع امراض جلدی هستند محض اینکه کثافات را از خود دور کنند داخل خــــزانه شده، جـــراحات خود را با آب حمام میشویند و عوام شهرت دادهاند که آب حمام دوای خوبی است جهت التیام جراحات، دیگر نمیدانند که اگر خودشان گرفتار به امراض مسریه هستند، دیگران را هم مبتلا مینمایند.» (فرهنگ اصفهان 406، 28 صفر 1304،ص4) یک شاهد متأخرتر به یاد میآورد شفابخشی آب خزینه در نظر مردم عامی به قدری بود که «اگر کسی زخمی در بدنش پیدا میشد میگفتند بایستی با آب خزینه شستشو شود تا زود خوب شود. آفتابهای میبردند درِ حمام و به حمامی میگفتند آفتابه را از آب خزینه پر کند و میآوردند منزل و آن زخم را شستشو میکردند»(فروزانفر، 1390: 36) گزارشی از حمامهای دوره رضاشاه از سده به صراحت میگوید «اهالی، آب خزانه حمام را دوای قطعی تمام قروح خبیثه مسریه و غیر مسریه» میدانند(ساکما، اص 593/339). در بخشی که خرافات در تقابل مستقیم با بهداشت قرار میگرفت، حرکت به سمت سلامت و ارتقای بهداشت بسیار پیچیده و دشوار میگردید. از اثر شفابخشی آب خزانه که بگذریم، نوعی اثر«جادویی» نیز برای آن متصور بودند. روزنامه اخگر در سال 1307ش/ 1928م راجع به حمام شیخبهایی آورد: «چنانچه عموم اهالی اصفهان مطلعاند زنهای موهومپرست، که اکثریت طبقة نسوان را تشکیل میدهند، در شب چهارشنبه آخر صفر، برای آن که بخت و اقبالشان گشاده شود و شوهری برای دخترشان پیدا کنند یا آن که در نزد شوهر عزیز شوند، به حمام شیخ و کاغذگرخانه رفته، مقداری از آب منجلاب این دو محل را نوشیده و به روی خود میپاشند.این عمل علاوه بر مفاسد اخلاقی و ناموسی که در بر دارد، از نقطه نظر حفظالصحه ضررهای زیاد وارد میآورد»(اخگر، ش 21، 4 آذر 1307، ص5). بیست سال بعد نویسندة کتاب «دیدنیها و شنیدنیهای ایران» که به سال 1327ش/ 1948م به اصفهان آمده، صحنههایی از حمام شیخ به تصویر کشید که نشان میدهد این رسوم غلط تا آن سالها و پس از آن نیز ادامه داشته است؛ زنهایی که برای قاپیدن قطعهای از آب یا لجن مقدس خزانه حمام از سروکول هم بالا میرفتند: «یک نفر مرد در حالی که پاهای خود را بالا زده است در یک طرف ایستاده و با قاشق بزرگی مثل این که حلوا از دیگ تقسیم میکند، مرتباً قاشق را به میان لجنها زده و زنان هم در گرفتن آن بر دیگری سبقت کرده، و در حالی که هر یک دو ریال به آن مرد میدادند، لجنها را توی دست کرده و به سر و لباس خود میمالیدند» (دانشور، بیتا:150). این کارکرد حمام، که اثر مستقیمی با پاکیزگی نداشت، بلکه با جادو و جنبل همسویی مییافت نیز جزوی از تاریخ اجتماعی حمامهاست.
حمامهای عمومی شهر و بلدیهها
از بدو تأسیس بلدیهها در زمان مشروطه، بر مبنای قانون بلدیهها، که در مجلس اول به تصویب رسید، امور بهداشت و درمان شهر و نیز امور انتظامات آن، بر عهده بلدیهها نهاده شد. به ناچار بلدیهها برای ساماندهی مسایل بهداشتی و درمانی شهر چارههایی اندیشیده و درگیر موضوعاتی دشوار میگردیدند. شاید یکی از اولین تصمیمات مدیران شهری اصفهان ـ انجمن ولایتی ـ آن بود که «چهار حوض»[2] حمامها را بستند. آن هم به خواهش کسانی که از منکرات واقع شده در آنها شکایت داشتند. متن خبر: «جمعی عارض بودند که از جانب انجمن مقدس چهارحوضهای حمامها مسدود و موقوف شود که جای انواع منکر بود و فساد کلی بر آن مترتب بود. در این باب بعد از مذاکرات بسیار به اکثریت آراء صلاح در مسدود شدن دیدند»(انجمن مقدس ملی، ش 17، 14 ربیع الاول 1325، ص2). اقدام دیگر اداره حفظ الصحه بلدیه در اوان مشروطیت آن بود که دستور داد دست کم هر چهل روز یک بار آب خزینهها تعویض گردد(اخوت، 1386: 134). وضع بدین قرار بود تا زمانی که رضاشاه بر مسند سلطنت نشست و در سال 1309ش/ 1930م بلدیهها بازسازی شده و قدرتی کسب کردند. از سوی دیگر رشد فکری جامعه و گسترش شهرنشینی، بالا رفتن سواد عمومی و ایجاد طبقه متوسط شهری موجب گردید درخواستها برای ارتقای سطح بهداشت جامعه شدیدتر شود. در این میان بلدیهها به عنوان مجری امور کلی شهر مورد تقاضا و توجه قرار گرفتند تا شهرها را به لحاظ بهداشتی مناسبتر گردانند. این نهاد نوپا نیز به واسطه قدرتی که از انجمن شهر (منتخب مردم)، و شهردار (منصوب وزارت داخله) کسب میکرد، اقدامات دامنهداری را در این زمینه آغاز کرد. بلدیه در موضوع اصناف، طرح «کارتهای سلامت» اصناف را پیاده کرد و برای اصناف «نظام نامههایی» را تهیه و اجرا نمود که به وضعیت بهداشتی آنها سرو سامان میداد.[3] گفتنی است به موجب قانون بلدیه مصوب سال 1309ش به صراحت امر «مراقبت در پاکیزگی حمامها» به عهدة بلدیه نهاده شده بود. همزمان با گسترش طب جدید و نیز برپایی بیمارستانهای جدید در شهرها، نظام پزشکی جدید، مبتنی بر بهداشت و پیشگیری، بیش از پیش در میان جامعه ریشه دواند. بر همین اساس باید که حمامها نیز از آن وضعیت در میآمدند.
روزنامه «اخگر» که در نقد اجتماعی گوی سبقت را از هم قطاران ربوده بود، در سال 1307ش/ 1928م راجع به حمامهای شهر نظراتی داشت: «حمامهای اصفهان بیاندازه کثیف و ناشر میکروب امراض مختلفه است. بهترین خزینهها ماهی یک مرتبه آبش عوض میشود. در این خزینهها هر روز یک عدة زیادی متبلایان به امراض تناسلی و جلدی وارد این حمامها میشوند. رؤسای محترم دوایر و متمولین خودشان اغلب دارای حمام سرخانه هستند و یا به حمام دوش میروند. ولی اکثریت جمعیت شهر،که صدی نود و پنج مردم را تشکیل میدهند، به همین حمامهای پر از میکروب و کثافت تشریف میبرند»( اخگر، ش 13، 23 آبان 1307، ص4). از مطالب بالا معلوم است که در سال مذکور طبقات بالای جامعه دارای حمام سرخانه بودند ونیز معدودی حمامهای عمومی دوشدار در شهر دایر بوده است. در سال 1308ش/ 1929م حادثهای در یکی از حمامهای زنانه محله جوباره اتفاق افتاد که تکانی بود به اصلاح طلبان و ترقیخواهان که صدای خود برای ساماندهی حمامهای شهر را بلندتر کنند. در حالی که حدود سیصد نفر در آن حمام مشغول استحمام بودند، در اثر غفلت حمامی، از تون حمام دود به گرمخانه نشت کرده و فقط یک نفر زن توانست فرار نموده و مردم را خبردار کند. فوراً طاق خزانه را خراب کردند تا دود خارج شده و زنانِ در حال اغما از محل خارج گردیدند. نتیجه مثبت بود. مردم محل «تشکیل کمیسیونی برای اصلاح حمامهای محله جویباره دادهاند و اعضای کمیسیون مذکور اینک تصمیم گرفتهاند که هر سه حمام محله خود را مبدل به حمام دوش نمایند و از قرار مذکور به فوریت هم بنا و عمله فرستاده، مشغول ساختمان حمام فوقالذکر گردیدهاند»( اخگر، ش 291، 20 بهمن 1308، ص1) روزنامه پس از ذکر این خبر اضافه کرد «به طور کلی جای تعجب است که از طرف اداره بلدیه تاکنون برای تغییر شکل حمامهای شهری به حمام دوش تصمیمی جدی اتخاذ نشده است. در صورتی که بسیاری از حمامهای اصفهان را در نهایت سهولت و با مخارج اندکی میتوان مبدل به حمام دوش نمود» ( اخگر، ش 291، 20 بهمن 1308، ص1)
از این پس در کنار درخواست برای اصلاح آب خزانهها، برداشتن خزانهها و تبدیل آنها به دوش نیز جزو مطالبات ترقیخواهان شهر در آمد. اما هنوز مدیران شهری بنا به مشکلات اجرایی، نقشهای برای اجرای این تقاضا نداشتند. در سال 1309ش/ 1930م که پزشک بهداری( ادارة صحیه) اصفهان به نام دکتر احتشام، از سمت خود استعفا داد، در گزارشی راجع به اقدامات خود در باب حمامهای شهر نوشت« در موضوع حمامها و حمامیها نظامنامهای تحت 17 ماده تهیه و طبع گردید و در تمام حمامها به دیوار الصاق شد. وظایفی بود که حمامی و کارکنان حمامها باید معمول دارند؛ حمامیها به طور کلی همه ماهه آب خزانه را عوض میکردند و مجروحین و مبتلایان به امراض مسریه و جلدی را هرگز اجازة دخول در خزانه نمیدادند و کثافتکاریهای سابق (از قبیل غسل اموات و حجامت و غیره و غیره)جزو مواد هفده گانه متروک گردید. دخانیات در حمام استعمال نشود»( اخگر، ش 483، 4 دی 1309، ص 2).گویا اداره بهداری تا این لحظه نقشهای برای دوشدار کردن حمامها نداشته است. یا شاید اجرای چنین طرحی را پرهزینه و بعید میپنداشته اند. آغاز ماجرای دوش حمامها بالاخره بلدیه اصفهان در سال 1311ش/ 1932م نظامنامة دیگری برای ساماندهی حمامهای شهر منتشر کرد. مطابق این نظامنامه که قسمتهایی از آن در زیر میآید، هر حمام عمومی باید حداقل یک دوش داشته باشد. باید بگوییم این آغاز ماجرای بلدیه اصفهان و دوش حمامهای شهر بود. روزنامه اخگر خود در ابتدا شرحی راجع به وضع بد حمامهای شهر ارائه داد و سپس نظامنامه بلدیه را آورد: «حمامهای اصفهان عموماً هر سی روز یک دفعه زودتر آبهای خود را عوض نمیکنند و بلکه بسیاری از آنها گاهی به مأمورین بلدی جا زده، از تغییر آب و یا به اصطلاح زیر آب زدن خزانههای خویش شانه تهی میکنند. در صورتی که اگر یک بلدیة دلسوز، یک بلدیة قوی و صاحب اراده میداشتیم، تاکنون هفت عشر آنها را توانسته بود که تغییر شکل داده و به حمام دوش مبدل نماید. »( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311 ، ص 4).
روزنامه به وضعیت روشنایی حمامها نیز اشاره کرده و معترض بود«هنوز درحمامهای ما، با داشتن کارخانة چراغ برق، همان چراغ موشیهای عهد دقیانوس و یا آن چراغ نفتیهای قدیمی که بوی تعفن و دود خفهکنندة آنها استحمامکنندگان را در آن فضاهای خالی از نفوذ دچار ضیقالنفس مینماید، استعمال میشود[4] و درجة تعفن حمامهای ما به حدی است که اگر شما به کسی که تازه از حمام بیرون آمده است مصادف شوید، از چند ذرعی او بوی عفن حمام را استشمام مینمایید. دلاکهای حمامها که باید لااقل هر پانزده روز یک مرتبه معاینه شوند، چند ماه یک دفعه هم به زحمت معاینه میشوند. »( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311، ص2). با این مقدمه روزنامه اخگر نظام نامه بلدیه در باب حمامها را درج کرد: «1. کلیة حمامهای عمومی مردانه و زنانه، اعم از این که دارای دوش خصوصی باشد یا نباشد، باید یک دستگاه دوش عمومی دارا باشد که شیرهای دوش مزبور متعدد و استفاده از آن برای کلیة مشتریان آزاد باشد. 2ـ از این تاریخ به بعد اشخاصی که بخواهند حمام جدید عمومی ساختمان نمایند، یا بخواهند حمامهای قدیمة متروکه را تعمیر و دایر کنند، علاوه بر رعایت مقررات صنفی، لازم است قبلاً به ادارة بلدیه مراجعه نموده، دستورات صحی صادره را در موقع ساختمان اجرا نمایند. در صورت تخلف جلوگیری خواهد شد. 3ـ کارگران حمام باید توسط اطبای صحی معاینه شده، تصدیق صحت مزاج دریافت دارند. 4ـ استاد حمامی باید از ورود اشخاص مظنون به داشتن جراحات خارجی از قبیل کچلی، جرب، کوفت، سودا و غیره در ورود به حمام ممانعت نماید. مخصوصاً از ورود آنها در خزینه عمومی باید جلوگیری شود. 5ـ روغن مالی و ادویه در حمام به کلی ممنوع است»( اخگر، ش 756، 26 خرداد 1311، ص3).
در این نظامنامه مفصل وجوه مختلف بهداشت حمام در نظر گرفته شده و شاه بیت آن دارا بودن حداقل یک دستگاه دوش برای هر حمام میباشد. اما آیا با تدوین و ابلاغ این نظام نامه، مفاد آن توسط حمامیها اجرا گردید؟ اوضاع چنین نبود. در سال بعد بلدیه اصفهان موضوع را جدیتر گرفت و حمامیها را ملزم کرد تا آخر فروردین 1312/ مارس 1933 لااقل یک دوش در حمام نصب کنند با این توضیح که« کلیة کسانی که بخواهند به ساختمان حمام جدید اقدام نمایند باید بر طبق نقشه و اجازة شعبة ساختمان بلدیه باشد»(اخگر، ش 821، 24 بهمن 1311، ص1). روزنامه اخگر ضمن تحسین این جدیت بلدیه افزود «انتظار داریم برخلاف سال گذشته که همین اقدامات شروع شد و عقیم ماند، در این سال با جدیت ریاست محترم فعلی بلدیه انجام داده... در قسمت دوش حمامها شهر هم سعی شود که تا آخر مدت مقرره حمامها دارای دوش گردد و مخصوصاً مراقبت بشود که منبع آب دوش با خزینة عمومی، مثل بعضی از حمامهای دوش فعلی، یکی نبوده و برای دوش، منبع آب جداگانهای ساخته بشود.» (اخگر، ش 821، 24 بهمن 1311، ص 5).
برای ادامه، مقاله را دانلود نمایید...
زیرنویس ها
زیرنویس ها
[1] .. بر اساس نظر اغلب مراجع آب کر آبی است که «اگر در
ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هر یک سه وجب و نیم است بریزند آن ظرف را پر کند»(رسالههای
توضیحالمسائل)
[2]. چهار حوض یا چاله حوض
چیزی شبیه به استخرهای کوچک است که در حمامهای
بزرگ وجود داشت و برای شنا و آب بازی از آن استفاده میگردید. این استخرها
گاهی تا ده متر نیز طول داشتند. نمونه چاله حوض را میتوان در حمام علیقلیآقا در
اصفهان یا حمام مهدی قلی بیک مشهد مشاهده کرد.
[3]. دربارة
این فعالیت های شهرداری اصفهان ر.ک: رجایی، 1387، فصل سوم
[4]. موضوع استفاده از چراغ های موشی در گرمخانه حمام
باعث ایجاد دردسرهای دیگری میشد. « سوختن روغن با دود فراوان و غلیظی همراه بود
که با بخار آب فضا در هم میآمیخت و هوایی گرفته و خفه ایجاد میکرد و تصاویر
موهوم از حرکت بخار آب و دود به چشم میخورد و موجب توهماتی چون حضور اجنه در حمام
میگردید. در این زمینه خرافات و داستان های زیادی از حضور اجنه در حمام، عروسی
آنها در حمام و اذیت کردن انسانها در افراد شایع بود» ( ادیب، 1384، ص 97 )
+
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۲
نظر شما