چکیده
یکی از شعب تاریخنگاری که به مرور زمان در طول تاریخ همپای سایر شعب تاریخنگاری بالیده است تاریخنگاری محلی می باشد. مورخان محلی یک حوزه جغرافیایی محدود را موضوع مطالعه خود قرار داده اند. مورخان محلی در آثار خود مسائلی را مد نظر قرار می دهند که کمتر مورد توجه مورخان ملی قرار می گیرد. در طی قرون و اعصار نگارش کتب تاریخ محلی با نگاه طولی و با محوریت زمان رواج داشت. فارس هم به عنوان مرکز فرهنگی و تمدنی جنوب کشور در برهه هایی از زمان شاهد رشد چشمگیر تواریخ محلی بود. انگیزه حب الوطن، پاسداشت یاد بزرگان تصوف، مسائل دیوانی و علاقه به زادگاه هر کدام در این زمینه سهمی داشته اند. در این مقاله نگارنده سعی دارد مهمترین منابع تاریخنگاری محلی فارس را در حد توان معرفی نماید
مقدمه
تاریخ محلی به بررسی وقایع محلی در سطحی محدودتر از سطح ملی می پردازد و در واقع ذیل تاریخ ملی قرار می گیرد تاریخ محلی را می توان به گونه هایی چون تاریخهای منفرد، تواریخ محلی طبقاتی و تواریخ محلی موضوعی و مبسوط تقسیم کرد(خیراندیش، 1380 ،3). در مورد استان فارس در طول تاریخ کتابهایی در مورد تاریخ محلی آن نگاشته شده است که ازسنخهای مختلفی بوده است. در این مقاله سعی شده است سیر تاریخنگاری محلی فارس مورد بررسی قرار گیرد. برخی از این کتب همچون فارسنامه ناصری به طور خاص و منفرد به تاریخ فارس پرداخته اند و برخی دیگر هرچند به بحثهای ملی و سلسله ای پرداخته اند اما تاریخ محلی آنرا مد نظر قرار داده اند. برخی از این کتب یک موضوع خاص را در چهارچوب تاریخ محلی مورد بررسی قرار داده اند مانند کتاب هزار مزار. برخی کتب در عین حال که تاریخ محلی فارس را بیان کرده اند مسائل جغرافیای تاریخی را نیز در بردارند چون فارسنامه ابن بلخی و یا جغرافیایی حافظ ابرو که قسمت نسبتا مفصلی را به تاریخ فارس اختصاص دارد(در جلد دوم).
تاریخ محلی فارس پیش از اسلام
مسلماً فارس یکی از ایالتهای مهم ایران در روزگار باستان به شمار میرفت. با این حال از تاریخ آن در پیش از اسلام در نوشته جات فارسی به ندرت می توان اثری یافت هرچند که می دانیم این قضیه تنها به فارس اختصاص ندارد.قطعا در روزگار باستان بسیاری از وقایعی که در فارس رخ داد تاریخ ملی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. در کتیبههای هخامنشی فارس به صورت parsa پارسه و که معرّب آن فارس است، آمده است. پارسها از طوایف آریایی هستند که تاریخ آمدنشان به ایران معلوم نیست همین اندازه از بیانات پادشاهان آشور استنباط میشود که پارسها همانند مادها مدّتها تحت سلطه آشوریها بودند که در اطراف دریاچه ارومیه یا در کرمانشاه امروزی سکونت داشتهاند. بعدها به احتمال زیاد در حدود 700 ق.م رهسپار نواحی جنوبی ایران شدند و در سرزمین فارس سکونت گزیدند. مطابق نوشتههای آشوری پایتخت آنها پارسوماش بود و دست نشانده آشوریها بودند. بعدها با قدرت یابی مادها آنها به تبعیت آنها در آمدند به گفته هرودوت آنها به شش طایفه شهرنشین و ده طایفه چادر نشین تقسیم میشدند. بعدها آنان شاهنشاهی هخامنشی را تشکیل دادند. با انقراض سلسله هخامنشی به دست اسکندر و متعاقب آن حکومت سلوکی در ناحیه استخر سلسلهای محلی، که در تاریخ به سلسلهی پادشاهان روحانی معروف است، روی کارآمد که از 250ق.م. به بعد بر سکههای ناحیه آنها که دارای خط پهلوی آرامی است، قیافههای ایرانی و نقش اهورامزدا و نقش آتشدان و پرچم ایرانی مشاهده میشود، این سلسله را آثرپات مینامند. پارسها تا زمان آنتیوخوس چهارم جزو قلمرو سلوکی ها بودند؛ با در گذشت وی در سال 164 ق.م. پارس استقلال یافت. پادشاهان پارس با قدرت یابی اشکانیان از آنها اطاعت کردند اما پارس هرگز رسماً جزو قلمرو اشکانیان نشد. از سلاطین پارس در این دوره سکههایی به دست آمده که تقریباً اسامی تمام پادشاهان محلی را میتوان به دست آورد سلاطین پارس نفوذ و قدرت خود را بر سواحل کارمانیا (کرمان) و سواحل عربستان بسط دادند (بیات، 1376، 329-330)
با آشکار شدن ضعف و انحطاط اشکانیان این زمینه برای اردشیر که منتظر فرصت بود فراهم گردید تا به مقابله با آنان برخیزد و با شکست دادن آخرین پادشاه آنان اردوان، سلسله ساسانی را در پارس بنا نهد. اولین پادشاهان ساسانی علاقه خاصی نسبت به پارس ، مسقط الرأس خود، داشتند به همین جهت نقوش خود را در حوالی استخر کنده اند. این انتخابشان به جز علاقه به موطن آباء و اجدادی دلیل دیگری نیز داشت و آن تذکر دوران پر شکوه دولت هخامنشی است که قبور شهریارانش در صخره نقش رستم قرار دارد(ثواقب،1385، 15-14﴾. ساسانیان حکومتی ملّی را تأسیس کردند که متّکی به دینی ملّی و تمدنی بود که شاید از جنبه ایرانیت در تاریخ ایران نظیر نداشته باشد. تشکیل قدرتی مرکزی و قوی که زمام اشراف و ملوک الطوایفی فتنه جو را در دست گرفت، تشکیل قشون منظّم و نیکو تربیت شده، و سازمان دقیق داخلی که به عهده ی اداره ای-که تحت نظارت قرار داشت- سپرده شده بود، همه موجب گردید ایران-که تجدید قوی یافته بود-در طریقی که آخرین پادشاهان اشکانی طرح کرده بودند رهسپار شود، و چنان قوه ای به هم رساند که به نظر می رسد دنیای متمدن بین این کشور و روم تقسیم شده بود(گیرشمن، 1379 ،345-346).
پرداختن به تاریخ فارس در این مجال به هیچ عنوان مد نظر نبود فقط با ذکر شمه بالا خواستیم یاد آور شویم در صورت وجود تاریخ محلی در مورد دوران پیش از اسلام ممکن بود از چه نکات ارزشمندی در راستای تاریخ ملی و محلی بهره مند گردیم. هرچند میدانیم این سکوت منابع در مورد تاریخ ایران تا چند قرن بعد از طلوع اسلام ادامه دارد.
تاریخ محلی فارس در دوران اسلامی
در دوران بعد از اسلام مورخان مسلمان خاطرات کما بیش مبهمی از تاریخ فارس قبل از اسلام داشته اند. مثلا ابن بلخی می نویسد:
ابن بلخی مینویسد: ولایت فارس منسوب است به پارس و این پارس منسوب است به پهلو و پهلوی. ولایتی است سخت نیکو چنانکه هم سهل است و هم جبل هم بر و هم بحر باز ادامه میدهد هر چه در سردسیرها و گرمسیرها باشد جمله در پارس یابند. در ادامه این حدیث را به نقل از پیامبر میآورد «خدای را دو گروه گزیناند از جمله خلق او از عرب قریش و از عجم پارس» پارسیان را قریش العجم گویند در ادامه ملوک فرس را چهار طبقه دانسته؛ پیشدادیان،کیانیان، اشکانیان و ساسانیان که دو طبقه از آنها پیش از «اسکندر رومی» که به زعم او به ذوالقرنین موسوم بوده، وجود داشتهاند (ابنبلخی، 1339، 4).
باز مینویسد «در روزگار ملوک فرس، پارس دارالملک و اصل ممالک ایشان بود و از حد جیحون تا آب فرات بلاد فرس خواندنی یعنی شهرهاء (شهرهای) پارسیان و از همه جهان و از همه جهان خراج و حمل آنها بردندی اما چون اسلام ظاهر گشت و پارس گرفتند آنرا از مضافات عراق گردانیدند» چون فارس توسط لشکر بصره تصرف شد از مضافات بصره گردید (همان،119و حافظ ابرو،1378 101-102).
در سالهای بعد از اسلام شیراز به عنوان شهری اسلامی مرکزیت فارس را به جای اصطخر به دست آورد. از آنجایی که عابدان و صالحان در پیدایش شهر شیراز نقشی مهم در ایجاد هویت اسلامی شهر داشتند لذا بخشی از تاریخ شهر را باید در شرح حال عرفا و صلحایی چون عبدالله بن خفیف و روزبهان بقلی جستجوکرد. سیره ابن خفیف به زبان عربی است که یحیی بن جنید آنرا ترجمه کرده است. فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه نوشته محمود بن عثمان کتاب مفید دیگری است که در مورد شیخ ابو اسحاق کازرونی است که در مورد کازرون حاوی اطلاعات مهمی است. (خیراندیش، 1380 ،13). فردوس المرشدیّة فى اسرار الصمدیّة در سیرت شیخ مرشد ابو اسحق کازرونى است که خود از صوفیان مرشدیّه و از ارادتمندان امین بلیانى و تا هنگام مرگ در خدمت او بوده است و کتابى جامع و بزرگ در شرح اوصاف و مقاماتش نوشته بود بنام «جواهر الامینیّه» که در عصر مؤلف در کازرون رواج داشت و خود تلخیصى از آن ترتیب داده بود تا «مفتاح» کتاب «جواهر» باشد و آنرا «مفتاح الهدایة و مصباح العنایة» نامید(صفا،1378،جلد سوم، بخش دوم،872). برای محقق تاریخ محلی فارس در قرن سوم تاریخ سیستان منع بسیار مهمی می تواند باشد. در قرن چهارم با توجه به تسلط آل بویه بر فارس می توانیم از منابع تاریخی مربوط به آل بویه چون تجارب الامم ابن مسکویه برای تحولات فارس بهره جوییم. در قرن پنجم سفر نامه ناصر خسرو با توجه به سفر او به فارس حاوی اطّلاعات ذی قیمتی است. به هر حال تا قرن ششم باید برای بررسی تاریخ فارس منابع عمومی تاریخ ایران را زیر نظر داشته باشیم(خیراندیش، 1380 ،13)
آثار مستقل در تاریخ و جغرافیای فارس
درابتدای قرن ششم فارسنامه ابن بلخی نوشته شده که از مولفی ناشناخته می باشد که به ابن بلخی شهرت دارد و از دیوانیان بود که کتابش را به درخواست محمد پسر سلطان ملکشاه به نگارش در آورده است. او در تألیف خود با دقت و وسواسی شگفت انگیز، از مؤثقترین اطلاعات مندرج در کتاب مختلف سود برد تا کاری تحقیقی و قابل اعتماد را عرضه بدارد و به همین جهت مواد کتاب خود را از یک اثر واحد برنگرفت و تنها به گفتة گذشتگان اکتفا نکرد و کوشید تا خود نیز، دیدهها و شنیدهها و دریافتهای خویش را بر کتاب بیفزاید و نتیجه، آن شده است که پارهای از اطلاعات و مطالب موجود در فارسنامه ابنبلخی، کاملاً دست اول و خاص و منحصر به این کتاب باشد و در هیچ اثر دیگری مشاهده نشود، همانند آنچه دربارة مالیات فارس و قبایل کرد و شبانکاره یا خلق و خوی مردم این دیار، آورده است. در این کتاب به اطلاعات ارزشمندی در مورد آب و هوا، جغرافیا، محصولات کشاورزی، زندگی مردمان و دهها موضوع ارزشمند دیگر دست می یابیم بسیاری از مطالب این کتاب بعدها بوسیله کسانی که می خواستند در مورد فارس قلمفرسایی کنند مورد اقتباس قرار گرفت.
در اواسط قرن هفتم قاضی بیضاوی کتاب نظام التواریخ را تألیف کرد. مؤلف آن اهل فارس بوده و اشراف کاملى به تاریخ فارس داشته است یکى از منابع مهم فارسشناسى است. عبد الله بن عمر بن محمد، مکنّى به ابو الخیر و ابو سعید و ملقب به ناصر الدین، قاضى، فقیه شافعى، مفسر و متکلم اشعرى قرن هفتم است. تاریخ دقیق تولد او معلوم نیست. در بیضاى فارس، در خانوادهاى اهل علم و قضا متولد شد. پدرش، امام الدین عمر بن محمد بیضاوى، نیز فقیه و قاضى القضات شیراز و، در عهد ابو بکر بن سعد، از اتابکان فارس و حاکم سلجوقى شیراز (623- 658)، قاضى الممالک ولایت فارس بود.(بیضاوی،1382، مقدمه،12). مؤلف در این کتاب تاریخ انبیاء، خلفا، خلافت امویان، عباسیان و حوادث سلسلههاى صفاریان، سامانیان، غزنویان، دیلمیان، سلجوقیان، سلغریان (اتابکان فارس)، خوارزمشاهیان و مغولان را بازگو مىکند.(همان،20). در میان قسمتهای این کتاب بخش سلغریان در شناسایی تاریخ فارس بیش از سایر قسمتها اهمیّت دارد. تاریخ وصاف نگاشته شده در قرن هشتم هجری از دیگر منابع مورد استفاده مورخان محلی که قصد تحقیق در مورد فارس را دارند است. نویسنده آن ادیب شهاب الدین یا شرف الدین عبد اللّه بن فضل اللّه شیرازى است معروف به «وصاف الحضره» و متخلص به «شرف». او به سال 663 در شیراز متولد شد و در همان شهر به کسب علم و معرفت پرداخته و به خدمت دیوانى درآمده است. وصاف در دستگاه خواجه صدر الدین احمد خالدى زنجانى که ذکر آن در این کتاب آمده و خواجه رشید الدین فضل اللّه، مقامى داشته و در عهد غازان خان و الجایتو به دستیارى وزیر دانشمند رشید الدین از معاریف و مشاهیر دربار ایلخانى بهشمار مىآمده است و نیز مورد توجه وزیر دیگر خواجه سعد الدین محمود ساوجى بوده است. تاریخ وصاف چنانکه خود او در دیباچه گفته دنباله تاریخ جهانگشاى عطا ملک جوینى است- مردى که در همه حال ممدوح و منظور او است( آیتى، 1383، 2).
با ورود به قرن هشتم تعداد قابل توجهی اثر حاوی اطلاعات در مورد تاریخ فارس راشاهد هستیم. از برخی کتب ادبی چون دیوان حافظ بگذریم کتاب مجمع الانساب شبانکاره ای حاوی اطلاعات ارزشمندی در مورد فارس و گروههای قومی آن چون شولها، شبانکارگان و لرها است.
شیرازنامه زرکوب شیرازی و شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار و همچنین ترجمه آن هزار مزار کتابهایی مخصوص شیراز هستند. این کتابها به علت قدمت زمان و دسترسی داشتن به یک عده کتبی که حالا دیگر اثری از آن ها بر جا نیست و معاصر بودن با پاره ای از اشخاص و وقایعی که در این کتاب به ذکر آن ها پرداخته معلومات گران بهایی به دست می دهند که در سایر مآخذ تاریخی موجود از آن ها خالی است و این جمله به روشن کردن بسیاری از حوادث تاریخی مربوط به فارس و نواحی مجاور آن و ترجمه ی احوال جمعی از رجال منتسب به آن سرزمین ها کمکی شایان می نماید. ذکر مشایخ صوفیه و پاسداشت مقام آنان در نگارش این کتابها نقش محوری داشته است. در کتاب شد الازار فى حط الاوزار عن زوار المزار مؤلّف یعنى معین الدین ابو القاسم جنید شیرازى از وعّاظ و شعراى شیراز در حدود سال 791 شرح احوال و محل قبر جمع کثیرى از زهّاد و علماء و امراء و سلاطینى که در شیراز دفن شده بودند نوشته و چون نیّت او این بوده است که این کتاب او براى زوّار مزارات شیراز در حکم رهنمائى باشد بعدد ایّام هفته به هفت قسمت یا هفت نوبت که هر قسمت یا نوبت شامل ذکر مدفونین یکى از قبرستانهاى معروف شیراز باشد تقسیم نموده تا زیارتکننده هرکدام را به نوبت در یکى از ایّام هفته و اگر نتواند هرکدام را در یک شب جمعه یا صبح شنبه زیارت کند و باین ترتیب زیارت خود را از تمام آنها در هفت روز یا هفت هفته بانجام رساند( جنید شیرازی، 1328، مقدمه،1). بعد از وفات مولف پسر او عیسی متن عربی کتاب پدر را به خواهش یکی از دوستان خود که از شاگردان پدرش بوده به فارسی ترجمه کرده و نام آن را «ملتمس الاحباء خالصا من الریاء» گذاشته و همین ترجمه است که بین عامه به هزار مزار یا هزار و یک مزار اشتهار یافته است.
در قرن هشتم چون فارس عرصه حکمرانی دو سلسله محلی آل اینجو و آل مظفر بود بنا براین تاریخ آن در قالب تاریخ این دو سلسله ضبظ گردید مولانا معین الدین یزدی تاریخ این دو سلسله را در کتاب مواهب الهی نگاشت سپس محمود کتبی بر اساس این کتاب تاریخ آل مظفر را نوشت(خیراندیش،1380، 14).شاید بتوان گفت در فاصله مرگ سلطان ابو سعید تا استیلاى قطعى تیمور بر ایران یعنى سال 795 چندین سلسله از سلاطین مستقل در اطراف ایران به وجود آمدند که مظفریان از بقیه مهمتر بودند. بین شاخه های گوناگون خاندان مظفری همواره درگیری هایی بر سر قدرت وجود داشت که به نظر نگارنده این سطور در تمایز هرچه بیشتر تواریخ محلی یزد و فارس از یکدیگر نقش داشته است.
از کتای انیس الناس نوشته شجاع شیرازی می توان برای آگاهی از اوضاع اجتماعی فارس در اوایل سده نهم بهره برد. در سراسر قرن نهم برای آگاهی یافتن از تاریخ محلی فارس باید به تواریخ دوره تیموری و ترکمانان و کتب تاریخ عمومی متکی بود. مطلع السعدین، مجمل فصیحی، ظفرنامه یزدی، مجمل فصیحی، منتخب التواریخ معینی، روضه الصفا و حبیب السیر دیار بکریه و عالم آرای امینی از این دسته کتب هستند. همچنین آثار بزرگان عصر چون دشتکی ها، دوانی، قطب محیی. روزبهان خنجی(همان).
با وجود اینکه این تواریخ دارای سبقه سیاسی هستند اما با دقت در آن می توان بسیاری از مسائل اجتماعی و یا فرهنگی فارس را استنباط کرد مثلا می توانیم از این نوشته تغیراتی که جهانشاه سعی داشته در تقسیمات سیاسی و اداری فارس بدهد را درک می کنیم: چون جهانشاه میرزا پیربداق را از شیراز بیرون کرد ابویوسف را حاکم شیراز گردانید. «پنج هزار تومان از شیراز در وجه خورش او تعیین فرمود بوانات و هرات و مرودشت را از ولایت شیراز ضمیمه ولایت کرمان ساخت و محمدی میرزا به اصفهان عاید گردانید و سرد سیرات شیراز را با کازرون و خفر و بعضی گرمسیرات ضمیمه اصفهان گردانید تا خورش او موازی برادران شد»(ابوبکر طهرانی، 1356، 401). بررسی آثار بزگان این عهد می تواند در سیاری از مواقع برای مورخ محلی راهگشا باشد به عنوان مثال دکتر وثوقی با بررسی مکاتیب قطب بن محیی به وجود جامعه ای از صوفیان که برای خود جامعه ای بسته در جنوب فارس به وجود آورده اند در آستانه شکل گیری حکومت صفوی، همچنین برخی فعّالیتهای صوفیان و رقابتهای آنان پی برده است(برای این منظور بنگرید به (وثوقی، 1380، 132-137و همچنین قطب بن محیی، بیتا).
محقق تاریخ محلی فارس برای پیگری تاریخ فارس در دوران صفوی متکی به تواریخ دوران صفوی است. اما شاید در میان آثار نوشته شده در دوران صفوی ریاض الفردوس خانی اثر ویژه ای باشد. این کتاب تألیف محمد میرک بن مسعود الحسینى است. نویسنده ریاض الفردوس را در 1082 تألیف و آن را به شمس الدوله محمد زمان خان بیگلر بیگى کهگیلویه اهدا کرده است. ریاض الفردوس نوعی تاریخ عمومى است اما به سبب آنکه بیشتر آن مخصوص به فارس، کهگیلویه و خوزستان از زمانهاى قدیم تا دوره سلطنت شاه سلیمان است می توان آنرا در شمار کتب تاریخ محلی به شمار آورد. ظاهرا وی از استان فارس و منطقه دشتک بوده است زیرا محمد میرک، بنا بر آنچه در سرگذشت کوتاه جمال الدین محمد دشتکى (از فضلا) به این عبارت نوشته است «و راقم حروف را با ایشان رابطه خویشى است» بنا بر این احتمال قوى دارد که خود هم از دشتک بوده باشد) محمد میرک بن مسعود حسینى، 1385،5).
در عصر زندیه شیراز به پایتختی برگزیده شد. تواریخ دوران زندیه گرچه رنگ و بوی ملی دارند اما به دلیل اینکه قلمروی زندیه حدود بود و اساسا بیشتر به فارس متکی بودند تواریخ ملی این دوران چون گیتی گشا و مجمع التواریخ گلستانه رنگ و بوی محلی دارد. در این میان روزنامه میرزا محمد کلانتر این ویژگی را بیشتر دارا است.موقعیت ویژه فارس با روی کار آمدن قاجارها از دست رفت و پایتخت به تهران منتقل شد. در زمان سلطنت فتحعلی شاه کتاب رستم التواریخ نوشته شد که در واقع تاریخ اجتماعی شهر شیراز است هر چند تاریخ ملی را هم مد نظر دارد(خیراندیش، 1380 ،14-15). کتاب رستم التواریخ، با یک فصل مقدماتى، آغاز مىشود و در ابتداى بخش اصلى کتاب، وقایع بسیار مهم دوره شاه سلطان حسین صفوى، از اوضاع دربار، فساد زمان وى، مسائلى که منجر به اتحاد افاغنه با هم علیه حاکمیت صفوى شد، تا چیرگى محمود و سپس اشرف افغان بر اصفهان، به تفصیل، یاد مىشوند. سپس چگونگى قدرتیابى نادر و سلطنت شاه تهماسب دوم صفوى و سلطنت نادر افشار و کریم خان زند آورده مىگردند. در دوره کریم خان زند، شورشهاى متعدد، به تصویر درمىآیند. آنگاه جانشینان کریم خان، تا جنگهایى که منجر به تشکیل سلسله قاجاریه و روى کار آمدن آقا محمد خان قاجار و سپس فتح على شاه شد، توضیح داده مىشوند. اما در کنار ذکر وقایع بسیار مهم سیاسى که مؤلف، شاهد اکثر قریب به اتفاق آنها بوده، ویژگى عمده کتاب حاضر، شرح بسیار دقیق نکات جالب اجتماعى است(رستم الحکماء،1382، 7).عبد الرزاق بیگ دنبلی اثری به نام تجربه الاحرارو تسلیه الاخرار نوشته که در آن به تاریخ فارس از نادر شاه تا اوایل دوران قاجار توجه کرده است.هنگام اقامت در شیراز کتابى به نام حدائق الجنان در سرگذشت خود و ترجمه علما و فضلاى معاصر با داستانهایى از کریم خان زند و خاندان او نوشت و بعد در همان کتاب تغییراتى داد و اصلاحاتى کرد و نام آن را به تقلید از کتابتاریخ تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار تألیف عبد اللّه بن فضل اللّه شیرازى، تجربة الاحرار و تسلیة الابرار نهاد (راوندی،1378 ،217).
در مورد خاندان قوام الملک کتابهایی به نام تاریخ قوامیو عبره الناظرین وجود دارد.
در دوران سلطنت ناصر الدین شاه میرزا جعفر حقایق نگار خورموجی آثاری چون حقایق الاخبارناصری، آثار جعفری و نزهه المشتاق را به وجود آورد. مؤلف این کتاب حاجى محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجى دشتستانى از خاندانى است که از مدتها پیش از او، به ارث، ضابطى و کلانترى خورموج را داشتهاند و حاجى محمد جعفر خان نیز تا تاریخ 1258 در همین سمت بود. حاجى خان حکمران دشتى او را از این شغل راند و حاجى محمد جعفر خان به شیراز آمد و به امارت دیوانخانه عدلیه شیراز نامزد شد و کتاب «آثار جعفرى» را در جغرافیا و تاریخ فارس نوشت و به تاریخ 1276 آنرا منتشر ساخت و به طهران آمد. ناصر الدین شاه او را مأمور کرد که حقایق تاریخ ایام خود را خالى از تصنّعات منشیانه و تملقات معموله به رشته تألیف بیاوردو او در نتیجه کتاب را که «حقایق الاخبار ناصرى» نام دارد تألیف کرد و به لقب «حقایق نگار» ملقب گردید. و این کتاب که تاریخ مختصر قاجار و تاریخ بالنسبه مفصل سلطنت ناصر الدین شاه است. (خورموجی، 1344،مقدمه جلد یک،9-10). در این کتاب اوضاع فارس در جریان حمله انگلیسی ها به آن شرح داده شده است. کتاب دیگر آثار جعفری برای هدیه به ظل السلطان نوشته شد.مؤلف درین کتاب ابتدا اجمالى در وضع بلوکات و تقسیمات جغرافیائى فارس و سپس حوادث و وقایع مربوط به آن ولایت را به ترتیب سنوات و رویداد ذکر مىکند و اخبار ایام سلطنت ناصر الدین شاه را به تفصیل بیشتر با معرفى حکام و ولات بیان مىدارد و سپس به شرح احوال وزراء عظام و علماء اعلام و مشایخ کرام و شعراى عالى مقام فارس مىپردازد، و ترتیبش بر اختصار تمام است مگر در مورد افرادى چونمیرزا ابو الحسن مشیر الملک شیرازى و میرزا فتحعلى خان صاحب دیوان که در عهد سلطنت ناصر الدین شاه مقامات مهم یافتهاند، و مؤلف ظاهرا از قبل آنها حمایت و رعایت مىدیده است. درین قسمت فصل مربوط به شعرا مفصلتر و حاوى زبدهاى از اشعار هر شاعر و مرتب بر حروف تهجى تخلص آنهاست.(همان،14-15).
یکی از ویژگی های کار خورموجی نگارش تاریخ محلی در طول است. بنابراین برای نخستین بار در دوران قاجار وقایع نگار خورموجی سعی کرد تاریخ فارس را از فتح آن به دست اعراب تا سال 1298 هـ. ق با رویکرد گاهشمارانه بازنویسی کند. رجائی- نورایی، 1390، 53). البته نوشتن تاریخ فارس در طول و سعی در نوشتن تاریخ آن یا رعایت تقدم و تاخر سلسله ها یه هیچ وجه بی سابقه نبود و به عنوان مثال حافظ ابرو در کتاب جغرافیای خود مطالبی را در مورد تاریخ فارس از دوران اسلامی تا سال 818 هجری قمری آورده است.
فارسنامه ناصری اثر میرزا حسن فسایی کتاب دیگری که در این عهد به رشته تحریر درآمد از حیث میزان اطلاعات و دقت بر بسیاری از کتابهای دیگر برتری دارد. مسلمه نویسنده برای جمع آوری این حجم از اطّلاعات زحمت زیادی را متحمل شده است. فارسنامه ناصرى آئینه تمامنماى تاریخ و جغرافیاى فارس در دوره طولانى بعد از اسلام تا اوائل قرن چهاردهم هجرى است و دقیقترین و نادرترین اطلاعات را درباره «مملکت فارس» با بیانى ساده و لطیف و گوشنواز که از ترکیب طبیعى نثر و نظمى فصیح و بلیغ نشأت مىگیرد به خوانندگان ارائه مىکند و از کلیترین و بااهمیتترین وقایع تا جزئی ترین و بظاهر بىاهمیت ترین اتفاقات مربوط به این قسمت از سرزمین ایران را با دقت و حوصله و وسواس عجیبى، منعکس مىسازد و از آنجا که مسائل فارس را بصورتى انتزاعى مطرح نمىکند، به تاریخ عمومى ایران نیز عنایتى کامل دارد و در نتیجه حوادث فارس، نمایانگر تحولات اجتماعى و سیاسى و اقتصادى ایران مىشود و مؤلف این اثر گرانقدر، با دیدى علمى و محققانه به ارائه وسیع اطلاعات و اخبارى مىپردازد که اگرچه ظاهراً در «مملکت فارس» رخ داده است، اما در حقیقت «مشتى از خروار» حوادث و مسائل ایرانزمین در یک دوره تاریخى طولانى است. «مملکت فارس» در فارسنامه ناصرى حدودى بسیار وسیعتر از فارس کنونى دارد و بخشهائى از سواحل و بنادر خلیج فارس، خوزستان و حتى کرمان امروزى را، دربرمىگیرد و به همین جهت در فارسنامه ناصرى با «فارس بزرگ» در بطن «ایران بزرگ» سروکار داریم. این امر تنها به فارسنامه اختصاص ندارد زیرا تا قبل از تغییر تقسیمات کشوری به شکل کنونی آن فارس وسعتی بیش از حال حاضر داشته است و برخی از نقاط که اکنون استان جداگانه ای محسوب می شوند یا در محدوده استانهای دیگر قرار گرفته اند قسمتی از استان فارس بودند بنابراین ما در کتب تاریخی متقدم همیشه به فارس بزرگ سر و کار داریم. وی از خاندان دشتکی شیراز بود که رجال خاندان سادات فارسنامه دشتکى، علاوه بر آنکه در پهنه علم و ادب تألیفات و تصنیفات فراوان دارند فارسنامه در پهنه سیاست فارس و ایران نیز، در ادوار مختلف، صاحب اثر بودهاند و مهمترین رجال سیاسى این خاندان امیر غیاث الدین منصور دشتکى (866- 949 ه) است که در زمان شاه طهماسب صفوى به صدارت عظمى ملقب شد و میرزا جانى فسائى که مدتى فرمانروائى فسا را در عهد کریم خان زند بر عهده داشت و مدتى کوتاه در دوره جعفر خان زند، بر اصفهان حکومت مىکرد و پس از دوره زندیه از رجال مهم دوره قاجار شد و از سیاستسازان اوائل این عصر، و راتق و فاتق امور این بخش از کشور بشمار مىآمد و پس از کشته شدن او، یکى از فرزندانش: میرزا ابراهیم از رجال مورد توجه فتحعلى شاه قاجار بود و پادشاه مذکور چون به شیراز مىآمد به خانه وى مىرفت و فرزند دیگر وى میرزا هادى بود که فتحعلى شاه او را «رفیق شاه» مىخواند و فرزند وى محمد حسین خان، مدتها وکیل مملکت فارس بود و پسر دیگرش ابو الحسن خان، داماد نواب حسین على میرزا فرمانفرما بود که فتحعلى شاه او را به لقب «فرزند مقامى» ملقب کرده بود و خود میرزا حسن حسینى فسائى مؤلف فارسنامه ناصرى نیز که برادرزاده میرزا جانى بود علاوه بر مقام ممتاز علمى و ادبى، از محارم معتمد الدوله فرهاد میرزا و احتشام الدوله بود و فرزندان و فرزندزادگان وى با نامهاى مهذب و حکمت و منصورى در سالهاى بعد، صاحب مقامات سیاسى و اجتماعى در فارس و ایران بودند.( حسینی فسایی، 1382، جلد اول،14).
آثار عجم نوشته فرصت الدوله کتاب ارزشمندی برای مورخ محلی است که سبک نسبتا جدیدتری در نگارش دارد. این کتاب در آستانه مشروطه نوشته شد و دارای تصاویری است. و از کتب مفید در مورد فارس شناسی است. محمد حسین رکن زاده- آدمیت کتاب ارزشمندی به نام دانشمندان و سخنسرایان فارس به نگارش درآورد. دلیران تنگستان و فارس و جنگ بین الملل از دیگر آثار رکن زاده- ادمیّت است. این کتاب در سه جلد به چاپ رسیده است و در میان آثار منتشر شده در خصوص رجال برجسته فارس بی نظیر است. در دوران پهلوی کتابهایی که در مورد فارس نوشته شده اکثرا به پیشنه تاریخی و ادبی فارس پرداخته اند و چندان نگارش تاریخ فارس در دوران نویسنده مد نظر نبوده است. اقیلم پارس نوشته محمد تقی مصطفوی، شیراز نوشته علی سامی، بافت قدیم شیراز نوشته کرامت الله افسر و شیراز در گذشته و حال اثر حسن امداد مهمترین این کتابها هستند.
نگارش کتاب در مورد پیشینه و سابقه تمدنی فارس هنوز نیز ادامه دارد. بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز از علینقی بهروزی، شیراز یادگار گذشتگان از محمد کریم خرمایی، تاریخ شیراز از آغاز تا ابتدای سلطنت کریم خان زند اثر حسن خوبنظر، بزرگان شیراز ار زحمت الله مهراز.
ضرورت مراجعه به تذکره ها
اگر قصد بررسی تاریخ فرهنگی و حتی سیاسی و اجتماعی را داشته باشید مراجعه به این کتابها برایتان ضروری می شود. این کتب همواره دارای نقایصی چون پرداختن بیشتر به لفظ تا به معنی و محتوا، کم و تکراری بودن محتوایشان و تکرار گفته های پیشینیان هستند با این حال نباید مورخان و از جمله مورخ محلی از آنان چشم پوشی کند. برخی از تذکره های مفید برای کسی که در مورد فرهنگ و تاریخ استان فارس تحقیق می کند عبارتند از: مجالس النفایس، اثر قلم علیشیر نوایی وزیر دانش دوست سلطان حسین بایقرا است. این اثر به وسیله سلطان محمد فخری هراتی و حکیم شاه محمد قزوینی ترجمه شده و مطالبی توسط آنها و یا نسخه برداران به اصل کتاب افزوده شده که تشخیص اضافات آن مستلزم دقت کافی است. در این کتاب نویسنده شرحی از احوال حکما، ادیبان، وعاظ و علمای زمان ارائه می دهد که زندگی پر رونق علمی و ادبی هرات را در این دوره برای ما مجسم می کند و از این لحاظ بسیار با ارزش است با این حال نویسنده در بیان مطالبش خست زیادی از خود نشان داده و در بسیاری از موارد بعد از آنکه مطالب اندکی را ارائه می دهد و با بیان سخنانی چون ذکر آن به طول می انجامد و یا سخن دراز می شود ما را از دانستن بیشتر در این مورد محروم می کند. مجالس المومنین :اثر ارزشمندی است که قاضی نور ا... شوشتری آنرا تألیف کرده است. قاضی نو ا.. بن سید شریف الدّین شوشتری مرعشی(956-1019 هـ. ق.) که به شهید ثالث نیز معروف است در شوشتر به دنیا آمد و در دوران صفوی راهی هندوستان شد. در هندوستان به فرمان اکبر شاه او را قاضی القضاه لاهور کرد. وی بعد از تألیف کتاب احقاق الحق علمای اهل سنت فتوی به قتل او دادند و بدین ترتیب وی جان باخت(بیات، 1377، 284-285). در این اثر که در دوازده مجلس تألیف یافته، سرگذشت بسیاری از وجوه و سرشناسان شیعی آورده شده. محقق امروزی ممکن است با شوشتری در شیعه دانستن تعدادی از اینان هم عقیده نباشد اما این به هیچ وجه از اهمیت کتاب قاضی نور ا... نمی کاهد. نگارنده در این کتاب اطلاعات بسیار خوبی را در مورد ادیبان، شعرا، حکیمان و... را آورده و از کتب آنها هر کدام که می شناخته را معرفی کرده است بنا بر این کتاب وی می تواند در شناسایی کتابهایی که امروزه از آنان اثری نیست مفید باشد.
تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی و تحفه سامی: اولی چنانکه از نامش بر می آید از دولتشاه سمر قندی و دومی از سام میرزا صفوی است. این دو از کتب تذکره ای هستند که مأخذ تذکره های بعدی قرار گرفته اند.
طرایق الحقایق: نوشته محمد معصوم شیرازی (1270-1344هـ. ق.) معروف به معصومعلیشاه است. نویسنده این کتاب از عارفان معروف طریقت نعمت اللهی است. کتاب او حاوی اطلاعات با ارزشی برای تاریخ فارس است هر چند که به نظر می رسد همچون بسیاری از تذکره ها حاوی اطلاعات ناموثق زیادی است.
ریاض العارفین: اثر قلم رضاقلی خان هدایت؛ و در بر دارنده مواد با ارزشی برای کار محلی است. هدایت از رجال نامی دوران قاجار و از نویسندگان مشهور آن زمان است که بیش از بیست اثر از خود به جا گذاشت. از میان کتابهای او ریاض العارفین و مجمع الفصحا واجد اهمیت هستند. تعداد تذکره ها زیاد است برخی دیگر از تذکره هایی که به اعتقاد نگارنده برای مورخ محلی فارس ارزسمند است در زیر معرفی می گردد طبعا نویسنده هرگز این فهرست را کافی نمی داند و تنها به مشتی از خروار بسنده کرده است به این امید که مفید واقع گردد. برخی تذکره های مفید عبارتند از: آتشکده آذر نوشته آذر بیگدلی، تذکره منتخب اللطایف اثر رحم علیخان ایمان، تذکره خراباتیان عشق از عبد الحسین پیماندوست، مرآت الفصاحه(تذکره شاعران فارس) از شیخ مفید داور، تذکره پیمانه از احمد گلچین معانی، تذکره نتایج الفکار از محمد قدرت الله گوپاموی، ریحانه الاب فی تراجم المعروفین با الکنیه او لقب از محمد علی مدرس، تذکره نصر آبادی از محمد تقی نصر آبادی، تذکره ریاض الشعرا از علیقلی واله داغستانی،تذکره مخزن الغرائب احمدعلی خان هاشمی سندیلوی، الذریعه الی تصانیف الشیعه از آقا بزرگ تهرانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ازعبد الله افندی الاصطهبانی، روضات الجنات فی احوال علماء و السادات از محمد باقر بن زین العابدین موسوی خوانساری و الکنی و القاب از شیخ عباس قمی.
کتب جغرافیایی
در برخی کتب جغرافیایی اطلاعات ارزشمندی در مورد تاریخ فارس وجود دارد به گونه ای که نمی توان آنها را تنها در شمار کتابهای جغرافیای تاریخی دانست. نزهه القلوب اثر حمد الله مستوفی و جغرافیای حافظ ابرو را از زمره این کتابها باید دانست حافظ ابرو مورخی برجسته است به همین دلیل اطلاعات تاریخی کتابش در مورد فارس از اطلاعات جغرافیای او کمتر نیست.(بنگرید به حافظ ابرو، جلد دوم). به نظر می رسد حافظ ابرو و پیش از او حمد الله مستوفی بخش زیادی از اطّلاعاتی که در مورد فارس بیان کردند را از فارسنامه ابن بلخی گرفته باشند اما این بدان معنی نیست که مطالب آنها یکسره یکی باشد. این کتابها منابع با ارزشی برای آگاهی از تاریخ و جغرافیای تاریخی فارس هستند. از آنها می توان اطلاعات زیادی به دست آورد مانند برخی از مهمترین این آگاهیها عبارتند از آگاهی از محصولات، فواصل، پیشه مردم، وضعیت طبیعی، باورهای محلی و دهها موضوع دیگر. به نمونه های زیر توجه کنید: آگاهی از وسعت منطقه: حد غربی فارس را خوزستان و حد غربی تا شمال اصفهان و جبال، و حد جنوبی آن دریایفارس (خلیج فارس)است. حدود شرقی آن کرمان و حدود شمالی آن کویری است میان فارس و خراسان و تمام حدود شمالی اصفهان است و بلاد جبال. (ابوالفداء، 1349، 367).
شناخت تقسیمات اداری منطقه: فارس را از قدیم پنج کوره گرفتهاند، اردشیر خوره، اصطخر، دارابجرد، شاپور خوره و قباد خوره(مستوفی قزوینی،1362،112-113). دین و مذهب و اعتقادات مردم: بیشتر مردم شیراز لاغر و اسمر[بسیار گندمگون] و سنی شافعی مذهبند واندک حنفی و شیعه نیز باشند در او سادات بزرگ صحیح النسبند اهل آنجا درویش نهاد و پاک اعتقادند (همان،115-116).
سفرنامه ها
برای کسب اطلاعات اجتماعی و فرهنگی رجوع به سفرنامه ها می تواند مفید باشد به عنوان نمونه به موارد زیر توجه کنید: در سفرنامه ونیزیان آمده: شیراز شهری است بسیار بزرگ که محیطش با حومه بیست مایل است. مردمی بیشمار دارد و پر است از بازرگانان؛ زیرا کسانی که از نواحی شمال یعنی از هرات، سمرقند، و نسا می آیند و راه ایران را پیش میگیرند از شیراز میگذرند. وارادات این شهر جواهرات، پارچههای ابریشمی بزرگ و کوچک و ادویه است- شیراز قلمرو سلطان حسن بیک است. دیوارهای گلی، خندقهای گود و دروازههای مناسب محصور دارد- تعدادی از مسجدهای آن عالی و در آن خانههای خوبِ آراسته با کاشی کاری و دیگر زیورهای نیکو است. عده ی خانههای شیراز دویست هزار و شاید بیشتر باشد برای اقامت محلی امن است و شورش و ناآرامی آنجا روی نمیدهد(جوزفا باربارو و دیگران، 1349، 83). اگر در طول ساحل مقابل هرمز باز گردی و به سیر و سفر ادامه دهی میرسی به لار. شهری است بزرگ و خوب و مرکز مالالتجاره. نزدیک به دو هزار خانه دارد و کسانی که در خلیجفارس سیرو سفر می کنند از این شهر میگذرند (همان،89). از شیراز بیست و یک روز تا تبریز راه است و از اصفهان تا شیراز شش روز (همان،181) .
شیراز شهری است بزرگتر از قاهره (همان، 419) در آن زرههای خوبی تولید میشود (همان، 293).
جهانگردی دیگر می نویسد: فاصله شیراز تا اصفهان را ده روز است «در فارس ابتدا به شهر کلیل (اقلید) رسیدیم که سه روز تا اصفهان فاصله دارد شهرکی بود دارای نهرها و باغها و میوه فراوان» از سیب هر پانزده رطل عراقی[ رطل عراقی واحد وزنی بود که در بغداد و حوالی آن رایج بو د معادل دوازه اوقیه] را به یک درهم میفروشند. درهم آنجا ثلث نقره است بعد به سوما و بعد به یزد خاص (ایزدخواست) رسیده که شهر کوچک و زیبایی بود که بازارهای خوب و مسجد جامعی زیبا داشته از سنگ با سقفی سنگی. وی پنیر خوش بوی آنجا را ستایش کرده است. در مورد شیراز میگوید: شهری است قدیمی، وسیع، مشهور و آباد. دارای باغهای عالی، چشمهسارهای پرآب وبازارهای بدیع و خیابانهای خوب. و دارای مردمی با چهره ای زیبا. در مورد زنان شیراز میگوید آنها کفش میپوشند و هنگام بیرون رفتن از خانه خود را می پوشانند و برقع[روی بند زنان] بر رخ میافکنند به طوری که چیزی از تن آنان معلوم نمیشود زنان شیرازی صدقه و احسان زیاد میدهند و از غرائب رسوم ایشان می نویسد که این است که روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه در جامع بزرگ شهر برای استماع بیانات واعظ گرد میآیند و گاهی حاضرین این مجلس به هزار یا دو هزار کس میرسد که از شدت گرما هر کدام بادبزنی به دست دارد و خود را باد میزند و من هیچ شهری ندیدم که اجتماعات زنان به این انبوهی باشد (ابن بطوطه،1337، 193- 194).
منابع و مآخذ
آیتى، عبد المحمد(1383). تحریر تاریخ وصاف. چاپ سوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
ابن بطوطه(1337). سفرنامه ی ابن بطوطه. مترجم محمد علی موحد. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ابن بلخی(1339). فارسنامه. [بی جا]. [بی نا].
ابو الفداء(1349). تقویم البلدان. ترجمه عبد المحمد آیتی. [بی جا]. انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
باربارو، جوزفا و دیگران(1349). سفرنامه های ونیزیان در ایران. ترجمه منوچهر امیری. چاپ اول. تهران: شرکت انتشارات سهامی خوارزمی.
بیات، عزیز الله (1377) شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران از آغاز تا سلسله صفویه. 2جلد. چاپ اول. تهران: انتشارات امیر کبیر.
بیضاوی، نظام الدین(1282). نظام التواریخ. تصحیح میر هاشم محدث. چاپ اول. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
ثواقب، جهانبخش(1380) تاریخنگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ. چاپ اول. شیراز: انتشارات نوید.
جنید شیرازى، معین الدین ابو القاسم(1328). شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار. مصحح محمد قزوینى و عباس اقبال آشتیانى. تهران: چاپخانه مجلس.
حافظ ابرو(1378). جغرافیای حافظ ابرو. مقدمه تصحیح و تحقیق صادق سجادی. جلد دوم. چاپ اول. تهران: بنیان: دفتر نشر میراث مکتوب.
حسینى فسایى، حاج میرزا حسن(1382). فارسنامه ناصرى. تصحیح منصور رستگار فسایى. 2 جلد. چاپ سوم.تهران: امیر کبیر.
خورموجی، محمد جعفر(1310). حقایق الاخبار ناصرى. تصحیح حسین خدیو جم. تهران: زوار.
خیراندیش، عبدالرسول(1380). صورت شناسی تاریخهای محلی. کتاب ماه تاریخ و جغرافیا. سال چهارم. شماره 45-47 ،صفحات 3-31.
راوندی، مرتضی(1378). تاریخ اجتماعی ایران. چاپ دوم. جلد هشتم. بخش دوم. تهران انتشارات نگاه.
رستم الحکماء،محمد هاشم آصف(1382). رستم التواریخ. تصحیح میترا مهرآبادى. چاپ اول. تهران: دنیای کتاب.
صفا، ذبیح الله(1378). تاریخ ادبیات ایران. چاپ هشتم. جلد سوم. بخش دوم. انتشارات فردوس.
طهرانی، ابوبکر(1356). دیار بکریه. جزء اول وثانی. به تصحیح و اهتمام نجاتی لوغال- فاروق سومر. چاپ دوم. [بیجا]. کتابخانه طهوری.
قطب بن محیی[بیتا]. مکاتیب. چاپ دوم. تهران: انتشارات خانقاه احمدی.
گیرشمن، رومن(1379) ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوازدهم. تهران شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
محمد میرک بن مسعود حسینى منشى(1385). ریاض الفردوس خانی. مصحح ایرج افشار و فرشته صرافان. چاپ اول. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
مستوفی قزوینی، حمدالله(1362). نزهه القلوب. المقاله الثالثه. به سعی و اهتمام گال لیسترانج. چاپ اول. تهران: دنیای کتاب.
نورائی، مرتضی و رجائی، عبد المهدی(1390). تنوع موضوعات در تاریخنگاری محلی. پژوهشهای تاریخی. دوره جدید. سال سوم. شماره چهارم. ص 51-72.
وثوقی، محمد باقر(1380). مکاتیب قطب بن محیی کوشکناری لاری و تأثیر آن در تأسیس شهر قطب آباد. [بیجا]، کتاب ماه تاریخ وجغرافیا.