دکتر مهدی خدامی

دکتری: دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۶
کارشناسی ارشد: تاریخ گرایش ایران اسلامی از دانشگاه شیراز، ۱۳۸۷
کارشناسی: تاریخ دانشگاه شیراز، ۱۳۸۴
کاردانی: آمورش دینی و عربی از تربیت معلم شهید مطهری شیراز، ۱۳۷۹

قومگرایی و هویت ملی

قومگرایی و هویت ملی وقتی به گذشته می نگریم در می یابیم هرچند رابطه میان اقوام و نظام سیاسی ایران در مقاطع خاص تاریخی رابطه‌ای مثبت، همگرا و در جهت حمایت از حاکمیت ملی بوده است، اما در عین حال به لحاظ چالش‌هایی که از ناحیه اجتماعات قومی و ملی فراروی نظام سیاسی و اتحاد ملی ایجاد شده، مسأله مدیریت انسجام و همبستگی کشور همچنان دارای اهمیت است.

تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه‌وری در سال 1324 شمسی، اعلام دولت خود مختار مهاباد در 25ـ1324 شمسی توسط حزب دموکرات کردستان، تعارضات مستمر و متعدد بختیاری  ها و بویراحمدی ها‌ و اعراب خوزستان با دولت، همچنین منازعات نسبتاً طولانی بلوچ‌ها با قاجاریه و بحران‌های قومی در کردستان، ترکمن‌صحرا و جنوب شرق ایران، نمونه‌هایی از چالش‌های قومی و ایلی از یکصد سال گذشته کشور ما می‌باشند. مفهوم نژاد هرچند امروزه شاید مرزبندی مشخصی نداشته باشد و دیگر نتوان از نژاد واحدی سخن گفت اما این مفهوم هنوز برای عده ای اهمیّت خاص دارد. برخی قومیت و نژاد را یکی می پندارند، تغییرات زبانی- قومی را همانند و همتزاز تغییرات نژادی- زیستی و حتی گاهی دقیقا همانند و همسان آن در نظر می گیرند. شاید برخی گمان می کنند جایگاه زبانی یک قوم دقیقا برابر است با به وجود آمدن تغییرات اساسی حیاتی در میان افراد آن قوم. برخی گمان می کنند واژه ها و دستور یک زبان می تواند ژن ها را دچار دگرگونی و تحول بنیادین سازد. بدیهی است که منطق قومیت = نژاد منطقی بی معنا و بی پایه است. سه عنصر هویت ساز  تولد، نیاکان  و اقامت است اما میزان اهمیت آنان برابر نیست.(یوسفی- اصغر پور ماسوله، 1392، 6). امّا عناصر تشکیل دهنده قومیت را زبان مشترک، فرهنگ و آداب و رسوم و آیین های مشترک، سرزمین مشترک، تاریخ مشترک و مفاهیمی از این دست شامل می شود، در حالی که نژاد یک مفهوم بیولوژیکی است و با محل زندگی فرد در ارتباط است. مردم یک جامعه ممکن است در اثر رویدادهای گوناگون زبانشان تغییر کرده و به قومی دیگر تبدیل بشوند بدون آنکه خزانه ژنتیکی شان تغییری کند. برعکس قضیه نیز ممکن است مردمانی در اثر رویدادهای گوناگون دچار تغییرات نژادی- بیولوژیک شوند بی آنکه زبان و فرهنگ خویش را از دست داده و به قومی دیگر تبدیل شوند.  حالت سومی هم وجود دارد که مردمانی در آن واحد هم دچار تغییرات قومی بشوند و هم تغییرات نژادی. به طور کلی، نژاد در رابطه با مشخصات فیزیولوژیکی انسانها تعریف می شود: مثلا رنگ پوست، رنگ موی سر، ویژگی های صورت، شکل و شمایل اندام و غیره. قومیت اما، در رابطه با مشخصات فرهنگی انسانها تعریف می شود: مثلا زبان، مذهب، آداب و رسوم، سنن، و غیره. هویتها چه در مورد اشخاص و چه در مورد اشیاء در رابطه با همدیگر و یا دیگران تعریف می شوند: مثلا زن، هم به لحاظ لغوی، هم به لحاظ مفهومی و هویتی، در رابطه با مرد تعریف می شود؛ سیاه در رابطه با سفید تعریف می شود، خواهر در رابطه با برادر، و غیره. هویت ها جنبه رابطه دارانه دارند؛ یعنی در رابطه با یکدیگر تعریف می شوند. هویت ها پدیده هایی تغییرناپذیر، قطعی و  ازلی و  ابدی نیستند؛ بلکه ساختارهایی هستند اجتماعی ــ سیاسی که در خود جامعه و توسط خود انسانها بر اساس مکانیزم ها و پروسه های زبانی و فرهنگی ساخته می شوند. ما در ایران یک هویت محلی داریم و یک هویت ملی (سیاسی) و یک هویت جهانی. نکته این جا است که چگونه این سه هویت را می‌توان با هم مرتبط کرد. بحث انسجام ملی در مسائل قومی در درجه اول اهمیت قرار دارد. کشور ما توانسته است تا کنون قومیتها را مدیریت کند اما مسئله قومیتها در ایران ویژگی یایی خاص دارد. در ایران پراکندگی قومی وجود دارد  اما ما شاهد ازدواجهای قومی نیز هستیم که نکته مهمی است. در ایران مطالعات قومی بیش از اندازه سیاسی شده است. برخی معتقدند که پرداختن به مسائل قومی خطری برای ملیت است و برخی دیگر نیز عکس این اعتقاد را دارند. لازم است در نظر داشته باشیم که اقوام  دارای شاخصهای فرهنگی حائز اهمیتی چون زبان هستند. مهم‌ترین گرایش سیاسی‌ای که اساس جامعه ما را تهدید می‌کند، ناسیونالیسم قومی است. بعضی از افراد آگاهانه یا ناآگاهانه، بذر کینه قومی می‌کارند و زمینه ساز بوجود آمدن اردوهای متخاصم قومی می‌شوند ناسیونالیسم قومی به گرایش سیاسی‌ای اطلاق می‌شود که قومیت، زبان و آداب و رسوم جامعه منتسب به قوم «خودش» برایش مقدس بوده و برای گرفتن سهمی از قدرت این ویژگی‌ها را به چهارچوبی سیاسی تبدیل می‌کند. تقدس خون، خاک و زبان، کهنه پرستی، منزه جلوه دادن قوم «خود»، اهریمن سازی از اقوام دیگر، اشاعه تنفر قومی از ویژگیهای فکری ناسیونالیسم قومی استناسیونالیسم»، ایدئولوژی اصلی ملت سازی است. ناسیونالیسم همواره یک «روایت» گونه بر پایه تاریخ گذشته سرزمین و شعر و افسانه‌های بومی پدید می‌آورند. به قول «ارنست رنان»، یکی از وجوه ملت بودن، داشتن تلقی غلط از از تاریخ خود است. یکی از مکانسیم‌های ناسیونالیبسم برای ایجاد روحیه همبستگی ملی، ساختن هویت «خودی» در برابر «دیگری» است.

توزیع نامتناسب امکانات و منابع ملی و بی توجهی دولت به نیازهای معیشتی و توسعه ای مناطق سکونت گروههای قومی از عوامل تشدید قومیتها دانسته شده است. برخی هم نه میزان محرومیت بلکه احساس محرومیت نسبی را واجد اهمیت بیشتر دانسته اند. (سید امامی،1385،147). به نظر نمی رسد این عامل به تنهایی در تشدید قومیت گرایی نقش داشته باشد مثلا آذربایجان شرقی در ایران یا منطقه باسک در اسپانیا در مقایسه با بسیاری مناطق دیگر کشور وضع اقتصادی بهتری دارند(همان،149). فردریک بارت واضع مفهوم مرزهای قومی آن دسته دیدگاههای مربوط به قومیت که بر مشترکات فرهنگی و قومی تأکید دارند را ناقص می داند و به جای آن بر روابطی تأکید می کند که موجب جدایی مان خود گروه و دیگر گروه می شود. به موجب این دیدگاه، احساس تعلق به یک گروه قومی تحت اوضاع و احوال خاصی و در واکنش به روابطی که میان گروه و دیگران شکل می گیرد، پدید می آید. در چنین تعاملی مرزهای میان گروهها شکل می گیرد. در تعریف گروه خودی ما که هستیم به اندازه ما که نیستیم اهمیت دارد. در نظر بارت آنجه اهمیت دارد محتوای فر هنگی پدیده ای به نام قومیت نیست بلکه سازماندهی اجتماعی تفاوتهایی است که تصور می شود بین گروها وجود دارد(همان، 157).  

در برخی تحقیقات  نشان داده شده هر چه تحصیلات بیشتر باشد می تواند، هویت قومی را کمرنگتر کند همچنین هر چه فرد رضایت بیشتری از نظام سیاسی کشور داشته باشد و به میزان بیشتری در امور سیاسی مشارکت داشته باشد، هویت قومی وی کاهش می یابد.(لهسایی زاده-مقدس و تقوی نسب، 1388، 68).

آشنایی جوانان با تاریخ طولانی ایران می تواند احساس تعلق به ایران و ایرانی بودن را افزایش دهد همچنین گسترش ایرانگردی نیز در این زمینه موثر می باشد. همچنین نماد سازی در قالب پرورش شخصیتهای مثبت اساطیری، هنری، علمی، ادبی و مذهبی. پرهیز از سیاستهای یکسو نگر وسخت افزاری و پرهیز از بی هویت جلوه دادن زبان و فرهنگهای قومی(معید فر و رضایی، 1388،47).

با توجه به آنچه بیان کردیم امروزه تاریخ باید نقش ویژه ای در همگرایی ملی ایفا کند. با توجه به مطالب بالا باید بگوییم که سازماندهی اجتماعی تفاوتهایی که تصور می شود بین گروها وجود دارد بیش از تفاوتهای واقعی که بین اقوام وجود دارد می تواند گرایشهای واگرایانه را تقویت کند. بنابر این با گسترش مطالعات محلی با رعایت تمام استانداردها و ضروریات پژوهش در تاریخ باید کاری کنیم که از تبدیل شدن تاریخ به عنوان  وسیله ای در خدمت ناسیونالیسم قومی اجتناب گردد. پرداختن به تواریخ محلی به شکل فضیلت نگارانه که در سنت قدیم رایج بود چندان راه گشا نخواهد بود و ما چاره ای جز پرداختن به مطالعات محلی به شکلی که در محافل آکادمیک جهان مطرح است نداریم. فراموش نکنیم که وجود قومیتها برای یک جامعه نه تهدید که یک فرصت است. تاریخ نگاری باید شکافها و مرز بندی بین اقوام را ترمیم نماید نه اینکه آنرا تشدید کند. 

 

 

منابع

سید امامی،کاوس(1385). قومیت از منظر سیاستهای هویت. دانش سیاسی.  بهار و تابستان 1385 - شماره 3. صفحات 143-166.

تقوی نسب، مجتبی- مقدس، علی اصغر و  لهسائی زاده، عبدالعلی(1388). بررسی عوامل داخلی موثر هویت قومی و هویت ملی. جامعه شناسی کاربردی. سال بیستم. شماره 1.صفحات 45-70.

معید فر، سعید- رضایی، علیرضا(1388). تحلیلی بر وضعیت هویت قومی درجامعه ایران. مطالعه موردی دانشگاه تهران. مطالعات سیاسی. صفحات 19-48.

یوسفی، علی- اصغر پور ماسوله، احمد رضا(1392). نسبت میان هویت ملی و هویتهای قومی در ایران. مشهد. هشتمین کنگره انجمن ژئوپولتیک ایرا
+ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۲۸
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: