انتشار یک کتاب توسط اعضای انجمن تاریخ محلی
از آنجا که امروزه ارزش نوشتههای غیر رسمی تاریخی (خاطرات، اسناد و مطبوعات) روز به روز در نظر اهل تحقیق بیشتر شده و اقبال به این نوع آثار بیشتر می گردد، صاحب این قلم افتخار دارد عنوان نماید...
سرگذشت گوینده خاطرات
علی همامی تحصیلات خود را در مدرسه عالی انگلیسیها، که بعدها دبیرستان ادب گردید، به پایان رساند. بعد از اتمام تحصیلات مدتی در شرکت قالی شرق، شرکتی انگلیسی ـ آمریکایی، در کاشان مشغول کار گردید. با وجود جوانی ریاست دفتر شرکت را در کاشان داشت.
با شروع جنگ جهانی اول شرکت قالی شرق برچیده شد و علی به ناچار به اصفهان بازگشت و جذب دستگاه آلمانیها گردید که به شدت مشغول جلب و جذب افراد و جوانان شهر بودند. همکاری او از مترجمی به بخش نظامی هم رسید تا سال 1334ق که ارتش روس به اصفهان نزدیک شده و شبه نظامیان آلمانی به سمت جنوب گریختند. علی تا آباده همراه آنان بود و بعد استعفا داده به اصفهان بازگشت.
بعد از مدتی به راهنمایی رئیس بیمارستان انگلیسی ها، دکتر کار، که پیشتر معلم همامی نیز بوده، به عنوان مترجم ژنرال سایکس به جرگه انگلیسیها پیوست و در تاریخ 22 ذیحجه 1334 با این نظامیان به سمت شیراز رهسپار گردید. او سرانجام عضو نظامی نیروی پلیس جنوب یا به اختصار اسپیار گردید. این نیرو را انگلیسیها برای مقاصد خود با سرباز ایرانی ساخته بودند. همامی با انگلیسیها به شیراز رفت و در آنجا مدتی گرفتار نبردهای مسلحانه با عشایر بودند. بعد از پایان جنگ همامی هم چنان در اسپیار ماند و مأمور کرمان گردید. چندی بعد در 22 جمادیالثانی 1339 ستونی که همامی عضو آن بود، از کرمان راهی اصفهان شد و در بازارچه بلند استقرار یافت. چنین بود تا قشون پلیس جنوب بعد از شش سال فعالیت، از سوی دولت ایران پذیرفته نشده و سرانجام منحل اعلام گردید. در گرماگرم انحلال اسپیار، بنا به توصیه فرمانده، همامی راهی مسجدسلیمان شد تا در شرکت نفت ایران و انگلیس مشغول کار گردد. این بار هم با سمت مترجم و رابط شرکت با شیخ خزعل. محل سکونت همامی در اهواز تعیین شد و ارتباط او با شیخ خزعل، گوینده خاطرات را به توصیف حوادث مربوطه و نقش خزعل در خوزستان آن روزگار کشانیده است.
به نظر میآید وقتی کار علی همامی در شرکت نفت به پایان رسیده یا استعفا داده است، به استخدام بانک ملی در آمده و چنان که امینی در ابتدا آورد، وقتی شروع به نوشتن خاطرات کرد، او بازنشسته از این سازمان بوده است. مطابق خبری او رئیس اداره اطلاعات بانک ملی در تهران بود (خلیلیان، 1385،ص 154) علی همامی سرانجام در صفر 1405 مطابق با آبان 1363 درگذشت.
اهمیت این خاطرات
خاطرات همامی هر دو وجه اجتماعی و سیاسی را با خود دارد. آن بخشهای سیاسی که مربوط به جنگهای جنوب یا روابط با شیخ خزعل است، ممکن است در منابع دیگر یافت شوند،اما بخش اجتماعی خاطرات که اوضاع اجتماعی اصفهان در آستانه جنگ جهانی اول و سپس وضعیت این شهر را در زمان جنگ به تصویر کشیده است، تقریباً نادر و بسیار ارجمند هستند. اصولاً ذکر خاطرات و نشر روزنامهها در مقطع پس از استبداد صغیر تا روی کار آمدن رضاشاه، به شدت کاسته شده و دانستههای ما در این مقطع زمانی بسیار اندک میگردد. راجع به اصفهان شاید کتاب بنده تحت عنوان «اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول» دارای اطلاعات نابی است که برگرفته از روزنامههای منتشره در همان زمان میباشد. کتاب خاطرات میرزا عبدالجواد اخوت تحت عنوان «از تجارت تا طبابت» نیز به تکمیل تصویر اصفهان در این دوره زمانی خصوصاً زمان جنگ جهانی اول کمک شایانی میکند.
کتاب «خاطرات شریف همایون» نیز که توسط نگارنده تصحیح و به چاپ رسید، تصویر خوبی از اصفهان در همین زمان ارائه داده است. زندگی اجتماعی شهر نیز نکتهها و زیباییهای خود را داشت. رابطه اولیای مدرسه انگلیسیها با قدرتهای شهری از جمله حاکم و همچنین روحانی پرنفوذ شهر، آقا نجفی، جالب توجه است. دردناکتر از همه قدرت و استیلایی است که خارجیان بر کلیه ارکان شهر کسب کرده بودند. به حدی که دست تجاوز و تنبیه آنها بر مردم عادی شهر نیز بلند بود.
نکته دیگر آن که حکمرانان اصفهان در این دوره همه از خوانین بختیاری بودند و رابطه مردم شهر با الوار بختیاری دارای ظرایف و دقایقی بود که خواندن آن در این کتاب جالب توجه است. با این ملاحظه که آن چه آمده مربوط به یکصد سال پیش است و امروزه روز اختلاط اقوام و فرهنگها در ایران، چنان سفره رنگین و زیبایی را آفریده است که هیچ کس رضا نمیدهد بخشی از آن حذف یا مورد بیمهری قرار گیرد.
ماجرای قنبر سیاه که سی و سه پل را میبست و سید علی، فراش مدرسه انگلیسیها، که مرتب به جلفا سر میزد مست بر میگشت، و سید زنجیرباف که دزدان خانهاش را مجذوب خود کرد و ماشاءاللهخان کاشی که از یک سو غارت میکرد و از سویی مجلس وعظ برگزار مینمود، و دهها شخصیت دیگر که در این خاطرات آمده است، همه و همه ما را در روشن شدن دیروز خود و شاید تولید «محصولات نمایشی» مانند فیلم و تأتر از روزگار گذشته پدران خویش یاری میرسانند.
خاطرات علی همامی از مرداد 1344 تا بهمن 1346 در روزنامه اصفهان به چاپ میرسیدند و به دلیل اهمیت این خاطرات و این که نکات اجتماعی و ظرایف زیادی در آنها نهفته است، نیز به این خاطر که در اکثر صحنهها و حوادثی که به نقل آنها پرداخته است، خود شاهد و ناظر آنها بوده، بنابر این بجا بود که خاطرات مذکور به صورت یک متن مستقل و به صورت کتاب در آمده و با توضیحات مصحح به جامعه علمی و مورخان عرضه گردد.
نام کتاب: خاطرات علی همامی
نویسنده: علی همامی
تصحیح: عبدالمهدی رجائی
ناشر: مجمع ذخایر اسلامی (1394)
تعداد صفحات 160
قیمت 12000 تومان
علی همامی تحصیلات خود را در مدرسه عالی انگلیسیها، که بعدها دبیرستان ادب گردید، به پایان رساند. بعد از اتمام تحصیلات مدتی در شرکت قالی شرق، شرکتی انگلیسی ـ آمریکایی، در کاشان مشغول کار گردید. با وجود جوانی ریاست دفتر شرکت را در کاشان داشت.
با شروع جنگ جهانی اول شرکت قالی شرق برچیده شد و علی به ناچار به اصفهان بازگشت و جذب دستگاه آلمانیها گردید که به شدت مشغول جلب و جذب افراد و جوانان شهر بودند. همکاری او از مترجمی به بخش نظامی هم رسید تا سال 1334ق که ارتش روس به اصفهان نزدیک شده و شبه نظامیان آلمانی به سمت جنوب گریختند. علی تا آباده همراه آنان بود و بعد استعفا داده به اصفهان بازگشت.
بعد از مدتی به راهنمایی رئیس بیمارستان انگلیسی ها، دکتر کار، که پیشتر معلم همامی نیز بوده، به عنوان مترجم ژنرال سایکس به جرگه انگلیسیها پیوست و در تاریخ 22 ذیحجه 1334 با این نظامیان به سمت شیراز رهسپار گردید. او سرانجام عضو نظامی نیروی پلیس جنوب یا به اختصار اسپیار گردید. این نیرو را انگلیسیها برای مقاصد خود با سرباز ایرانی ساخته بودند. همامی با انگلیسیها به شیراز رفت و در آنجا مدتی گرفتار نبردهای مسلحانه با عشایر بودند. بعد از پایان جنگ همامی هم چنان در اسپیار ماند و مأمور کرمان گردید. چندی بعد در 22 جمادیالثانی 1339 ستونی که همامی عضو آن بود، از کرمان راهی اصفهان شد و در بازارچه بلند استقرار یافت. چنین بود تا قشون پلیس جنوب بعد از شش سال فعالیت، از سوی دولت ایران پذیرفته نشده و سرانجام منحل اعلام گردید. در گرماگرم انحلال اسپیار، بنا به توصیه فرمانده، همامی راهی مسجدسلیمان شد تا در شرکت نفت ایران و انگلیس مشغول کار گردد. این بار هم با سمت مترجم و رابط شرکت با شیخ خزعل. محل سکونت همامی در اهواز تعیین شد و ارتباط او با شیخ خزعل، گوینده خاطرات را به توصیف حوادث مربوطه و نقش خزعل در خوزستان آن روزگار کشانیده است.
به نظر میآید وقتی کار علی همامی در شرکت نفت به پایان رسیده یا استعفا داده است، به استخدام بانک ملی در آمده و چنان که امینی در ابتدا آورد، وقتی شروع به نوشتن خاطرات کرد، او بازنشسته از این سازمان بوده است. مطابق خبری او رئیس اداره اطلاعات بانک ملی در تهران بود (خلیلیان، 1385،ص 154) علی همامی سرانجام در صفر 1405 مطابق با آبان 1363 درگذشت.
اهمیت این خاطرات
خاطرات همامی هر دو وجه اجتماعی و سیاسی را با خود دارد. آن بخشهای سیاسی که مربوط به جنگهای جنوب یا روابط با شیخ خزعل است، ممکن است در منابع دیگر یافت شوند،اما بخش اجتماعی خاطرات که اوضاع اجتماعی اصفهان در آستانه جنگ جهانی اول و سپس وضعیت این شهر را در زمان جنگ به تصویر کشیده است، تقریباً نادر و بسیار ارجمند هستند. اصولاً ذکر خاطرات و نشر روزنامهها در مقطع پس از استبداد صغیر تا روی کار آمدن رضاشاه، به شدت کاسته شده و دانستههای ما در این مقطع زمانی بسیار اندک میگردد. راجع به اصفهان شاید کتاب بنده تحت عنوان «اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول» دارای اطلاعات نابی است که برگرفته از روزنامههای منتشره در همان زمان میباشد. کتاب خاطرات میرزا عبدالجواد اخوت تحت عنوان «از تجارت تا طبابت» نیز به تکمیل تصویر اصفهان در این دوره زمانی خصوصاً زمان جنگ جهانی اول کمک شایانی میکند.
کتاب «خاطرات شریف همایون» نیز که توسط نگارنده تصحیح و به چاپ رسید، تصویر خوبی از اصفهان در همین زمان ارائه داده است. زندگی اجتماعی شهر نیز نکتهها و زیباییهای خود را داشت. رابطه اولیای مدرسه انگلیسیها با قدرتهای شهری از جمله حاکم و همچنین روحانی پرنفوذ شهر، آقا نجفی، جالب توجه است. دردناکتر از همه قدرت و استیلایی است که خارجیان بر کلیه ارکان شهر کسب کرده بودند. به حدی که دست تجاوز و تنبیه آنها بر مردم عادی شهر نیز بلند بود.
نکته دیگر آن که حکمرانان اصفهان در این دوره همه از خوانین بختیاری بودند و رابطه مردم شهر با الوار بختیاری دارای ظرایف و دقایقی بود که خواندن آن در این کتاب جالب توجه است. با این ملاحظه که آن چه آمده مربوط به یکصد سال پیش است و امروزه روز اختلاط اقوام و فرهنگها در ایران، چنان سفره رنگین و زیبایی را آفریده است که هیچ کس رضا نمیدهد بخشی از آن حذف یا مورد بیمهری قرار گیرد.
ماجرای قنبر سیاه که سی و سه پل را میبست و سید علی، فراش مدرسه انگلیسیها، که مرتب به جلفا سر میزد مست بر میگشت، و سید زنجیرباف که دزدان خانهاش را مجذوب خود کرد و ماشاءاللهخان کاشی که از یک سو غارت میکرد و از سویی مجلس وعظ برگزار مینمود، و دهها شخصیت دیگر که در این خاطرات آمده است، همه و همه ما را در روشن شدن دیروز خود و شاید تولید «محصولات نمایشی» مانند فیلم و تأتر از روزگار گذشته پدران خویش یاری میرسانند.
خاطرات علی همامی از مرداد 1344 تا بهمن 1346 در روزنامه اصفهان به چاپ میرسیدند و به دلیل اهمیت این خاطرات و این که نکات اجتماعی و ظرایف زیادی در آنها نهفته است، نیز به این خاطر که در اکثر صحنهها و حوادثی که به نقل آنها پرداخته است، خود شاهد و ناظر آنها بوده، بنابر این بجا بود که خاطرات مذکور به صورت یک متن مستقل و به صورت کتاب در آمده و با توضیحات مصحح به جامعه علمی و مورخان عرضه گردد.
نام کتاب: خاطرات علی همامی
نویسنده: علی همامی
تصحیح: عبدالمهدی رجائی
ناشر: مجمع ذخایر اسلامی (1394)
تعداد صفحات 160
قیمت 12000 تومان
+
چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۱
نظر شما