کتاب خاطرات شهردار اصفهان در سال ۱۳۰۵ش منتشر شد
کتاب دیگری که این روزها توسط بنده انتشار پیدا کرد، خاطرات محمود شریف همایون است. این مجموعه خاطرات از این جهت اهمیت دارد که گوینده خاطرات از سالهای مشروطه تا واقعه شهریور 1320 مطالب ارزنده ای را از دریچه چشم خویش بیان می دارد...
سرگذشت گوینده خاطرات
اصل این خاندان از دامغان بود که برای تحصیل به تهران رفته بودند. سپس در اثر آشنایی دایی آنها، میرزا حسنعلیخان سراجالملک با ظلالسلطان، این خانواده از اصفهان سر در آورد. سید محمود در سال 1312ق/1273ش در تهران چشم به جهان گشود و تحصیلاتش را در دارالفنون ادامه داد.
مهاجرت به اصفهان و ازدواج با قمرالدوله، دختر ظلالسلطان، نویسنده کتاب و این خانواده را جزو منسوبان به دستگاه قاجاری و طبقه اشراف قرار داد. از سوی دیگر با وقوع مشروطیت و در اثر ارتباط و نزدیکی سید محمود شریف همایون با خوانین بختیاری از جمله سردار اسعد و سردار ظفر، وی به جرگه قدرت وارد گردید. این هم نشانی از جوانمردیهای قدیم بود که کسی، از ترس انتقام، پسر یا خویشانش را به دشمن بسپارد! آری سراجالملک که در دستگاه ظلالسلطان منشی، نیز اجارهدار املاک ظلالسلطان بود، برای ممانعت از انتقام بختیاریها، که اصفهان را فتح کرده بودند، پسر خواهرش، محمود، را به سرداراسعد سپرد.
از اتفاق محمود نیز در دل سرداراسعد جا کرده و منشی و جلیس او گردید. در همین زمان موضوع حملات محمدعلی شاه و برادرش سالارالدوله به کشور پیش آمد که شریف همایون نیز به عنوان «منشی ایالت و تحویلدار اردو» به طور رسمی وارد کارزار گردید. پس از آن نیز در جنگهای دیگری که بختیاریها فرماندهی آن را بر عهده داشتند مانند جنگ کاشان، او در اردو صاحب شغل و منصبی غیر نظامی بود. ورود محمود شریف همایون به دستگاه دولتی در مشروطه صغیر اتفاق افتاد.
او مسئول برگزاری انتخابات بلدیه در دو محلة تهران گردید. با حکمرانی سردار ظفر بر اصفهان در سال 1330ق / 1291ش شریف همایون ریاست دفتر حکومتی وی را بر عهده داشت. با عزل سردار ظفر او مسافرتی به اروپا نمود که شریف همایون یکی از همسفران بود. در همین سفر بود که با چند شخصیت مهم از جمله محمدعلی میرزا، ظلالسلطان و ناصرالملک ملاقاتهایی دست داد. پس از مسافرتی دیگر به اروپا، شریف همایون به اصفهان آمده و معاون مالیاتهای غیر مستقیم در اداره مالیه اصفهان به ریاست مسیو کرنلیس گردید. از این زمان تا اواسط حکومت رضاشاه، شریف همایون در دستگاه اداری اصفهان، از جمله شهرداری و مالیه مشغول کار است. تأسیس اداره نواقل که میخواست برای اولین بار پولی به نام نواقلی یا قپانداری از دم دروازههای شهر ستانیده و هم چنین از وسایل حمل و نقل داخل شهر از جمله کالسکه، درشکه و چهارپایان، هر ماهه مبلغی بستاند تا از این طریق صندوق ضعیف دولت را تقویت نماید، از اقدامات او بود. شریف همایون با این قول که هزینه ستانیده شده خرج خود شهر میشود، موفق به تأسیس اداره نواقل در اصفهان گردید.
حوادث جنگ جهانی اول و ظهور راهزنانی مثل رضا جوزدانی و درگیری مدیران شهری با موضوعات مربوطه، بخش دیگری از خاطرات شهر است که در این کتاب انعکاس دارد. خاطراتی که بسیاری از آنها دلپذیر و نو هستند. تصویری که ما از رضا جوزدانی داریم، بر خلاف همتایش یعنی نایبحسین کاشی، شفاف نبود. آن چه میدانستیم نتیجه اخبار روزنامهها و یا اطلاعاتی بود که تعقیبکنندگان وی یعنی بختیاریها از او برجا گذاشته بودند. اما در این کتاب تصویر واضحتر و روشنی از رضا جوزدانی و اقدامات او در منطقه به دست داده شده است. در زمان وقوع کودتای 1299ش شریف همایون در تهران سکونت داشت و ارتباط خود با بختیاریها را حفظ کرده بود.
به همین خاطر اطلاعات دست اول و جالبی از واکنش بختیاریها به تحولات سیاسی در حال وقوع درج کرده است. بعد از وقوع کودتا اولین شغلی که شریف همایون در اصفهان به دست آورد، ریاست اداره نواقل بود. او درآمدهای اداره را به چند برابر افزایش داد، اما به دلیل مخالفتهای محلی مجبور به استعفا گردید. تلاش برای انتخاب دو نفر از نمایندگان اصفهان در سال 1302ش اقدام دیگر او بود. کسانی که قرار بود شریف همایون را در کسب مقامهای شهری حمایت نمایند. از 1302 تا 1304 او معاون بلدیه اصفهان شد. در مرداد 1305 حکم ریاست بلدیه اصفهان به نام او صادر گردید. یک سالی رئیس بلدیه اصفهان بود تا در سال 1306 باز به خاطر رقابتها و خصومتهای محلی ناچار به استعفا گردید. این بار سبب استعفا مخالفتهای صارمالدوله، برادر زن شریف همایون بود. در سال 1308 که شریف همایون در تهران منتظر شغل بود، حکومت دشتی و دشتستان به وی پیشنهاد شد. از این زمان به بعد شریف همایون، علیرغم خواست قلبی، به خارج از اصفهان رفته و در آنجاها دستگاه دولتی را میگردانید. هنوز شریف همایون در برازجان، مرکز دشتی و دشتستان مستقر نشده بود که شورش عشایر جنوب شکل گرفت. در این شورش تقریباً تمامی عشایر جنوب از قشقایی تا بختیاری و بویراحمدی و عشایر حاشیه خلیج فارس علیه دولت متحد شده و دست به قیام زدند. این قیام عشایری بخشی با سیاست و بخشی با خشونت سرکوب شد و شریف همایون خاطرات دست اول و تازه ای از حوادث جنوب برای پژوهشگران ثبت و ضبط نمود. در مرداد 1308 شریف همایون به حکمرانی بندرلنگه منصوب شد.
اقدامات زیادی در جهت بازسازی این بندر انجام داد تا در مهر 1309 از دریای جنوب به دریای شمال منتقل گردید و حکومت بندر گز به او سپرده شد. یک سال بعد شهردار بابل گردید. هنوز قدم به این شهر نگذارده بود که خبر آوردند «اعلیحضرت میآید». شریف همایون تمام تلاشش را کرد که همه چیز مطابق خواسته و نظر شاه باشد، اما چنین نشد و به دلیل نامعلومی که فقط در حکومتهای دیکتاتوری معنا مییابد، او به مدت ده روز بازداشت گردید. این بازداشت ده روزه آن قدر او را نگران کرد که با خود گفت «از صحبت پادشه بپرهیز» پس حکمرانی بابل را، که هر روز باید شاهد مسافرت شاه به آن حدود باشد، بوسید و کنار نهاد. در مرداد 1311 به حکومت ساوه و زرند رفت. در مهرماه 1312 به عنوان رئیس دفتر والی فارس، که مجید آهی شده بود، راهی شیراز شد. همین که به شیراز رسیدند، به پیشنهاد والی، شریف همایون به حکمرانی کازرون منصوب گردید. چهار سال حکمران کازرون بود و در این شهر منشأ خدمات اجتماعی زیادی گردید که خود به شرح آنها پرداخته است. در سال 1316 مدت پنج ماهی به حکومت آباده رفت. مدتی در اصفهان بیکار بود تا این که در سال 1318 بنا به درخواست وزیر کشور، علی اصغر حکمت، به سمت «بازرس ایل بختیاری» منصوب شد، تا به محل رفته و وضعیت اسکان آنها را گزارش دهد. شرح این مسافرت سخت که در کوههای صعبالعبور بختیاری گذشته است، بخشی از این کتاب است. آخرین مأموریت او در زمان رضاشاه، شهرداری اهواز بود که وزارت کشور حکم وی را صادر و امضا نمود، اما وقتی شریف همایون به اهواز رسید، از حکمران شنید که رضاشاه شخص دیگری را بدین کار منصوب کرده است. شریف همایون با لبخند رضایت به اصفهان بازگشت!
نویسنده دیگر سمت دولتی نداشت تا پس از شهریور 20 و رفتن رضاشاه، در سال 1325 فرماندار فسا گردید. سال بعد او فرماندار آباده شد و در سال 1328 به سمت فرمانداری کازرون منصوب گردید. محمود شریف همایون سرانجام پس از عمری خدمت و فعالیت در عمران و آبادی شهرهای مختلف کشور در 26 آذر 1332 به عارضه سرطان کبد در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد، تکیه دردشتی (خلیلیان) به خاک سپرده شد. دفتری که خاطرات شریف همایون در آن فراهم آمده است، شامل بخشهای زیادی است که به صورت «کشکول» گرد هم آمدهاند. مطالبی در توحید، نبوت، امامت، نصایح، کلمات قصار، در مذمت مردم دنیا، اشعار منتخبه، حکایات و قصص، لطایف و ظرایف، ضربالمثلها، منشأت، اشعار و غیره که به خط شریف همایون نوشته شدهاند. بخشی که عنوان «سرگذشت نویسنده» دارد همان قسمتی بود که به درد مورخین میخورد و اینجانب به تصحیح و چاپ آن اقدام کرده نام آن را «خاطرات شریف همایون» نهادم.
در ابتدای این دفتر آقای حسن شریف همایون، فرزند ایشان، مطلبی نوشته است که «چون کتاب حاضر گنجینه با ارزش خانوادگی و میراث بزرگ فامیلی بود، وظیفه خود دانستم که در تکثیر و توزیع آن دین خود را ادا کنم... 15 مرداد 1378» کتاب خطی خاطرات 208 صفحه است که در هر صفحه حدود 33 سطر و به خط خوش اما ریز نوشته شده است. «سرگذشت نویسنده» در سه جای دفتر پراکنده بود. در آخرین برگ سرگذشت نیز چندین صفحه سفید باقی است. چنان که گویا نویسنده قصد داشت بعدها به تکمیل آن اقدام کند که فرصتی دست نداده بود. نویسنده با این که تا سال 1332 زنده بوده و صاحب چندین سمت دولتی از جمله فرماندار فسا و کازرون گردید،اما ذکر وقایع تا شهریور 1320 به پایان رسیده است. خط یک دست و بسیار پاکیزه کتاب خطی میرساند که احتمالاً محمود شریف همایون پس از شهریور 20 و شاید فاصله بین سال 1320 تا سال 1325 که فراغتی از کارهای دولتی دست داده است، به تصحیح و پاکنویس خاطرات گذشته اقدام کرده باشد.
هر چه هست این خاطرات علاوه بر این که بخشی از تاریخ سیاسی ـ اجتماعی اصفهان را به تصویر کشیده است، در نگاه ملی به تکمیل وقایع کشوری و پر کردن گسستهای موجود در خاطرات و اسناد برجای مانده کمک خواهد کرد. صفحههایی نیز بر تاریخ محلی شهرهای برازجان، کازرون، بندرلنگه، بندرگز، بابل و آباده خواهد افزود.
نام کتاب: خاطرات شریف همایون
نویسنده: محمود شریف همایون
مصحح: عبدالمهدی رجائی
ناشر : مجمع ذخایر اسلامی (1394) تعداد صفحات 184
قیمت : 15000 تومان
اصل این خاندان از دامغان بود که برای تحصیل به تهران رفته بودند. سپس در اثر آشنایی دایی آنها، میرزا حسنعلیخان سراجالملک با ظلالسلطان، این خانواده از اصفهان سر در آورد. سید محمود در سال 1312ق/1273ش در تهران چشم به جهان گشود و تحصیلاتش را در دارالفنون ادامه داد.
مهاجرت به اصفهان و ازدواج با قمرالدوله، دختر ظلالسلطان، نویسنده کتاب و این خانواده را جزو منسوبان به دستگاه قاجاری و طبقه اشراف قرار داد. از سوی دیگر با وقوع مشروطیت و در اثر ارتباط و نزدیکی سید محمود شریف همایون با خوانین بختیاری از جمله سردار اسعد و سردار ظفر، وی به جرگه قدرت وارد گردید. این هم نشانی از جوانمردیهای قدیم بود که کسی، از ترس انتقام، پسر یا خویشانش را به دشمن بسپارد! آری سراجالملک که در دستگاه ظلالسلطان منشی، نیز اجارهدار املاک ظلالسلطان بود، برای ممانعت از انتقام بختیاریها، که اصفهان را فتح کرده بودند، پسر خواهرش، محمود، را به سرداراسعد سپرد.
از اتفاق محمود نیز در دل سرداراسعد جا کرده و منشی و جلیس او گردید. در همین زمان موضوع حملات محمدعلی شاه و برادرش سالارالدوله به کشور پیش آمد که شریف همایون نیز به عنوان «منشی ایالت و تحویلدار اردو» به طور رسمی وارد کارزار گردید. پس از آن نیز در جنگهای دیگری که بختیاریها فرماندهی آن را بر عهده داشتند مانند جنگ کاشان، او در اردو صاحب شغل و منصبی غیر نظامی بود. ورود محمود شریف همایون به دستگاه دولتی در مشروطه صغیر اتفاق افتاد.
او مسئول برگزاری انتخابات بلدیه در دو محلة تهران گردید. با حکمرانی سردار ظفر بر اصفهان در سال 1330ق / 1291ش شریف همایون ریاست دفتر حکومتی وی را بر عهده داشت. با عزل سردار ظفر او مسافرتی به اروپا نمود که شریف همایون یکی از همسفران بود. در همین سفر بود که با چند شخصیت مهم از جمله محمدعلی میرزا، ظلالسلطان و ناصرالملک ملاقاتهایی دست داد. پس از مسافرتی دیگر به اروپا، شریف همایون به اصفهان آمده و معاون مالیاتهای غیر مستقیم در اداره مالیه اصفهان به ریاست مسیو کرنلیس گردید. از این زمان تا اواسط حکومت رضاشاه، شریف همایون در دستگاه اداری اصفهان، از جمله شهرداری و مالیه مشغول کار است. تأسیس اداره نواقل که میخواست برای اولین بار پولی به نام نواقلی یا قپانداری از دم دروازههای شهر ستانیده و هم چنین از وسایل حمل و نقل داخل شهر از جمله کالسکه، درشکه و چهارپایان، هر ماهه مبلغی بستاند تا از این طریق صندوق ضعیف دولت را تقویت نماید، از اقدامات او بود. شریف همایون با این قول که هزینه ستانیده شده خرج خود شهر میشود، موفق به تأسیس اداره نواقل در اصفهان گردید.
حوادث جنگ جهانی اول و ظهور راهزنانی مثل رضا جوزدانی و درگیری مدیران شهری با موضوعات مربوطه، بخش دیگری از خاطرات شهر است که در این کتاب انعکاس دارد. خاطراتی که بسیاری از آنها دلپذیر و نو هستند. تصویری که ما از رضا جوزدانی داریم، بر خلاف همتایش یعنی نایبحسین کاشی، شفاف نبود. آن چه میدانستیم نتیجه اخبار روزنامهها و یا اطلاعاتی بود که تعقیبکنندگان وی یعنی بختیاریها از او برجا گذاشته بودند. اما در این کتاب تصویر واضحتر و روشنی از رضا جوزدانی و اقدامات او در منطقه به دست داده شده است. در زمان وقوع کودتای 1299ش شریف همایون در تهران سکونت داشت و ارتباط خود با بختیاریها را حفظ کرده بود.
به همین خاطر اطلاعات دست اول و جالبی از واکنش بختیاریها به تحولات سیاسی در حال وقوع درج کرده است. بعد از وقوع کودتا اولین شغلی که شریف همایون در اصفهان به دست آورد، ریاست اداره نواقل بود. او درآمدهای اداره را به چند برابر افزایش داد، اما به دلیل مخالفتهای محلی مجبور به استعفا گردید. تلاش برای انتخاب دو نفر از نمایندگان اصفهان در سال 1302ش اقدام دیگر او بود. کسانی که قرار بود شریف همایون را در کسب مقامهای شهری حمایت نمایند. از 1302 تا 1304 او معاون بلدیه اصفهان شد. در مرداد 1305 حکم ریاست بلدیه اصفهان به نام او صادر گردید. یک سالی رئیس بلدیه اصفهان بود تا در سال 1306 باز به خاطر رقابتها و خصومتهای محلی ناچار به استعفا گردید. این بار سبب استعفا مخالفتهای صارمالدوله، برادر زن شریف همایون بود. در سال 1308 که شریف همایون در تهران منتظر شغل بود، حکومت دشتی و دشتستان به وی پیشنهاد شد. از این زمان به بعد شریف همایون، علیرغم خواست قلبی، به خارج از اصفهان رفته و در آنجاها دستگاه دولتی را میگردانید. هنوز شریف همایون در برازجان، مرکز دشتی و دشتستان مستقر نشده بود که شورش عشایر جنوب شکل گرفت. در این شورش تقریباً تمامی عشایر جنوب از قشقایی تا بختیاری و بویراحمدی و عشایر حاشیه خلیج فارس علیه دولت متحد شده و دست به قیام زدند. این قیام عشایری بخشی با سیاست و بخشی با خشونت سرکوب شد و شریف همایون خاطرات دست اول و تازه ای از حوادث جنوب برای پژوهشگران ثبت و ضبط نمود. در مرداد 1308 شریف همایون به حکمرانی بندرلنگه منصوب شد.
اقدامات زیادی در جهت بازسازی این بندر انجام داد تا در مهر 1309 از دریای جنوب به دریای شمال منتقل گردید و حکومت بندر گز به او سپرده شد. یک سال بعد شهردار بابل گردید. هنوز قدم به این شهر نگذارده بود که خبر آوردند «اعلیحضرت میآید». شریف همایون تمام تلاشش را کرد که همه چیز مطابق خواسته و نظر شاه باشد، اما چنین نشد و به دلیل نامعلومی که فقط در حکومتهای دیکتاتوری معنا مییابد، او به مدت ده روز بازداشت گردید. این بازداشت ده روزه آن قدر او را نگران کرد که با خود گفت «از صحبت پادشه بپرهیز» پس حکمرانی بابل را، که هر روز باید شاهد مسافرت شاه به آن حدود باشد، بوسید و کنار نهاد. در مرداد 1311 به حکومت ساوه و زرند رفت. در مهرماه 1312 به عنوان رئیس دفتر والی فارس، که مجید آهی شده بود، راهی شیراز شد. همین که به شیراز رسیدند، به پیشنهاد والی، شریف همایون به حکمرانی کازرون منصوب گردید. چهار سال حکمران کازرون بود و در این شهر منشأ خدمات اجتماعی زیادی گردید که خود به شرح آنها پرداخته است. در سال 1316 مدت پنج ماهی به حکومت آباده رفت. مدتی در اصفهان بیکار بود تا این که در سال 1318 بنا به درخواست وزیر کشور، علی اصغر حکمت، به سمت «بازرس ایل بختیاری» منصوب شد، تا به محل رفته و وضعیت اسکان آنها را گزارش دهد. شرح این مسافرت سخت که در کوههای صعبالعبور بختیاری گذشته است، بخشی از این کتاب است. آخرین مأموریت او در زمان رضاشاه، شهرداری اهواز بود که وزارت کشور حکم وی را صادر و امضا نمود، اما وقتی شریف همایون به اهواز رسید، از حکمران شنید که رضاشاه شخص دیگری را بدین کار منصوب کرده است. شریف همایون با لبخند رضایت به اصفهان بازگشت!
نویسنده دیگر سمت دولتی نداشت تا پس از شهریور 20 و رفتن رضاشاه، در سال 1325 فرماندار فسا گردید. سال بعد او فرماندار آباده شد و در سال 1328 به سمت فرمانداری کازرون منصوب گردید. محمود شریف همایون سرانجام پس از عمری خدمت و فعالیت در عمران و آبادی شهرهای مختلف کشور در 26 آذر 1332 به عارضه سرطان کبد در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد، تکیه دردشتی (خلیلیان) به خاک سپرده شد. دفتری که خاطرات شریف همایون در آن فراهم آمده است، شامل بخشهای زیادی است که به صورت «کشکول» گرد هم آمدهاند. مطالبی در توحید، نبوت، امامت، نصایح، کلمات قصار، در مذمت مردم دنیا، اشعار منتخبه، حکایات و قصص، لطایف و ظرایف، ضربالمثلها، منشأت، اشعار و غیره که به خط شریف همایون نوشته شدهاند. بخشی که عنوان «سرگذشت نویسنده» دارد همان قسمتی بود که به درد مورخین میخورد و اینجانب به تصحیح و چاپ آن اقدام کرده نام آن را «خاطرات شریف همایون» نهادم.
در ابتدای این دفتر آقای حسن شریف همایون، فرزند ایشان، مطلبی نوشته است که «چون کتاب حاضر گنجینه با ارزش خانوادگی و میراث بزرگ فامیلی بود، وظیفه خود دانستم که در تکثیر و توزیع آن دین خود را ادا کنم... 15 مرداد 1378» کتاب خطی خاطرات 208 صفحه است که در هر صفحه حدود 33 سطر و به خط خوش اما ریز نوشته شده است. «سرگذشت نویسنده» در سه جای دفتر پراکنده بود. در آخرین برگ سرگذشت نیز چندین صفحه سفید باقی است. چنان که گویا نویسنده قصد داشت بعدها به تکمیل آن اقدام کند که فرصتی دست نداده بود. نویسنده با این که تا سال 1332 زنده بوده و صاحب چندین سمت دولتی از جمله فرماندار فسا و کازرون گردید،اما ذکر وقایع تا شهریور 1320 به پایان رسیده است. خط یک دست و بسیار پاکیزه کتاب خطی میرساند که احتمالاً محمود شریف همایون پس از شهریور 20 و شاید فاصله بین سال 1320 تا سال 1325 که فراغتی از کارهای دولتی دست داده است، به تصحیح و پاکنویس خاطرات گذشته اقدام کرده باشد.
هر چه هست این خاطرات علاوه بر این که بخشی از تاریخ سیاسی ـ اجتماعی اصفهان را به تصویر کشیده است، در نگاه ملی به تکمیل وقایع کشوری و پر کردن گسستهای موجود در خاطرات و اسناد برجای مانده کمک خواهد کرد. صفحههایی نیز بر تاریخ محلی شهرهای برازجان، کازرون، بندرلنگه، بندرگز، بابل و آباده خواهد افزود.
نام کتاب: خاطرات شریف همایون
نویسنده: محمود شریف همایون
مصحح: عبدالمهدی رجائی
ناشر : مجمع ذخایر اسلامی (1394) تعداد صفحات 184
قیمت : 15000 تومان
+
چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۶
نظر شما