همایش ایران و جنگ جهانی دوم
چکیده
پیشامد سوم شهریور 1320هـ.ش. و ورود متفقین به خاک ایران، از جمله بزرگترین و مهمترین حوادث تاریخ معاصر این سرزرمین به حساب میآید. این نیروها یکی از بزرگترین و گستردهترین تهاجمات خود به ایران را از سرحد جلفا آغاز کردند و از آن پس کل منطقه مهم و استراتژیک آذربایجان را تحت استیلای خود در آورند. اشغال ایران در این ناحیه توسط نیروهای شوروی صورت میپذیرفت و مردم منطقه تهاجمی دیگر از سلسله تهاجمات همسایه شمالی خود را تجربه مینمودند.
هر چند این حادثه مصائب و مشکلات بسیاری را برای مردم منطقه به وجود آورد، اما عرصهای برای تبلور حس وطندوستی ایشان گشت. مقاومت مرزداران ایرانی در سرحد جلفا از جمله رخدادهای جالب توجه تاریخ معاصر ایران است که تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است. این بیتوجهی به قدری بوده است که شهدای سوم شهریور 1320 جلفا که نام و نشان هر یک مشخص است با نام شهدای گمنام معروف گشتهاند.
این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی چگونگی وقوع حادثه سوم شهریور 1320 در جلفا، روند مقاومت مرزداران ایرانی در این منطقه سرحدی را مورد بررسی قرار دهد.
واژههای کلیدی
سوم شهریور 1320هـ.ش.، جلفا، متفقین، شهدای گمنام، مرزداران.
مقدمه
حادثه سوم شهریور 1320هـ.ش. یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران و همچنین تاریخ جنگ جهانی دوم به شمار میآید. اهمیت این حادثه در تاریخ معاصر ایران از این روست که بعد از ورود نیروهای متفقین به ایران عملاً تمامیت ارضی کشور مورد تهاجم قرار گرفت و کشوری که نقش چندانی در نبرد بینالملل دوم نداشت بخشی از هزینههای سنگین آن را متحمل گشت. همه چیز به ورود نیروهای مسلح خارجی به ایران و بهرهمندی آنان از این پل ارتباطی مهم و استراتژیک ختم نگشت، بلکه تغییرات و تحولات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی یکی بعد از دیگری گریبانگیر این سامان شد و آنچه مردم ایران درک کردند، ناامنی، نابسامانی، قحطی، گرسنگی، مرگ و میر و در یک کلام و فترت و رکود اجتماعی بود.
با این وجود این حادثه چونان سنگ محکی حس وطن دوستی ایرانیان را سنجید. این قضیه در نواحی مرزی حائز اهمیت وافری بود. چرا که دولتها همواره از ضعف چنین حسی در نقاط مرزی نگران هستند و حال در زمانی که دولت خواهان عدم مقاومت نیروهای مسلح در برابر نیروهای مهاجم است، این حس وطن دوستی در مناطق مرزی متبلور میگردد.
تعدادی از این مقاومتهای مرزی در سرحدات شمالغرب ایران و در منطقه جلفا[1] به وقوع پیوست. این مقاومت و مبارزه تا سر حد مرگ، به قدری در تاریخ معاصر کشورمان نا آشنا است که شهدای سوم شهریور 1320 هـ.ش. سرحد جلفا را شهدای گمنام مینامند.
این مقاله بر آن است تا با بررسی رویدادهای رخ داده در روز سوم شهریور 1320 هـ.ش. و تبعات آن در منطقه جلفا، بخشی از تاریخ معاصر کشور را از تاریکی ذهنیت به روشنایی عینیت سوق دهد و غبار گمنامی را از نام و یاد شهدای سوم شهریور جلفا بزداید.
جلفا در روز حادثه
جلفا از اولین مناطق اشغال شده ایران توسط نیروهای متفقین به حساب میآید. این منطقه در ساعت چهار صبح روز سوم شهریور ماه 1320 هـ.ش. به اشغال درآمد.[2] هرچند اشغالگران عنوان «متفقین» را داشتند؛ اما مردم منطقه آنان را نیروهای روسی میانگاشتند و اینکه «بازهم اروسها[3] آمدند».[4] ساکنان نواحی مرزی شمال غرب تا کنون از واقعه مذکور با نام «روس کئچدی»[5] یاد میکنند. در واقع این فکر چندان هم نادرست نبود چراکه بنیه اصلی این نیروهای متجاوز از ناحیه شمالی ایران مربوط به ارتش شوروی میشد و در همین دوران بود که شورویها پایههای نفوذ خود درکل منطقه آذربایجان را مستحکم گردانیدند.
در اولین ساعات روز واقعه، جناح راست و عمده ارتش چهل و هفتم سرلشکر نوویکوف که از مدتها در نخجوان و جلفای روس استقرار یافته بودند؛ به دورن خاک ایران سرازیر میشوند. قوای نوویکوف مرکب از لشکر هفتاد و ششم پیاده کوهستانی ارمنی، لشکر بیست و چهارم سواره کوهستانی و چند واحد از لشکر ششم و پنجاه و چهارم تانک بود. در تاریکی پیش از سپیدهدم، سربازان شوروی از پل چوبی رود ارس عبور میکنند و کلبه چوبی آن سوی پل را که پاسگاه مرزی به شمار میرفت تصرف مینمایند. در عرض چند دقیقه یک ستون طولانی تانک و زرهپوش و کامیونهای مملو از سرباز از روی پل عبور میکنند و وارد شهر خواب آلوده جلفا میشوند.[6]
این لشکرکشی از طریق پل آهنی رود ارس نیز صورت میپذیرد. ابراهیم نوروزاف از خبرنگاران و چهرههای مطرح ارتش سرخ در این خصوص مینویسد:
«... حالا این من هستم که بدون موانعی و واهمهای از این مرز میگذرم. از روی پل آهنی[7] جلفا که در دوران جنگ جهانی اول ساخته شده با قطار عبور کردیم در گروه ما روزنامهنگاران، نویسندگان، هنرمندان، پزشکان، مهندسین کشاورزی، کادرهای اداری و فعالان حزبی بودند».[8]
این تهاجم جز در نقاط صفر مرزی در سایر نواحی منطقه به صورت نسبتاً آرام و بیسر و صدایی انجام میگیرد. نیروهای مهاجم در نوار مرزی با سرحداران ایران به مبادله آتش میپردازند و تعداد انگشت شماری از مرزبانان ایرانی در عرض چند ساعت کشته میشوند.
در نوار مرزی جلفا آرامگاه و یادبود چند تن از این شهدا قابل مشاهده میباشد که مشهورترین ایشان در نقطه صفر مرزی در کنار پل آهنی شهر جلفا در خاک آرمیدهاند که از آن جمله میتوان به ژاندارم شهید سرجوخه ملک محمدی، ژاندارم شهید عبدالله شهریاری فرزند حیدر و ژاندارم شهید سید محمد راثی هاشمی فرزند میرجعفر اشاره داشت.
قرار گرفتن مزار این شهدا در چند متری نقطه صفر مرزی نشانگر این حقیقت است که این سه مرزدار در همان حوالی به مقاومت پرداختهاند و در همانجا به شهادت رسیده مدفون گشتهاند.
بر سنگ مزار هر یک از این سه تن چنین نقر گشته است:
«آرامگاه ژاندارم شهید ...که در سوم شهریور ماه 1320هـ.ش. در راه انجام وظیفه با کمال رشادت در مقابل مهاجمین ایستادگی و به شهادت رسیدهاست».
آرامگاه دیگری نیز در پاسگاه قره بلاغ جلفا قرار دارد که مدفن ژاندارم شهید میرزا علی میباشد بر سنگ مزار این شهید نیز چنین حک شده است:
« آرامگاه ژاندارم شهید و فداکار میرزا علی که در شهریور ماه 1320 شمسی در جلوگیری از تجاوز مهاجمین بخاک میهن عزیز مدت سه ساعت مقاومت نمود و تسلیم نشد و با آغوش باز مرگ را تسلیم شدن مقدم و شربت شهادت نوشید».[9]
مردم منطقه با آگاهی از این واقعه دچار ترس و وحشت میگردند. نتیجه این ترس و هراس در جلفا، خالی گشتن شهر از سکنه بود. در علمدار و گرگر نیز برخی از مردم خانه و کاشانه خود را ترک میکنند و به باغات اطراف و روستای کوهستانی «زاویه» پناه میبرند.[10]
فرار مردم بدین روستا میتوانست دلایل مختلفی داشته باشد. اول اینکه زاویه روستایی کوهستانی بود و شاید مردم چنین تصور مینمودند که با فرار بدان از دست مهاجمان در امان میمانند و دوم اینکه زاویه، همچنان که از نامش مشخص است، روستایی مذهبی بود و بقعه امامزاده سید اسماعیل ابن حبیب ابن موسی کاظم(ع) مأمنی برای مردم وحشتزده به حساب میآمد. شاید با قرارگیری در جوار امامزاده زاویه و دعا به درگاه خدا شر دشمن مهاجم از سرشان کنده میشد و شاید دشمن حرمت مکان متبرک و مقدسی چون امامزاده را نگه میداشت و بدین ترتیب آنان از خطر احتمالی مصون میماندند.
متروکهای بنام جلفا
بعد از انعقاد قرارداد ترکمانچای و جدایی منطقه قفقاز از خاک ایران، جلفا به عنوان سرحد ایران و روسیه اهمیت دوچندانی مییابد. از همین دوران است که رفته رفته اندیشه ایجاد نقطهای شهری در جایگاه جلفای قدیم[11] مطرح میگردد و این موضوع با تأسیس جلفای جدید روس در آن سوی ارس به طور جدیتری پیگیری میشود. سرانجام در اواسط حکومت سلسله قاجار، شهر مسلماننشین «جلفای جدید»[12] در ساحل جنوبی رود ارس تکوین مییابد.[13]
با ورود متفقین به جلفای تازه تأسیس قاجاری، این شهر تنها چندین دهه بعد از تأسیس، ساکنان خود را از دست میدهد. اهالی بازرگان[14]، کارمند، نظامی، کسبه و فروشنده شهر بدون کمترین درنگی آن را ترک میکنند و به نزدیکترین منطقه بزرگ مسکونی یعنی «علمدار» مهاجرت میکنند.[15] در جریان این حادثه تمامی ادارات دولتی به استثنای ادارات پست و تلگراف و گمرک به علمدار انتقال مییابد و علمدار عملاً مرکز منطقه جلفا میگردد.[16]
البته باید این مطلب را هم در نظر داشت که جدید التأسیس بودن جلفا و نبود دلبستگی ساکنان شهر به خاک آن و عدم وجود احساس وطن نسبت به این شهر جدید در تسریع و تداوم روند متروکه گشتن آن نقش مهمی داشته است. حال اینکه چنین سرنوشتی برای علمدار و گرگر تکرار نمیشود و برخی از ساکنان منطقه تنها در ساعات و ایام نخستین تهاجم زادگاه خود را ترک میکنند و به زودی بدان باز میگردند.
اوضاع در شهر جلفا به قدری اسفناک بود که اداره خالصجات و تعویض املاک گرفتن مال الاجاره از کسبه و اصناف این شهر خالصه دولتی را به خاطر رکود حیات مدنی مقدور نمیداند.[17]
بدین ترتیب بسیاری از کارکردهای جلفا به علمدار انتقال مییابد و جلفا به مانند شهری مصیبتزده، سرنوشتی دیگر را تجربه مینماید.
ویرانهای بنام جلفا
نیروهای شوروی پس از عبور از رودخانه ارس در ناحیه جلفا، در دو ستون به پیشرویهای خود ادامه میدهند. یک ستون از این ارتش از طریق جلفا- دره دیز- مرند- تبریز و ستون دیگر از طریق جلفا- خوی- سلماس- ارومیه به تهاجم میپردازد.[18] از این رو خواه ناخواه اراضی کشاورزی مسیرهای حرکت در منطقه زراعی دره دیز دچار خسارت میگردد.
در یک صورت خسارت مربوط به این واقعه از نابودی 35 من پنبه، 12 من گرچک و 15 من ارزن، علی اصفهانی علمداری، زارع اهل علمدار، در جریان «پیش آمد شهریور1320» سخن به میان آمده و «متصدی دامپزشکی جلفا و علمدار» بر حقانیت این ادعا شهادت داده است. گفتنی است اراضی کشاورزی این زارع در منطقه درهدیز و در کنار جاده جلفا- تبریز، یعنی در مسیر لشکرکشی نیروهای شوروی قرار داشت.[19]
با این وجود بسیاری از شواهد شفاهی از اهتمام نیروهای متفقین در جهت عدم آسیبرسانی بر باغات و مزارع مردم حکایت میکنند و اینکه نیروهای اشغالگر با پرداخت پول به خرید میوه از باغات منطقه میپرداختند و بسیاری از باغداران توانستند در همان ماه نخست اشغال تمام محصولات باغی خود را به فروش برسانند.[20]
البته همین موضوع نیز نوعی بلای پنهانی بود، چرا که عدم تعادل میان عرضه و تقاضای مواد غذایی به زودی قحطی بسیار بزرگی را به وجود میآورد که این قحطی مرگ و نیستی را برای مناطق کم محصول و ناامنی را برای مناطق پرمحصول به بار میآورد.
در کل میتوان چنین نتیجه گرفت که نیروهای متفقین تعمدی در آسیبرسانی به باغات و مزارع مردم منطقه نداشتند و تنها به هنگام قشونکشی به صورت ناخواسته بر برخی مزارع مسیر در منطقه درهدیز جلفا آسیب وارد کردند.
اشغال ایران توسط قوای متفقین و صلب قدرت از حکومت مرکزی، پیامدهای نامطلوب کوتاه مدت و دراز مدتی در پی داشت. از جمله پیامدهای کوتاه مدت این تهاجم میتوان به شیوع ناامنی در سرتاسر کشور اشاره داشت. به گونهای که از همان روزهای نخستین اشغال، تاراج و چپاول مناطق شهری و روستایی توسط اشرار و نیروهای مرکز گریز در سرتاسر کشور هویدا گشت.[21]چنین وضعیتی در جلفای خالصه دولتی و خالی از سکنه با شدت و حدت بیشتری اتفاق افتاد.
در دی ماه 1320هـ.ش. اشرار قره داغ جلفای خالی از سکنه را مورد تاخت و تاز و غارت خود قرار میدهند و بدین ترتیب ضربهای دیگر بر عمران و آبادانی جلفا وارد میشود.[22]
در گزارش حسن زاده، رئیس دارایی مالی شهرستان تبریز ، وضع جلفا در مرداد ماه 1321هـ.ش. چنین گزارش میشود:
«در اثر پیشامد سوم شهریور ماه و غائله هجوم اشرار قراجهداغ به جز دو فقره عمارتهای گمرک و شیرخورشید سرخ کلیه ابنیه و عمارات و مغازههای دولتی به کلی ویران و منهدم گردیده است. و علت سالم ماندن این دو باب عمارت نیز از قرار معلوم گویا فرار نکردن مأمورین مربوطه و محفوظ ماندن آنها از هجوم اشرار بوده است»[23]
این تشنجات محدود به شهر جلفا نمیشود و به علمدار نیز سرایت میکند. بنا بر گزارشهای موجود اشرار قرهداغ در شب 14 مهر ماه وارد علمدار میشوند و منزل شخص دهدار، رئیس شهربانی و متمولین علمدار را مورد حمله قرار میدهند. مبالغی پول و مقادیری اشیا قیمتی و پنبهدانههای شرکت پنبه به یغما برده میشود و کلیه پروندهها و ملزومات ادارات نابود میگردند.
اشرار قرهداغ با شبیهسازی خود به ارتش شوروی و با برداشتن بیرقهای سرخ باعث عدم مقاومت نیروهای امنیتی علمدار میشوند و بدین ترتیب بیهیچ مقاومتی وارد بر این قصبه استیلا مییابند.[24]
این غائله سرانجام با دخالت ارتش شوروی در 17 مهر به پایان میرسد. اما بخش قابل توجهی از داراییهای دهداری، شهربانی، شرکت پنبه و بسیاری از متمولین علمدار به تاراج میرود.[25]
نیروهای نظامی شوروی مستقر در شهر جلفا نیز دومین ضربه را بر عمران و آبادانی آن وارد میسازند. تیر و پردوی ابنیه جلفای ارس توسط این نیروها جمعآوری شده و جهت سوخت و ایجاد گرما مصرف میشود. بر طبق گزارشها و اسناد موجود از سال 1321 هـ.ش. سربازان شوروی برای دسترسی به تیرهای ساختمانی حتی تیغههای کشیده شده در برا بر درب انبارهای نگهداری را ویران و پشت بام ساختمانهای جلفا را خراب میکردند.[26]
نیروهای شوروی حتی در امور امنیتی منطقه نیز دخالت مینمایند. طبق دستوری از سوی ماژور رومانیان کاماندان شوروی، شهربانی موظف میشود تعداد 1سر پاسبان و 5 پاسبان را در علمدار به کار گمارد.[27]
در این دوره نیروهای مخفی شوروی نیز در منطقه به فعالیت و بررسی اوضاع مشغول میگردند. مردم منطقه همواره از فعالیت پینهدوزی نا آشنا در بازار علمدار یاد میکنند که بعد از فرار دموکراتها او نیز ناپدید شد. به زعم اهالی منطقه وی ازسال ها قبل از تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به امر جاسوسی و بررسی اوضاع منطقه میپرداخته و با فرار دموکراتها او نیز منطقه را ترک کرد و به شوروی رفت.[28]
نتیجه
شهر جلفا از نخستین مناطق اشغالی ایران در سوم شهریور 1320هـ.ش. بود. اشغال این شهر و منطقه برای نیروهای متفقین به آسانی صورت نپذیرفت بلکه مهاجمین و اشغالگران خارجی با مقاومتهایی رو به رو شدند. این مقاومتها از سوی چندین تن از مرزبانان ایرانی در نواحی مختلف نوار مرزی صورت میپذیرد و منجر به کشته شدن ایشان میگردد.
به نظر میرسد تعداد چنین مقاومتهایی بیش از چهار مورد ذکر شده در مقاله باشد و شاید در مناطق دیگر سرحد شمالغرب کشور حئادث همانندی رخ داده است.
مردم جلفا پس از آگاهی از این تهاجم نظامی به سرعت شهر را تخلیه میکنند. ترس و خوف ناشی از لشکرکشی نیروهای بیگانه و عدم وجود حس وطنانگاری در نزد اهالی غیربومی جلفا در تشدید و تسریع این وضعیت مؤثر واقع میشود. خاطره تهاجمات خشونت بار همسایه شمالی، روسیه، در چند دهه پیش نیز بر نگرانیهای مردم میافزاید و مزید بر علت میگردد.
با حاکم گشتن وضع فوقالعاده در شهر، اکثر ادارات دولتی نیز از آن برچیده میشوند و به علمدار، بزرگترین مرکز جمعیتی نزدیک به جلفا انتقال مییابند. این امر بر رکود هر چه بیشتر حیات اجتماعی و مدنی در شهر دامن میزند و زمینه را برای سوء استفاده اشرار قره داغ و متفقین ساکن در جلفا فراهم میسازد. اکثر ابنیه دولتی جلفا مورد تاراج این دو گروه قرار میگیرد و ضربه سهمگینی بر عمران و آبادانی شهر وارد میشود. این تهاجم نظامی همچنین به صورت ناخواسته باعث نابودی بخشی از مزارع مسیر لشکرکشی در منطقه دره دیز جلفا میگردد.
در کل میتوان چنین اظهار داشت که متفقین در نخستین تماس خویش با سرزمین ایران در ناحیه شمال غرب، چیزی جز مرگ و نیستی برای مرزبانان ایرانی، رکود و فترت برای حیات اجتماعی و مدنی و چپاول و غارت برای مناطق شهری و روستایی و آسیب و خسارت برای مزارع و اراضی کشاورزی به ارمغان نیاوردند.
پیشنهادات
- نکات مثبت موجود در این حادثه تاریخی که همانا نمایش وطندوستی مردم کشورمان میباشد در کنار تمامی تلخ کامیهایش مد نظر قرار گیرد.
- پیکر شهدای سوم شهریور 1320 هـ.ش. به مکانی در مرکز شهر جلفا و دور از نوار مرزی انتقال یابد و آرامگاهی شایسته و درخور بر فراز آن ساخته شود. تا به دور از محدودیتها و حساسیتهای مربوط به نوار مرزی، امکان زیارت این قبور برای همگان فراهم گردد.
- روز سوم شهریور به پاس مقاومت مرزداران ایرانی در سرحد جلفا، بنام روز جلفا نامیده شود و همه ساله در این روز نام و یاد جلفای مقاوم و وطن دوست و شهدای سوم شهریور گرامی داشته شود.
- یکی از خیابانها، میادین، مراکز فرهنگی و آموزشی شهر به نام «سوم شهریور» و یا «شهدای سوم شهریور» نامیده شود.
- پیکرهها و نیمتنههایی از این شهدا تهیه و در نقاط مختلف شهر جلفا نصب گردد.
- مسابقات فرهنگی با موضوع «وطن» در این روز در شهر جلفا برگزار گردد.
[1]- منطقه جلفا یا محال تاریخی گرگر در بخش شمالی آذربایجان و ساحل جنوبی رود ارس قرا ر دارد. قدیمیترین اشارات منابع به نام جلفا و برخی از آبادیهای این منطقه مربوط به دوران مغول میباشد. در وقفنامه ربع رشیدی جلفا از دیههای ناحیه مرند، بلاد آذربایجان و توابع شهر تبریز معرفی گشته استحمدالله مستوفی نیز، گرگر را قصبهای درحدود رود ارس معرفی میکند. ر.ک.:
مستوفی قزوینی، حمدالله (1913). نزهه القلوب، تصحیح:گای لیسترانج، لیدن:گای لیسترانج، ص 89؛ همدانی، رشیدالدین فضل الله (1356). وقف نامه ربع رشیدی، تصحیح: مجتبی مینوی و ایرج افشار ،تهران: انجمن آثار ملی، ص 258.
[2] - برای مشاهده اعلامیه ارتش در این خصوص ر.ک.:
دلدم، اسکند (1368). حاجی واشنگتن، تهران: امین، صص 9-148.
[3]- واژه «روس» در بین مردم منطقه به صورت «اروس» تلفظ میگردد. در زبان ترکی قدیم قاعدهای وجود داشت که بر اساس آن هیچ کلمهای با حرف«ر» آغاز نمیگشت، پس هنگام به کارگیری واژگان غیر ترکی که با حرف «ر» شروع میشد، یک حرف «الف» به ابتدای کلمه افزوده میشود.از همین روست که استاد شهریار در بند 32 منظومه «حیدربابایه سلام» واژه «رضا» را به صورت «ارضا» قید میکند و مینویسد:
«ارضا منه نوروز گلی درردی!» ترجمه: (رضا گل نوروز برایم میچید) .ک.:
شهریار، محمدحسین (1382). کلیات اشعار ترکی شهریار، تهران:زیرین، نگاه، ص38.
[4]- این تجربه تاریخی در خصوص روسها در خاطره مردم آذربایجان به شکل عمیقی نقر گشته است و همین ذهنیت است که در کلام شهریار بدین صورت متبلور میگردد:
«باخیسان روس دا آرازدان کئچیر ، ایران آپارا» ترجمه: (وقتی مینگری، روس را میبینی که از رود ارس میگذرد تا ایران را به یغما ببرد)( شهریار،1382: 108).
[5]- «روس کئچدی» به معنای «روس گذشت» میباشد و منظور از آن این جمله، اشاره به واقعهای است که طی آن روسها از رود ارس گذشته و اراضی ایران را مورد تاخت و تاز قرار دادهاند. بعضی از سالخوردگان منطقه برای نشان دادن سن و سال بالا و در نتیجه تجربه بیشتر خود، از درک یک یا دو «روس کئچدی» سخن به میان میآورند. برخی از حوادث بزرگ تاریخ معاصر آذربایجان بدین صورت در قالب یک جمله کوتاه خبری در نزد مردم منطقه مشهور میباشند. نمونه دیگر این نوع از عناوین «کورد گلدی» به معنای «کُرد آمد» است که به طغیان برخی قبایل کرد در منطقه آذربایجان غربی اشاره دارد.
[6]- استوارت، ریچارد (1370). در آخرین روزهای رضا شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: معین، صص 211، 212.
[7]- این پل فلزی مخصوص عبور با راه آهن میباشد. عرض آن 6 متر و طولش 20/109 متر است. خیز طاق پل به بلندی 20/16 متر و وزن پل 591850 تن میباشد. هزینه تمام شده طبق اسنادی که راه آهن ایران متکی به مدارک روسها منتشر نموده است در حدود 77/316305 روبل طلا میباشد.پل چون بسیار سنگین بوده روی صندوق فلزی ساخته شده که جمعاً قیمت ساخته شدن صندوق 5/67% مجوع کلیه هزینههای پل میباشد. آهنی که برای پل مصرف شده است از نخجوان آوردهاند و برای رسانیدن به جلفا از بیراهه و کوهستانهای صعبالعبور حمل گردیده است. در جنگ بینالمللی اول ، هنگام عقب نشینی در جنگ با ترکها ، فرماندهی دستجات ارامنه که مردی موسوم به اندرونیک بوده است؛ تصمیم به منفجر ساختن پل میگیرد ولی خوشبختانه خطر زیادی متوجه نگردیده و تنها فرمهای تحتانی پل کمی خمیده میشوند. ر.ک.:
خلیلی عراقی، محمدرضا (1327). خاطرات سفر، بیجا: بینا، ص 27.
[8]- ملازاده، حمید (1376). رازهای سر به مهر، تبریز: مهد آزادی، ص 3.
[9]- راعی، ولی، رضا احمدی (1386). جلفا از دیرباز تا کنون، تبریز: اختر، صص 30-228 .
[10]- مختار محمودی علمداری که در شهریور 1320 هـ.ش. 15 ساله بود و تمامی وقایع را مو به مو به یاد دارد، در این خصوص میگوید: «بیشتر مردم علمدار را ترک کردند و به زاویه پناه بردند. اما ما در خانه خود ماندیم، چرا که میدانستیم وقتی منطقهای به اشغال دشمن در میآید دیگر علمدار و زاویه تفاوتی با هم ندارند و هر دو منطقه اشغالی هستند».
رقیه ریاحی علمداری هم که در آن دوران 10 ساله بود درباره این واقعه چنین اظهار نظر میکند: «من و خواهرم به باغ یکی از آشنایان رفتیم. آنها از ترس روسها به زاویه فرار کرده بودند. از باغ خارج شده در راه چند نفر سواره نظام روس را دیدیم از ترس خود را به دیوار چسباندیم. ولی یکی از آنها با مهربانی رو به ما کرد و به زبان ترکی گفت دخترم نترسید ما با شما کاری نداریم».
[11]- مراد از جلفای قدیم، جلفای ارمنی نشینی است که در سال 1013هـ.ق. در راستای سیاست زمین سوخته شاه عباس اول صفوی نابود گشت و تمامی اهالی آن به منطقه اصفهان کوچانده شدند.
[12]- جهت متمایز ساختن این جلفا از جلفای جدید روس و گاه از جلفای اصفهان، از عناوین مختلفی چون «جلفای ارس»، «جلفای ایران» ، «جلفای تبریز»، «جلفای آذربایجان» و ... استفاده میشد. ر.ک:
روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 2 ذی القعده 1316هـ.ق./ 1 آوریل 1899م.؛ روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 8 رمضان 1319هـ.ق./ 9 ژانویه 1902م.؛ حبل المتین، شماره 1، 24 جمادی الثانی 1311هـ.ق./5 سپتامبر 1904م.؛ چهرهنما، سال1، شماره 17، 15 ذیقعده 1322هـ.ق./ 22 ینایر (ژانویه) 1904م.؛ چهرهنما، سال 6، شماره12، 1 شوال 1327هـ.ق./14 اکتوبر 1909م.؛ ارفع الدوله، میرزا رضا (1345). ایران دیروز، تهران: وزارت فرهنگ و هنر، ص 285؛ اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان (1306). المآثر و الآثار، تهران: دارالطباعه خاصه دولتی، ص 77؛ راتیسلاو، آلبرت چارلز (1386). کنسول در شرق، ترجمه: رجبعلی کاوانی، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ص211.
[13]- مظفرالدین شاه قاجار (1331). سفرنامه مبارکه شاهنشاهی، بمبئی: مطبع مصطفوی، ص 48.
[14]- از خاطرات فهمیده سلیمانزاده چنین استنباط میشود که خانواده تبریزی الاصل و تجارت پیشه وی، بعد ازاین واقعه به علمدار مهاجرت میکنند و دیگر هرگز به جلفا باز نمیگردند.
[15]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی (1384). سازمان منطقه آزاد تجار ی- صنعتی ارس.، سند شماره 118.
[16]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 125.
[17]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 121.
[18]- زنگنه، احمد (1353). خاطراتی از مأموریتهای من در آذربایجان( از شهریور ماه 1320 تا دی ماه 1325)، بیجا: بینا، ص 13.
[19]- اسناد خصوصی خانواده اصفهانی علمداری، پوشه اصفهانی، شماره 1320.
[20]- رقیه ریاحی علمداری از فروش تمام محصول انگور تاکستانهای اقوامشان به نیروهای متفقین در شهریور 1320هـ.ش. سخن به میان میآورد.
[21]- بایرامی، سمانه(1388). «آثار و پیامدهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور 1320»، فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 27، صص 162، 163.
[22]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 121،119.
[23]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 123.
[24]- کریم اصفهانی علمداری متولد 1315هـ..ش بخشی از این واقعه را که در پنج سالگی او به وقوع پیوسته به خوبی به یاد دارد. وی در این خصوص میگوید: «شهربانی علمدار در نزدیکی خانه ما بود. در آن روز نیروهای شهربانی با مشاهده بیرقهای سرخ اشرار قرهداغ تصور نموده بودند که ارتش شوروی در حال تهاجم به علمدار است. پس به خانه ما پناه آوردند و سلاحهایشان را در انبار خانه و مابین گونیهای پنبه مخفی ساختند. پدرم نیز پولها و اشیاء قیمتی خانه را پنهان کرد. اما بعد از مدتی اشرار سیهرودی(قره داغی) در جلو خانه ما سبز شدند. آنها بدون سلاح بودند. حتی برخی چوب و چماق خود را با طناب بسته و بر دوش انداخته بودند تا از دور به مانند تفنگ دیده شود. آنها به زور از مأموران شهربانی محل اختفای تفنگها را جویا شدند و بعد از آن مسلح گشتند. و به شرارتهاو تاراج در علمدار ادامه دادند».
[25]- گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران (1381). به کوشش: بهروز قطبی، تهران: اطلاعات، ص 88.
[26]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 126.
[27]- بیانی، خانبابا (1375). غائله آذربایجان، تهران: زریاب.، صص 12-111.
[28]- خاطرات شفاهی مختار محمودی علمداری.
منابع و مآخذ:
الف- کتب
استوارت، ریچارد (1370). در آخرین روزهای رضا شاه،ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: معین.
ارفع الدوله، میرزا رضا (1345). ایران دیروز، تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان (1306). المآثر و الآثار، تهران: دارالطباعه خاصه دولتی.
بیانی، خانبابا (1375). غائله آذربایجان، تهران: زریاب.
خلیلی عراقی، محمدرضا (1327). خاطرات سفر، بیجا: بینا.
دلدم، اسکندر (1368). حاجی واشنگتن، تهران: امین
راتیسلاو، آلبرت چارلز (1386). کنسول در شرق، ترجمه:رجبعلی کاوانی،تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
راعی، ولی، رضا احمدی (1386). جلفا از دیرباز تا کنون، تبریز: اختر.
زنگنه، احمد، (1353). خاطراتی از مأموریتهای من در آذربایجان( از شهریور ماه 1320 تا دی ماه 1325)، بیجا: بینا.
شهریار، محمدحسین (1382). کلیات اشعار ترکی شهریار، تهران:زیرین، نگاه.
گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران (1381). به کوشش: بهروز قطبی، تهران: اطلاعات.
مستوفی قزوینی، حمدالله (1913). نزهه القلوب، تصحیح:گای لیسترانج، لیدن:گای لیسترانج .
مظفرالدین شاه قاجار (1331). سفرنامه مبارکه شاهنشاهی، بمبئی: مطبع مصطفوی.
ملازاده، حمید (1376).رازهای سر به مهر، تبریز: مهد آزادی.
همدانی، رشیدالدین فضل الله (1356). وقف نامه ربع رشیدی، تصحیح: مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی.
ب- مقالات
بایرامی، سمانه(1388). «آثار و پیامدهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور 1320»، فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 27، 157-173.
ج- روزنامهها
روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 2 ذی القعده 1316هـ.ق./ 1 آوریل 1899م.
روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 8 رمضان 1319هـ.ق./ 9 ژانویه 1902م.
چهرهنما، سال1، شماره 17، 15 ذیقعده 1322هـ.ق./ 22 ینایر (ژانویه) 1904م.
چهرهنما، سال 6، شماره12، 1 شوال 1327هـ.ق./14 اکتوبر 1909م.
حبل المتین، شماره 1، 24 جمادی الثانی 1311هـ.ق./5 سپتامبر 1904م.
د- اسناد
شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، (1384)،سازمان منطقه آزاد تجار ی- صنعتی ارس.
اسناد خصوصی خانواده اصفهانی علمداری
هـ- خاطرات شفاهی
اصفهانی علمداری، کریم.
ریاحی علمداری، رقیه.
سلیمان زاده، فهمیده.
محمودی علمداری، مختار.