سوم شهریور ۱۳۲۰ هـ.ش. و حماسه مقاومت سرحد جلفا
سوم شهریور 1320 هـ.ش. و حماسه مقاومت سرحد جلفا
شامد سوم شهریور 1320هـ.ش. و ورود متفقین به خاک ایران، از جمله بزرگ­ترین و مهم­ترین حوادث تاریخ معاصر این سرزرمین به حساب می­آید. این نیروها یکی از بزرگترین و گسترده­ترین تهاجمات خود به ایران را از سرحد جلفا آغاز کردند و از آن پس کل منطقه مهم و استراتژیک آذربایجان را تحت استیلای خود در آورند.
سوم شهریور 1320 هـ.ش. و حماسه مقاومت سرحد جلفا
نگارنده: دکتر سید سجاد حسینی
نگارش: دی ۱۳۹۲

همایش ایران و جنگ جهانی دوم


 چکیده


پیشامد سوم شهریور 1320هـ.ش. و ورود متفقین به خاک ایران، از جمله بزرگ­ترین و مهم­ترین حوادث تاریخ معاصر این سرزرمین به حساب می­آید. این نیروها یکی از بزرگترین و گسترده­ترین تهاجمات خود به ایران را از سرحد جلفا آغاز کردند و از آن پس کل منطقه مهم و استراتژیک آذربایجان را تحت استیلای خود در آورند. اشغال ایران در این ناحیه توسط نیروهای شوروی صورت می­پذیرفت و مردم منطقه تهاجمی دیگر از سلسله تهاجمات همسایه شمالی خود را تجربه می­نمودند.

هر چند این حادثه مصائب و مشکلات بسیاری را برای مردم منطقه به وجود آورد، اما عرصه‏ای برای تبلور حس وطن‏دوستی ایشان گشت. مقاومت مرزداران ایرانی در سرحد جلفا از جمله رخدادهای جالب توجه تاریخ معاصر ایران است که تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است. این بی‏توجهی به قدری بوده است که شهدای سوم شهریور 1320 جلفا که نام و نشان هر یک مشخص است با نام شهدای گمنام معروف گشته‏اند.

این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی چگونگی وقوع حادثه سوم شهریور 1320 در جلفا، روند مقاومت مرزداران ایرانی در این منطقه سرحدی را مورد بررسی قرار دهد.


واژه­های کلیدی


سوم شهریور 1320هـ.ش.، جلفا، متفقین، شهدای گمنام، مرزداران.


 مقدمه


حادثه سوم شهریور 1320هـ.ش. یکی از مهم‏ترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران و همچنین تاریخ جنگ جهانی دوم به شمار می‏آید. اهمیت این حادثه در تاریخ معاصر ایران از این روست که بعد از ورود نیروهای متفقین به ایران عملاً تمامیت ارضی کشور مورد تهاجم قرار گرفت و کشوری که نقش چندانی در نبرد بین‏الملل دوم نداشت بخشی از هزینه‏های سنگین آن را متحمل گشت. همه چیز به ورود نیروهای مسلح خارجی به ایران و بهره‏مندی آنان از این پل ارتباطی مهم و استراتژیک ختم نگشت، بلکه تغییرات و تحولات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی یکی بعد از دیگری گریبانگیر این سامان شد و آنچه مردم ایران درک کردند، ناامنی، نابسامانی، قحطی، گرسنگی، مرگ و میر و در یک کلام و فترت و رکود اجتماعی بود.

با این وجود این حادثه چونان سنگ محکی حس وطن دوستی ایرانیان را سنجید. این قضیه در نواحی مرزی حائز اهمیت وافری بود. چرا که دولت‏ها همواره از ضعف چنین حسی در نقاط مرزی نگران هستند و حال در زمانی که دولت خواهان عدم مقاومت نیروهای مسلح در برابر نیروهای مهاجم است، این حس وطن دوستی در مناطق مرزی متبلور می‏گردد.

تعدادی از این مقاومت‏های مرزی در سرحدات شمال‏غرب ایران و در منطقه جلفا[1] به وقوع پیوست. این مقاومت و مبارزه تا سر حد مرگ، به قدری در تاریخ معاصر کشورمان نا آشنا است که شهدای سوم شهریور 1320 هـ.ش. سرحد جلفا را شهدای گمنام می‏نامند.

این مقاله بر آن است تا با بررسی رویدادهای رخ داده در روز سوم شهریور 1320 هـ.ش. و تبعات آن در منطقه جلفا، بخشی از تاریخ معاصر کشور را از تاریکی ذهنیت به روشنایی عینیت سوق دهد و غبار گمنامی را از نام و یاد شهدای سوم شهریور جلفا بزداید.

جلفا در روز حادثه

جلفا از اولین مناطق اشغال شده ایران توسط نیروهای متفقین به حساب می‏آید. این منطقه در ساعت چهار صبح روز سوم شهریور ماه 1320 هـ.ش. به اشغال درآمد.[2] هرچند اشغالگران عنوان «متفقین» را داشتند؛ اما مردم منطقه آنان را نیروهای روسی می­انگاشتند و اینکه «بازهم اروسها[3] آمدند».[4] ساکنان نواحی مرزی شمال غرب تا کنون از واقعه مذکور با نام «روس کئچدی»[5] یاد می‏کنند. در واقع این فکر چندان هم نادرست نبود چراکه بنیه اصلی این نیروهای متجاوز از ناحیه شمالی ایران مربوط به ارتش شوروی می­شد و در همین دوران بود که شوروی­ها پایه­های نفوذ خود درکل منطقه آذربایجان را مستحکم گردانیدند.

در اولین ساعات روز واقعه، جناح راست و عمده ارتش چهل و هفتم سرلشکر نوویکوف که از مدت­ها در نخجوان و جلفای روس استقرار یافته بودند؛ به دورن خاک ایران سرازیر می­شوند. قوای نوویکوف مرکب از لشکر هفتاد و ششم پیاده کوهستانی ارمنی، لشکر بیست و چهارم سواره کوهستانی و چند واحد از لشکر ششم و پنجاه و چهارم تانک بود. در تاریکی پیش از سپیده‏دم، سربازان شوروی از پل چوبی رود ارس عبور می­کنند و کلبه چوبی آن سوی پل را که پاسگاه مرزی به شمار می­رفت تصرف می­نمایند. در عرض چند دقیقه یک ستون طولانی تانک و زره­پوش و کامیون­­های مملو از سرباز از روی پل عبور می­کنند و وارد شهر خواب آلوده جلفا می­شوند.[6]

این لشکرکشی از طریق پل آهنی رود ارس نیز صورت می­پذیرد. ابراهیم نوروز­اف از خبرنگاران و چهره­های مطرح ارتش سرخ  در این خصوص می­نویسد:

«... حالا این من هستم که بدون موانعی و واهمه­ای از این مرز می­گذرم. از روی پل آهنی[7] جلفا که در دوران جنگ جهانی اول ساخته شده با قطار عبور کردیم در گروه ما روزنامه­نگاران، نویسندگان، هنرمندان، پزشکان، مهندسین کشاورزی، کادرهای اداری و فعالان حزبی بودند».[8]

این تهاجم جز در نقاط صفر مرزی در سایر نواحی منطقه به صورت نسبتاً آرام و بی­سر و صدایی انجام می‏گیرد. نیروهای مهاجم در نوار مرزی با سرحداران ایران به مبادله آتش می­پردازند و تعداد انگشت شماری از مرزبانان ایرانی در عرض چند ساعت کشته می‏شوند.

در نوار مرزی جلفا آرامگاه و یادبود چند تن از این شهدا قابل مشاهده می­باشد که مشهورترین ایشان در نقطه صفر مرزی در کنار پل آهنی شهر جلفا در خاک آرمیده­اند که از آن جمله می­توان به ژاندارم شهید سرجوخه ملک محمدی، ژاندارم شهید عبدالله شهریاری فرزند حیدر و ژاندارم شهید سید محمد راثی هاشمی فرزند میرجعفر اشاره داشت.

قرار گرفتن مزار این شهدا در چند متری نقطه صفر مرزی نشانگر این حقیقت است که این سه مرزدار در همان حوالی به مقاومت پرداخته‏اند و در همانجا به شهادت رسیده مدفون گشته‏اند.

 بر سنگ مزار هر یک از این سه تن چنین نقر گشته است:

 «آرامگاه ژاندارم شهید ...که  در سوم شهریور ماه 1320هـ.ش. در راه انجام وظیفه با کمال رشادت در مقابل مهاجمین ایستادگی و به شهادت رسیده­است».

آرامگاه دیگری نیز در پاسگاه قره بلاغ جلفا قرار دارد که مدفن ژاندارم شهید میرزا علی می­باشد بر سنگ مزار این شهید نیز چنین حک شده است:

« آرامگاه ژاندارم شهید و فداکار میرزا علی که در شهریور ماه 1320 شمسی در جلوگیری از تجاوز مهاجمین بخاک میهن عزیز مدت سه ساعت مقاومت نمود و تسلیم نشد و با آغوش باز مرگ را تسلیم شدن مقدم و شربت شهادت نوشید».[9]

مردم منطقه با آگاهی از این واقعه دچار ترس و وحشت می­گردند. نتیجه این ترس و هراس در جلفا، خالی گشتن شهر از سکنه بود. در علمدار و گرگر نیز برخی از مردم خانه و کاشانه خود را ترک می­کنند و به باغات اطراف و روستای کوهستانی «زاویه» پناه می‏برند.[10]

 فرار مردم بدین روستا می‏توانست دلایل مختلفی داشته باشد. اول اینکه زاویه روستایی کوهستانی بود و شاید مردم چنین تصور می‏نمودند که با فرار بدان از دست مهاجمان در امان می‏مانند و دوم اینکه زاویه، همچنان که از نامش مشخص است، روستایی مذهبی بود و بقعه امامزاده سید اسماعیل ابن حبیب ابن موسی کاظم(ع) مأمنی برای مردم وحشت‎زده به حساب می‏آمد. شاید با قرارگیری در جوار امامزاده زاویه و دعا به درگاه خدا شر دشمن مهاجم از سرشان کنده می‏شد و شاید دشمن حرمت مکان متبرک و مقدسی چون امامزاده را نگه می‏داشت و بدین ترتیب آنان از خطر احتمالی مصون می‏ماندند.

 


متروکه‏ای بنام جلفا


بعد از انعقاد قرارداد ترکمانچای و جدایی منطقه قفقاز از خاک ایران، جلفا به عنوان سرحد ایران و روسیه اهمیت دوچندانی می­یابد. از همین دوران است که رفته رفته اندیشه ایجاد نقطه­ای شهری در جایگاه جلفای قدیم[11] مطرح می­گردد و این موضوع با تأسیس جلفای جدید روس در آن سوی ارس به طور جدی­تری پی‏گیری می­شود. سرانجام در اواسط حکومت سلسله قاجار، شهر مسلمان­نشین «جلفای جدید»[12] در ساحل جنوبی رود ارس تکوین می­یابد.[13]

با ورود متفقین به جلفای تازه تأسیس قاجاری، این شهر تنها چندین دهه بعد از تأسیس، ساکنان خود را از دست می­دهد. اهالی بازرگان[14]، کارمند، نظامی، کسبه و فروشنده شهر بدون کمترین درنگی آن را ترک می­کنند و به نزدیک‏ترین منطقه بزرگ مسکونی یعنی «علمدار» مهاجرت می­کنند.[15] در جریان این حادثه تمامی ادارات دولتی به استثنای ادارات پست و تلگراف و گمرک به علمدار انتقال می­یابد و علمدار عملاً مرکز منطقه جلفا می­گردد.[16]

البته باید این مطلب را هم در نظر داشت که جدید التأسیس بودن جلفا و نبود دلبستگی ساکنان شهر به خاک آن و عدم وجود احساس وطن نسبت به این شهر جدید در تسریع و تداوم روند متروکه گشتن آن نقش مهمی داشته است. حال اینکه چنین سرنوشتی برای علمدار و گرگر تکرار نمی­شود و برخی از ساکنان منطقه تنها در ساعات و ایام نخستین تهاجم زادگاه خود را ترک می­کنند و به زودی بدان باز می­گردند.

اوضاع در شهر جلفا به قدری اسفناک بود که اداره خالصجات و تعویض املاک گرفتن مال الاجاره از کسبه و اصناف این شهر خالصه دولتی را به خاطر رکود حیات مدنی مقدور نمی­داند.[17]

بدین ترتیب بسیاری از کارکردهای جلفا به علمدار انتقال می­یابد و جلفا به مانند شهری مصیبت­زده، سرنوشتی دیگر را تجربه می­نماید.

 


ویرانه‏ای بنام جلفا


نیروهای شوروی پس از عبور از رودخانه ارس در ناحیه جلفا، در دو ستون به پیشروی­های خود ادامه می‏دهند. یک ستون از این ارتش از طریق جلفا- دره دیز- مرند- تبریز و ستون دیگر از طریق جلفا- خوی- سلماس- ارومیه به تهاجم می­پردازد.[18] از این رو خواه ناخواه اراضی کشاورزی مسیرهای حرکت  در منطقه زراعی دره دیز دچار خسارت می­گردد.

در یک صورت خسارت مربوط به این واقعه از نابودی 35 من پنبه، 12 من گرچک و 15 من ارزن، علی اصفهانی علمداری، زارع اهل علمدار، در جریان «پیش آمد شهریور1320» سخن به میان آمده و «متصدی دامپزشکی جلفا و علمدار» بر حقانیت این ادعا شهادت داده است. گفتنی است اراضی کشاورزی این زارع در منطقه دره­دیز و در کنار جاده جلفا- تبریز، یعنی در مسیر لشکرکشی نیروهای شوروی قرار داشت.[19]

با این وجود بسیاری از شواهد شفاهی از اهتمام نیروهای متفقین در جهت عدم آسیب‏رسانی بر باغات و مزارع مردم حکایت می‏کنند و اینکه نیروهای اشغالگر با پرداخت پول به خرید میوه از باغات منطقه می‏پرداختند و بسیاری از باغداران توانستند در همان ماه نخست اشغال تمام محصولات باغی خود را به فروش برسانند.[20]

البته همین موضوع نیز نوعی بلای پنهانی بود، چرا که عدم تعادل میان عرضه و تقاضای مواد غذایی به زودی قحطی بسیار بزرگی را به وجود می‏آورد که این قحطی مرگ و نیستی را برای مناطق کم محصول و ناامنی را برای مناطق پرمحصول به بار می‏آورد.

در کل می‏توان چنین نتیجه گرفت که نیروهای متفقین تعمدی در آسیب‏رسانی به باغات و مزارع مردم منطقه نداشتند و تنها به هنگام قشون‏کشی به صورت ناخواسته بر برخی مزارع مسیر در منطقه دره‏دیز جلفا  آسیب وارد ‏کردند.

اشغال ایران توسط قوای متفقین و صلب قدرت از حکومت مرکزی، پیامدهای نامطلوب کوتاه مدت و دراز مدتی در پی داشت. از جمله پیامدهای کوتاه مدت این تهاجم می‏توان به شیوع ناامنی در سرتاسر کشور اشاره داشت. به گونه‏ای که از همان روزهای نخستین اشغال، تاراج و چپاول مناطق شهری و روستایی توسط اشرار و نیروهای مرکز گریز در سرتاسر کشور هویدا گشت.[21]چنین وضعیتی در جلفای خالصه دولتی و خالی از سکنه با شدت و حدت بیشتری اتفاق افتاد.

در دی ماه 1320هـ.ش.  اشرار قره داغ جلفای خالی از سکنه را مورد تاخت و تاز و غارت خود قرار می­دهند و بدین ترتیب ضربه­ای دیگر بر عمران و آبادانی جلفا وارد می­شود.[22]

در گزارش حسن زاده، رئیس دارایی مالی شهرستان تبریز ، وضع جلفا در مرداد ماه 1321هـ.ش. چنین گزارش می­شود:

«در اثر پیشامد سوم شهریور ماه و غائله هجوم اشرار قراجه­داغ به جز دو فقره عمارت­های گمرک و شیرخورشید سرخ کلیه ابنیه و عمارات و مغازه­های دولتی به کلی ویران و منهدم گردیده است. و علت سالم ماندن این دو باب عمارت نیز از قرار معلوم گویا فرار نکردن مأمورین مربوطه و محفوظ ماندن آنها از هجوم اشرار بوده است»[23]

این تشنجات محدود به شهر جلفا نمی­شود و به علمدار نیز سرایت می­کند. بنا بر گزارش­های موجود اشرار قره­داغ در شب 14 مهر ماه وارد علمدار می­شوند و منزل شخص دهدار، رئیس شهربانی و متمولین علمدار را مورد حمله قرار می­دهند. مبالغی پول و مقادیری اشیا قیمتی و پنبه­دانه­های شرکت پنبه به یغما برده می­شود و کلیه پرونده­ها و ملزومات ادارات نابود می­گردند.

اشرار قره­داغ با شبیه­سازی خود به ارتش شوروی و با برداشتن بیرق­های سرخ باعث عدم مقاومت نیروهای امنیتی علمدار می­شوند و بدین ترتیب بی­هیچ مقاومتی وارد بر این قصبه استیلا می­یابند.[24]

این غائله سرانجام با دخالت ارتش شوروی در 17 مهر به پایان می­رسد. اما بخش قابل توجهی از دارایی­های  دهداری، شهربانی، شرکت پنبه و بسیاری از متمولین علمدار به تاراج می­رود.[25]

نیروهای نظامی شوروی مستقر در شهر جلفا نیز دومین ضربه را بر عمران و آبادانی آن وارد می­سازند. تیر و پردوی ابنیه جلفای ارس توسط این نیروها جمع­آوری شده و جهت سوخت و ایجاد گرما مصرف می­شود. بر طبق گزارش­ها و اسناد موجود از سال 1321 هـ.ش. سربازان شوروی برای دسترسی به تیرهای ساختمانی حتی تیغه­های کشیده شده در برا بر درب انبارهای نگهداری را ویران و پشت بام ساختمان­های جلفا را خراب می‏کردند.[26]

نیروهای شوروی حتی در امور امنیتی منطقه نیز دخالت می­نمایند. طبق دستوری از سوی ماژور رومانیان کاماندان شوروی، شهربانی موظف می­شود تعداد 1سر پاسبان و 5 پاسبان را در علمدار به کار گمارد.[27]

در این دوره نیروهای مخفی شوروی نیز در منطقه به فعالیت و بررسی اوضاع مشغول می­گردند. مردم منطقه همواره از فعالیت پینه‏دوزی نا آشنا در بازار علمدار یاد می­کنند که بعد از فرار دموکرات­ها او نیز نا­پدید شد. به  زعم اهالی منطقه وی ازسال ها قبل از تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به امر جاسوسی و بررسی اوضاع منطقه می­پرداخته و با فرار دموکرات­ها او نیز منطقه را ترک کرد و به شوروی رفت.[28]


نتیجه


شهر جلفا از نخستین مناطق اشغالی ایران در سوم شهریور 1320هـ.ش. بود. اشغال این شهر و منطقه برای نیروهای متفقین به آسانی صورت نپذیرفت بلکه مهاجمین و اشغالگران خارجی با مقاومت‏هایی رو به رو شدند. این مقاومت‏ها از سوی چندین تن از مرزبانان ایرانی در نواحی مختلف نوار مرزی صورت می‏پذیرد و منجر به کشته شدن ایشان می‎گردد.

به نظر می‏رسد تعداد چنین مقاومت‏هایی بیش از چهار مورد ذکر شده در مقاله باشد و شاید در مناطق دیگر سرحد شمال‎غرب کشور حئادث همانندی رخ داده است.

مردم جلفا پس از آگاهی از این تهاجم نظامی به سرعت شهر را تخلیه می‏کنند. ترس و خوف ناشی از لشکرکشی نیروهای بیگانه و عدم وجود حس وطن‏انگاری در نزد اهالی غیربومی جلفا در تشدید و تسریع این وضعیت مؤثر واقع می‏شود. خاطره تهاجمات خشونت بار همسایه شمالی، روسیه، در چند دهه پیش نیز بر نگرانی‏های مردم می‏افزاید و مزید بر علت می‏گردد.

با حاکم گشتن وضع فوق‏العاده در شهر، اکثر ادارات دولتی نیز از آن برچیده می‏شوند و به علمدار، بزرگترین مرکز جمعیتی نزدیک به جلفا انتقال می‏یابند. این امر بر رکود هر چه بیشتر حیات اجتماعی و مدنی در شهر دامن می‏زند و زمینه را برای سوء استفاده اشرار قره داغ و متفقین ساکن در جلفا فراهم می‏سازد. اکثر ابنیه دولتی جلفا مورد تاراج این دو گروه قرار می‏گیرد و ضربه سهمگینی بر عمران و آبادانی شهر وارد می‏شود. این تهاجم نظامی همچنین به صورت ناخواسته باعث نابودی بخشی از مزارع مسیر لشکرکشی در منطقه دره‏ دیز جلفا می‏گردد.

در کل می‏توان چنین اظهار داشت که متفقین در نخستین تماس خویش با سرزمین ایران در ناحیه شمال غرب، چیزی جز مرگ و نیستی برای مرزبانان ایرانی، رکود و فترت برای حیات اجتماعی و مدنی و چپاول و غارت برای مناطق شهری و روستایی و آسیب و خسارت برای مزارع و اراضی کشاورزی به ارمغان نیاوردند.


پیشنهادات


-         نکات مثبت موجود در این حادثه تاریخی که همانا نمایش وطن‏دوستی مردم کشورمان می‏باشد در کنار تمامی تلخ کامی‎هایش مد نظر قرار گیرد.

-         پیکر شهدای سوم شهریور 1320 هـ.ش. به مکانی در مرکز شهر جلفا و دور از نوار مرزی انتقال یابد و آرامگاهی شایسته و درخور بر فراز آن ساخته شود. تا به دور از محدودیت‏ها و حساسیت‏های مربوط به نوار مرزی، امکان زیارت این قبور برای همگان فراهم گردد.

-         روز سوم شهریور به پاس مقاومت مرزداران ایرانی در سرحد جلفا، بنام روز جلفا نامیده شود و همه ساله در این روز نام و یاد جلفای مقاوم و وطن دوست و شهدای سوم شهریور گرامی داشته شود.

-         یکی از خیابان‏ها، میادین، مراکز فرهنگی و آموزشی شهر به نام «سوم شهریور» و یا «شهدای سوم شهریور» نامیده شود.

-         پیکره‏ها و نیم‏تنه‏هایی از این شهدا تهیه و در نقاط مختلف شهر جلفا نصب گردد.

-         مسابقات فرهنگی با موضوع «وطن» در این روز در شهر جلفا برگزار گردد.

[1]- منطقه جلفا یا محال تاریخی گرگر در بخش شمالی آذربایجان و ساحل جنوبی رود ارس قرا ر دارد. قدیمی‏ترین اشارات منابع به نام جلفا و برخی از آبادی­های این منطقه مربوط به دوران مغول می­باشد. در وقف­نامه ربع رشیدی جلفا از دیه­های ناحیه مرند، بلاد آذربایجان و توابع شهر تبریز معرفی گشته استحمدالله مستوفی نیز، گرگر را قصبه­ای درحدود رود ارس معرفی می­کند. ر.ک.:

مستوفی قزوینی، حمدالله (1913). نزهه القلوب، تصحیح:گای لیسترانج، لیدن:گای لیسترانج، ص 89؛ همدانی، رشیدالدین فضل الله (1356). وقف نامه ربع رشیدی، تصحیح: مجتبی مینوی و ایرج افشار ،تهران: انجمن آثار ملی، ص 258.

 [2] - برای مشاهده اعلامیه ارتش در این خصوص ر.ک.:

دلدم، اسکند (1368). حاجی واشنگتن، تهران: امین، صص 9-148.

[3]- واژه «روس» در بین مردم منطقه به صورت «اروس» تلفظ می­گردد. در زبان ترکی قدیم قاعده­ای وجود داشت که بر اساس آن هیچ کلمه­ای با حرف«ر» آغاز نمی‏گشت، پس هنگام به کارگیری واژگان غیر ترکی  که با حرف «ر» شروع می­شد، یک حرف «الف» به ابتدای کلمه افزوده می­شود.از همین روست که استاد شهریار در بند 32 منظومه «حیدربابایه سلام» واژه «رضا» را به صورت «ارضا» قید می­کند و می­نویسد:

«ارضا منه نوروز گلی درردی!» ترجمه: (رضا گل نوروز برایم می­چید) .ک.:

شهریار، محمدحسین (1382). کلیات اشعار ترکی شهریار، تهران:زیرین، نگاه، ص38.

[4]- این تجربه تاریخی در خصوص روس­ها در خاطره مردم آذربایجان به شکل عمیقی نقر گشته است و همین ذهنیت است که در کلام شهریار بدین صورت متبلور می­گردد:

«باخیسان روس دا آرازدان کئچیر ، ایران آپارا» ترجمه: (وقتی می­نگری، روس را می­بینی که از رود ارس می­گذرد تا ایران را به یغما ببرد)( شهریار،1382: 108).

[5]- «روس کئچدی» به معنای «روس گذشت» می‏باشد و منظور از آن این جمله، اشاره به واقعه‏ای است که طی آن روس‏ها از رود ارس گذشته و اراضی ایران را مورد تاخت و تاز قرار داده‏اند. بعضی از سالخوردگان منطقه برای نشان دادن سن و سال بالا و در نتیجه تجربه بیشتر خود، از درک یک یا دو «روس کئچدی» سخن به میان می‎آورند. برخی از حوادث بزرگ تاریخ معاصر آذربایجان بدین صورت در قالب یک جمله کوتاه خبری در نزد مردم منطقه مشهور می‏باشند. نمونه دیگر این نوع از عناوین «کورد گلدی» به معنای «کُرد آمد» است که به طغیان برخی قبایل کرد در منطقه آذربایجان غربی اشاره دارد.

[6]- استوارت، ریچارد (1370). در آخرین روزهای رضا شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: معین، صص 211، 212.

[7]- این پل فلزی مخصوص عبور با راه آهن می­باشد. عرض آن 6 متر و طولش 20/109 متر است. خیز طاق پل به بلندی 20/16 متر و وزن پل 591850 تن می­باشد. هزینه تمام شده طبق اسنادی که راه آهن ایران متکی به مدارک روس­ها منتشر نموده است در حدود 77/316305 روبل طلا می­باشد.پل چون بسیار سنگین بوده روی صندوق فلزی ساخته شده که جمعاً قیمت ساخته شدن صندوق 5/67% مجوع کلیه هزینه­های پل می­باشد. آهنی که برای پل مصرف شده است از نخجوان آورده­اند و برای رسانیدن به جلفا از بیراهه و کوهستان­های صعب­العبور حمل گردیده است. در جنگ بین­المللی اول ، هنگام عقب نشینی در جنگ با ترک­ها ، فرماندهی دستجات ارامنه که مردی موسوم به اندرونیک بوده است؛ تصمیم به منفجر ساختن پل می­گیرد ولی خوشبختانه خطر زیادی متوجه نگردیده و تنها فرم­های تحتانی پل کمی خمیده می­شوند. ر.ک.:

خلیلی عراقی، محمدرضا (1327). خاطرات سفر، بی­جا: بی­نا، ص 27.

[8]- ملازاده، حمید (1376). رازهای سر به مهر، تبریز: مهد آزادی، ص 3.

[9]- راعی، ولی، رضا احمدی (1386). جلفا از دیرباز تا کنون، تبریز: اختر، صص 30-228 .

[10]- مختار محمودی علمداری که در شهریور 1320 هـ.ش. 15 ساله بود و تمامی وقایع را مو به مو به یاد دارد، در این خصوص می­گوید: «بیشتر مردم علمدار را ترک کردند و به زاویه پناه بردند. اما ما در خانه خود ماندیم، چرا که می­دانستیم وقتی منطقه­ای به اشغال دشمن در می­آید دیگر علمدار و زاویه تفاوتی با هم ندارند و هر دو منطقه اشغالی هستند».

رقیه ریاحی علمداری هم که در آن دوران 10 ساله بود درباره این واقعه چنین اظهار نظر می­کند: «من و خواهرم به باغ یکی از آشنایان رفتیم. آنها از ترس روس‏ها به زاویه فرار کرده بودند. از باغ خارج شده در راه چند نفر سواره نظام روس را دیدیم از ترس خود را به دیوار چسباندیم. ولی یکی از آنها با مهربانی رو به ما کرد و به زبان ترکی گفت دخترم نترسید ما با شما کاری نداریم».

[11]- مراد از جلفای قدیم، جلفای ارمنی نشینی است که در سال 1013هـ.ق. در راستای سیاست زمین سوخته شاه عباس اول صفوی نابود گشت و تمامی اهالی آن به منطقه اصفهان کوچانده شدند.

[12]-  جهت متمایز ساختن این جلفا از جلفای جدید روس و گاه از جلفای اصفهان، از عناوین مختلفی چون «جلفای ارس»، «جلفای ایران» ، «جلفای تبریز»، «جلفای آذربایجان» و ...  استفاده می­شد. ر.ک:

روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 2 ذی القعده 1316هـ.ق./ 1 آوریل 1899م.؛ روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 8 رمضان 1319هـ.ق./ 9 ژانویه 1902م.؛ حبل المتین، شماره 1، 24 جمادی الثانی 1311هـ.ق./5 سپتامبر 1904م.؛ چهره­نما، سال1، شماره 17، 15 ذیقعده 1322هـ.ق./ 22 ینایر (ژانویه) 1904م.؛ چهره­نما، سال 6، شماره12، 1 شوال 1327هـ.ق./14 اکتوبر 1909م.؛ ارفع الدوله، میرزا رضا (1345). ایران دیروز، تهران: وزارت فرهنگ و هنر، ص 285؛ اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان (1306). المآثر و الآثار، تهران: دارالطباعه خاصه دولتی، ص 77؛ راتیسلاو، آلبرت چارلز (1386). کنسول در شرق، ترجمه: رجبعلی کاوانی، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ص211.

[13]- مظفرالدین شاه قاجار (1331). سفرنامه مبارکه شاهنشاهی، بمبئی: مطبع مصطفوی، ص 48.

[14]- از خاطرات فهمیده سلیمان‏زاده­ چنین استنباط می­شود که خانواده تبریزی الاصل و تجارت پیشه وی، بعد ازاین واقعه به علمدار مهاجرت می­کنند و دیگر هرگز به جلفا باز نمی­گردند.

[15]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی (1384). سازمان منطقه آزاد تجار ی- صنعتی ارس.، سند شماره 118.

[16]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 125.

[17]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 121.

[18]- زنگنه، احمد (1353). خاطراتی از مأموریت­های من در آذربایجان( از شهریور ماه 1320 تا دی ماه 1325)، بی­جا: بی­نا، ص 13.

[19]- اسناد خصوصی خانواده اصفهانی علمداری، پوشه اصفهانی، شماره 1320.

[20]- رقیه ریاحی علمداری از فروش تمام محصول انگور تاکستان‎های اقوامشان به نیروهای متفقین در شهریور 1320هـ.ش. سخن به میان می‏آورد.

[21]- بایرامی، سمانه(1388). «آثار و پیامدهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور 1320»، فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 27، صص 162، 163.

[22]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 121،119.

[23]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 123.

[24]- کریم اصفهانی علمداری متولد 1315هـ..ش بخشی از این واقعه را که در پنج سالگی او به وقوع پیوسته به خوبی به یاد دارد. وی در این خصوص می‏گوید: «شهربانی علمدار در نزدیکی خانه ما بود. در آن روز نیروهای شهربانی با مشاهده بیرق­های سرخ اشرار قره­داغ تصور نموده بودند که ارتش شوروی در حال تهاجم به علمدار است. پس به خانه ما پناه آوردند و سلاح­هایشان را در انبار خانه و مابین گونی­های پنبه مخفی ساختند. پدرم نیز پول­ها و اشیاء قیمتی خانه را پنهان کرد. اما بعد از مدتی اشرار سیه­رودی(قره داغی) در جلو خانه ما سبز شدند. آنها بدون سلاح بودند. حتی برخی چوب و چماق خود را با طناب بسته و بر دوش انداخته بودند تا از دور به مانند تفنگ دیده شود. آنها به زور از مأموران شهربانی محل اختفای تفنگ­ها را جویا شدند و بعد از آن مسلح گشتند. و به شرارت‏هاو تاراج در علمدار ادامه دادند».

[25]- گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران (1381). به کوشش: بهروز قطبی، تهران: اطلاعات، ص 88.

[26]- شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، سند شماره 126.

[27]- بیانی، خانبابا (1375). غائله آذربایجان، تهران: زریاب.، صص 12-111.

[28]-  خاطرات شفاهی مختار محمودی علمداری.


منابع و مآخذ:


الف- کتب


استوارت، ریچارد (1370). در آخرین روزهای رضا شاه،ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: معین.

ارفع الدوله، میرزا رضا (1345). ایران دیروز، تهران: وزارت فرهنگ و هنر.

اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان (1306). المآثر و الآثار، تهران: دارالطباعه خاصه دولتی.

 بیانی، خانبابا (1375). غائله آذربایجان، تهران: زریاب.

خلیلی عراقی، محمدرضا (1327). خاطرات سفر، بی­جا: بی­نا.

دلدم، اسکندر (1368). حاجی واشنگتن، تهران: امین

راتیسلاو، آلبرت چارلز (1386). کنسول در شرق، ترجمه:رجبعلی کاوانی،تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.

راعی، ولی، رضا احمدی (1386). جلفا از دیرباز تا کنون، تبریز: اختر.

زنگنه، احمد، (1353). خاطراتی از مأموریت­های من در آذربایجان( از شهریور ماه 1320 تا دی ماه 1325)، بی­جا: بی­نا.

شهریار، محمدحسین (1382). کلیات اشعار ترکی شهریار، تهران:زیرین، نگاه.

گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران (1381). به کوشش: بهروز قطبی، تهران: اطلاعات.

مستوفی قزوینی، حمدالله (1913). نزهه القلوب، تصحیح:گای لیسترانج، لیدن:گای لیسترانج .

مظفرالدین شاه قاجار (1331). سفرنامه مبارکه شاهنشاهی، بمبئی: مطبع مصطفوی.

ملازاده، حمید (1376).رازهای سر به مهر، تبریز: مهد آزادی.

همدانی، رشیدالدین فضل الله (1356). وقف نامه ربع رشیدی، تصحیح: مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران: انجمن آثار ملی.

ب- مقالات


بایرامی، سمانه(1388). «آثار و پیامدهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور 1320»، فصلنامه مطالعات تاریخی،شماره 27، 157-173.

 ج- روزنامه‌ها


روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 2 ذی القعده 1316هـ.ق./ 1 آوریل 1899م.

روزنامه یومیه خلاصه الحوادث، 8 رمضان 1319هـ.ق./ 9 ژانویه 1902م.

چهره­نما، سال1، شماره 17، 15 ذیقعده 1322هـ.ق./ 22 ینایر (ژانویه) 1904م.

چهره­نما، سال 6، شماره12، 1 شوال 1327هـ.ق./14 اکتوبر 1909م.

حبل المتین، شماره 1، 24 جمادی الثانی 1311هـ.ق./5 سپتامبر 1904م.

 د- اسناد


شناخت سیر تکوین کالبدی شهر جلفا از منظر تاملات تاریخ معماری :اسناد تاریخی، (1384)،سازمان منطقه آزاد تجار ی- صنعتی ارس.

اسناد خصوصی خانواده اصفهانی علمداری


هـ- خاطرات شفاهی


اصفهانی علمداری، کریم.

ریاحی علمداری، رقیه.

سلیمان زاده، فهمیده.

محمودی علمداری، مختار.

+ چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۱۹
نظرات
میرصادق حسینی
میرصادق حسینی، سلام مقاله خوبی بود موفق باشید.
سه‌شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۵۰
علی
علی ، فقط به یک نکته اشاره کنم وآن اینکه سه نفر شهید جوار پل آهنی شهید گمنام خوانده نمی شوند چراکه در مقبره آنها اسم کامل ودرجه هریک درج شده است وشهید گمنام به ژاندارم شهید وفداکار میرزاعلی که نام کامل آن میرزا عبدالعلی نعمتی است ومزارآن در پاسگاه قره بلاغ میباشد اطلاق میشود
شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۰۶
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: