دکتر سید رسول ابطحی
دکتری:
دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز
اصفهان عصر ظل السلطان
روزنوشت زیر به معرفی و بررسی کوتاهی از کتاب «اصفهان عصر ظلالسلطان» میپردازد.
نام کتاب: اصفهان عصر ظلالسلطان
مؤلف: ناشناخته
به کوشش اکبر شریفزاده و علیرضا نیکنژاد
سال نشر: 1396
ناشر: نشر تاریخ ایران
تعداد صفحات: 283
کتاب بالا
حاصل چاپ نسخهای ثبت شده در کتابخانهی ملی ایران است که از فردی به نام وحید
سیاحتگر در سال 1394 ش، خریداری شده است. این نسخه روزنامهی خاطرات یک شاهزادهی
قاجاری است که در هیج جای نسخه نام خود را ذکر نکرده و اشارهای هم به نسبت خود با
ظلالسلطان، حاکم وقت اصفهان، ننموده است. با اینحال در برچسب عطف نسخه، عبارت «سفرنامۀ پدرزن ظلالسلطان» آمده است که برخلاف نظر مصححان این نسخه، بعید است که عبارت قابل اعتمادی باشد. زیرا اولاً این نسخه سفرنامه نیست و بیان خاطرات روزانه است. ثانیاً مؤلف از دو دختر خود در متن نام میبرد و مراسم عروسی اولی و بیماری دومی
را ذکر میکند ولی اشاره ای به دختری که همسر ظلالسلطان باشد، نمیکند. با وجود این، از متن خاطرات برمیآید که مؤلف روابط نزدیکی با صاحبان قدرت در شهر داشته و
از متمولان اصفهان بوده است، زیرا اشارات فراوانی از حضور او در کاخ ظلالسلطان و
روابط او با دیگر شخصیتهای سیاسی و صاحب نفوذ در شهر وجود دارد. همچنین مؤلف صاحب
املاکی از روستاهای اصفهان از جمله اللهآباد لنجان بوده که او را از کار کردن و
زحمت روزانه برای کسب معیشت بینیاز میکرده است.
در مقدمهی
این کتاب از مصححان این نسخه آمده است که «اهمیت نسخهی حاضر در بیان مناسبت
حکومتی و روابط حکام محلی و ظلالسلطان و نیز شرح بسیاری از حوادث روزمره اعم از
سیاسی و اجتماعی و حتی کشاورزی و آبیاری، قناتها و ... بوده است. مؤلف با
نگاه تیزبینانه و انتقادی در برخی موارد به عنوان شخص بیطرف به واکاوی علل وقایع
پرداخته و در بسیاری از موارد نیز به عنوان راوی بیطرف فقط اصل روایت را نقل کرده
است.» (اصفهان عصر ظلالسلطان، 1396: 7و 8) یا
اینکه این نسخه «به جهت بیان بسیاری از مسائل و حالات و وضعیت دربار و افراد
حاکم اصفهان نسخهای بسیار باارزش و منحصر به فرد بوده و با توجه به بیان بسیاری از
مطالب ارزشمند از نظر مصححان برای چاپ و انتشار مناسب تشخیص داده شد.» (همان: 7)
سعی و
تلاش این مصححان محترم مشکور. بیشک چاپ هر متن و نسخهی تاریخی، پژوهشگران عرصهی تاریخ را در شناسایی و واکاوی گذشته اعم از تاریخ محلی و عمومی یاری مینماید، اما در اینجا ذکر چند نکته
ضروری مینماید: اولاً عنوان کتاب به درستی انتخاب نشده است. مؤلف خاطرات خود را
از روز 25 ذیقعدهی 1301 ق، شروع میکند و تا 13 ذی الحجهی 1302 ق، ادامه میدهد. این
خاطرات به شکل روزانه در بیان امور بسیار عادی روزمرهی زندگی و بسیار تکراری
نوشته شده است به طوری که بیان یک نمونه در زیر میتواند نشانگر کل روند حاکم بر این
خاطرات باشد:
«یوم
جمعه 17 جمادی الاخر
صبح حمام
رفته، از حمام بیرون آمده، خانه میرزا حسن خان نایینی رفته، قلیانی کشیده، خیلی
سرد بود. سرمایی خورده، از آنجا به خانه آمده نهاری خورده، در آفتاب دراز کشیدم،
بعد برخاسته، نماز کرده بیرون رفتم. جناب آقا میرزا شفیع دستجردی و حاجی میرزا
محمدعلی بیرون بودند، چای خورده، بنده سوار شده، رفتم خانه نواب والا حشمت الدوله،
تا دو ساعتی شب آنجا بودم بعد به خانه آمده، شام خورده خوابیدم، هوا خیلی سرد است
مثل زمستان است.» (همان: 174و 175)
بنابراین
عنوان «اصفهان عصر ظلالسلطان» برای خاطرات روزانهی سیزده ماههی یک شخص
از زندگی بسیار معمولی خود در دوران ظلالسلطانی که حداقل 34 سال حاکم اصفهان بود،
نشان دهندهی محتویات این کتاب نیست. ثانیاً برخلاف گفتهی مصححان در مقدمه، این
کتاب نه بیانگر حوادث سیاسی، اجتماعی و ... میباشد و نه مؤلف آن، نگاهی
تیزبینانه و انتقادی داشته است. بلکه برعکس، مؤلف اگر هم از وقایع روز باخبر بوده،
خواه از سر احتیاط و ترسِ فاش شدن مطالبش در نزد ارباب قدرت، خواه از سر جهل و
خواه از سر تنبلی و بیحالی که چند جا اشاره میکند «خلاصه حالتی ندارم والا
مفصلاً می نوشتم»، به شیوهی بسیار مختصر و گنگ به وقایع اشاره کرده است. به عنوان نمونه: «امر لرستان و ایلات آنجا خالی از اغتشاش نیست ... ماها خبر درستی
نداریم اگر خبری هم باشد جرئت نمیکند کسی گفتگو نماید همین قدر افواهاً شنیدم،
کار حکومت این سه ولایت (عربستان، لرستان و بروجرد) مغشوش است تا بعد چه شود.» (ص
124) و به همین شکل اخبار بسیار کوتاهی از خراسان و شورش مردم
بر ضد حاکم آنجا (آصف الدوله) (ص 162).
نهایتاً شاید مهمترین قسمتهای خاطرات این موارد باشد: باردادن ظلالسلطان به روحانیون، امرا و دیگر اشخاص مهم حکومتی در روز عید نوروز و
دادن عیدی به آنها (صص 166- 168)، پسر آقاخان محلاتی از بمبئی یک فیل برای
ناصرالدینشاه به رسم پیشکش فرستاده که چند روز است در اصفهان در عمارت نمکدان میباشد و مردم به تماشا میروند ... فیل را روانهی تهران میکنند (ص 213)، و به
همین شکل اشارهی بسیار مختصری به گرانی نان و کمبود آن (ص 250) و خبر فراوانی نان
و منظم شدن توزیع و قیمت آنها به شکل تلگرافی (ص 254) و اطلاعات مختصری دربارهی
قنات و اختلاف بر سر آب.
از این اخبار
بسیار مختصر که بگذریم سراسر این خاطرات روزانه بیشتر شرح دیدارهای مؤلف با افراد گوناگون
حکومتی و بانفوذ شهر اعم از شخصیتهای سیاسی، روحانیون، ملاکین و ... است بدون
اشارهای به وقایع روز یا بدون توضیحی دربارهی این شخصیتها یا بدون بیان اینکه در این
دیدارها چه صحبتهایی با یکدیگر داشتند و دیدگاه آنها دربارهی مسائل روز چه بود.
مؤلف حتی به توصیف شهر و ویژگیهای آن هم نپرداخته است به استثنای آب و هوای
اصفهان. مثل اینکه امروز هوا سرد یا گرم بود، باران آمد، تگرگ آمد، برف بارید یا فلان
دهات را سیل برد. اموری که به نظر میرسد خاطرات وی را میتواند برای شناسایی آب و هوای
اصفهان و همچنین میوههایی که مردم در فصول مختلف سال میخوردند، مفید نماید.
نثر کتاب
ساده است و مؤلف که ظاهراً آشنا به زبان عربی و اهل مطالعهی کتب حدیث بوده، جا به
جا احادیثی را نقل کرده است. مصححان کتاب هم بعضی از این احادیث را در پایین صفحات
ترجمه کرده و توضیحاتی دربارهی شخصیتها، واژهها یا مکانها در هر صفحه آوردهاند. اگر چه این توضیحات همه جا درست به نظر نمیآید. به عنوان نمونه، در پایین صفحهی 21 در
توضیح «حاجی سید نعمتالله سدهی لنجانی» آمده که «سده نام قدیم
خمینیشهر کنونی است». در صورتی که با توجه به لنجانی، منظور مؤلف، روستای سده
از توابع زرینشهر کنونی میباشد و نه خمینیشهر.
با این اوصاف
زحمت مصححان و ناشر این کتاب در چاپ آن جای تقدیر و تشکر دارد که به راه نویسندهی
این خاطرات نرفتهاند که معتقد بود «بر فرض زحمت بکشم چه فایده دارد همین قدر
هم زیاد است و بیحاصل.» (ص 182)
+
سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۸
نظر شما