دکتر سید رسول ابطحی
دکتری:
دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز
خاطرات علی همامی
نوشتهی زیر معرفی کتاب «خاطرات علی همامی» و نویسندهی آن است.
نام
کتاب: خاطرات علی همامی
نویسنده: علی همامی
تصحیح: عبدالمهدی رجایی
مشخصات نشر: قم، مجمع ذخایر اسلامی
تاریخ نشر: 1394
تعداد صفحات: 160
کتاب «خاطرات علی همامی» مجموعه نوشتههای علی همامی، کارمند سابق شرکت نفت و بانک ملی ایران، دربارهی زندگانی خویش است که به همت دکتر عبدالمهدی رجایی با توضیحاتی مفید در مقدمه و پاورقی در قالب یک کتاب منتشر شده است. این خاطرات ابتدا در روزنامهی اصفهان از مرداد 1344 تا بهمن 1346 ش، به شکلی متداوم چاپ گردید (همامی، 1394: 12، مقدمۀ رجایی)، زیرا امیرقلی امینی، مدیر روزنامهی اصفهان، همامی را تشویق کرد تا خاطرات خود را برای چاپ در روزنامه مکتوب نماید (همان: 7). همامی در ابتدا خاطرات خود را به شکل نامنظم و برحسب اتفاق و یادآوری، حتی بدون ذکر تاریخ آن وقایع مینگاشت، اما به تدریج خاطرات او شکل منظمی به خود گرفت و خاطرهی بعدی ادامهی واقعه و خاطرهی قبلی شد و تاریخ حوادث هم ذکر گردید. با این حال، این خاطرات به عللی نامعلوم ناتمام ماند و فقط به بخشی کوتاه اما پرماجرا از زندگانی علی همامی تبدیل گردید.
علی فرزند ملا محمد همامی از «هِمام»، روستایی در منطقهی لنجان اصفهان بود که تحصیلات عالی خویش را در مدرسهی عالی انگلیسیها، که بعدها دبیرستان ادب گردید، به پایان رسانید. او بعد از اتمام تحصیلات، مدتی در شرکت قالی شرق، شرکتی انگلیسی- آمریکایی در کاشان مشغول به کار شد و با وجود جوانی به ریاست دفتر شرکت در کاشان رسید. با شروع جنگ جهانی اول، شرکت برچیده شد و همامی به ناچار به اصفهان بازگشت (همان: 9). در این زمان مأموران نخبهی آلمانی در اصفهان بسیار فعال بودند. آنها موفق شدند که با جذب عناصر گوناگون جامعه، که آلمانیها را به عنوان منجیان خود از دست نیروها و عوامل اشغالگر روسی و انگلیسی میدیدند، کنسولهای روس و انگلیس و اتباع آنها را از اصفهان اخراج نمایند. همامی نیز همراه با موج موجود ابتدا به عنوان مترجم فرماندهی آلمانی قوای چریک به استخدام آنها درآمد و بنا به درخواست خود پس از قبولی در یک آزمون عملی نظامی علاوه بر مترجمی به ریاست ده سوار کرد هم تعیین گردید و بدین ترتیب بر حقوق و مزایایش افزوده شد. با پیشروی نیروهای روس به سمت اصفهان و ناکامی آلمانیها در انتقال پایتخت از تهران به اصفهان، نیروهای آلمانی و طرفداران ایرانی آنها به سمت شیراز فرار کردند. همامی هم طبق قراری که با آلمانیها داشت، همراه آنها تا آباده رفت و سپس از مقام خود استعفا داد و به اصفهان که به اشغال روسها درآمده بود، بازگشت.
هفت ماه پس از خروج آلمانیها از اصفهان، ژنرال سر پرسی سایکس با عدهای از افسران انگلیسی و سپاهیان هندی از راه کرمان وارد اصفهان شد. او میخواست از اصفهان به شیراز برود و اسپیار، پلیس منطقهی جنوب، را تشکیل دهد. به توصیهی رئیس بیمارستان انگلیسیها در اصفهان، همامی به عنوان مترجم ژنرال سایکس معرفی گردید و همراه آنها به شیراز رفت. او در آنجا شاهد عینی جنگهای نیروهای انگلیسی و هندی با نیروهای کازرونیها و صولتالدولهی قشقایی در شیراز و اطراف آن بود.. همامی طبق تقاضای خود علاوه بر شغل مترجمی وارد خدمت نظام شد و بعد از دو سال خدمت در سربازخانه به درجهی سلطانی (دو ستاره بر دوش) ارتقا یافت و به عنوان نمایندهی اسپیار در اصفهان زیر نظر یک افسر انگلیسی راهی این شهر شد.
نویسنده: علی همامی
تصحیح: عبدالمهدی رجایی
مشخصات نشر: قم، مجمع ذخایر اسلامی
تاریخ نشر: 1394
تعداد صفحات: 160
کتاب «خاطرات علی همامی» مجموعه نوشتههای علی همامی، کارمند سابق شرکت نفت و بانک ملی ایران، دربارهی زندگانی خویش است که به همت دکتر عبدالمهدی رجایی با توضیحاتی مفید در مقدمه و پاورقی در قالب یک کتاب منتشر شده است. این خاطرات ابتدا در روزنامهی اصفهان از مرداد 1344 تا بهمن 1346 ش، به شکلی متداوم چاپ گردید (همامی، 1394: 12، مقدمۀ رجایی)، زیرا امیرقلی امینی، مدیر روزنامهی اصفهان، همامی را تشویق کرد تا خاطرات خود را برای چاپ در روزنامه مکتوب نماید (همان: 7). همامی در ابتدا خاطرات خود را به شکل نامنظم و برحسب اتفاق و یادآوری، حتی بدون ذکر تاریخ آن وقایع مینگاشت، اما به تدریج خاطرات او شکل منظمی به خود گرفت و خاطرهی بعدی ادامهی واقعه و خاطرهی قبلی شد و تاریخ حوادث هم ذکر گردید. با این حال، این خاطرات به عللی نامعلوم ناتمام ماند و فقط به بخشی کوتاه اما پرماجرا از زندگانی علی همامی تبدیل گردید.
علی فرزند ملا محمد همامی از «هِمام»، روستایی در منطقهی لنجان اصفهان بود که تحصیلات عالی خویش را در مدرسهی عالی انگلیسیها، که بعدها دبیرستان ادب گردید، به پایان رسانید. او بعد از اتمام تحصیلات، مدتی در شرکت قالی شرق، شرکتی انگلیسی- آمریکایی در کاشان مشغول به کار شد و با وجود جوانی به ریاست دفتر شرکت در کاشان رسید. با شروع جنگ جهانی اول، شرکت برچیده شد و همامی به ناچار به اصفهان بازگشت (همان: 9). در این زمان مأموران نخبهی آلمانی در اصفهان بسیار فعال بودند. آنها موفق شدند که با جذب عناصر گوناگون جامعه، که آلمانیها را به عنوان منجیان خود از دست نیروها و عوامل اشغالگر روسی و انگلیسی میدیدند، کنسولهای روس و انگلیس و اتباع آنها را از اصفهان اخراج نمایند. همامی نیز همراه با موج موجود ابتدا به عنوان مترجم فرماندهی آلمانی قوای چریک به استخدام آنها درآمد و بنا به درخواست خود پس از قبولی در یک آزمون عملی نظامی علاوه بر مترجمی به ریاست ده سوار کرد هم تعیین گردید و بدین ترتیب بر حقوق و مزایایش افزوده شد. با پیشروی نیروهای روس به سمت اصفهان و ناکامی آلمانیها در انتقال پایتخت از تهران به اصفهان، نیروهای آلمانی و طرفداران ایرانی آنها به سمت شیراز فرار کردند. همامی هم طبق قراری که با آلمانیها داشت، همراه آنها تا آباده رفت و سپس از مقام خود استعفا داد و به اصفهان که به اشغال روسها درآمده بود، بازگشت.
هفت ماه پس از خروج آلمانیها از اصفهان، ژنرال سر پرسی سایکس با عدهای از افسران انگلیسی و سپاهیان هندی از راه کرمان وارد اصفهان شد. او میخواست از اصفهان به شیراز برود و اسپیار، پلیس منطقهی جنوب، را تشکیل دهد. به توصیهی رئیس بیمارستان انگلیسیها در اصفهان، همامی به عنوان مترجم ژنرال سایکس معرفی گردید و همراه آنها به شیراز رفت. او در آنجا شاهد عینی جنگهای نیروهای انگلیسی و هندی با نیروهای کازرونیها و صولتالدولهی قشقایی در شیراز و اطراف آن بود.. همامی طبق تقاضای خود علاوه بر شغل مترجمی وارد خدمت نظام شد و بعد از دو سال خدمت در سربازخانه به درجهی سلطانی (دو ستاره بر دوش) ارتقا یافت و به عنوان نمایندهی اسپیار در اصفهان زیر نظر یک افسر انگلیسی راهی این شهر شد.
بعد از پایان جنگ جهانی اول، دفتر اسپیار در
اصفهان بسته شد و همامی به بریگاد کرمان انتقال یافت. بعد از کمتر از دو سال اقامت
در کرمان با وقوع کودتای 1299 ش، سید ضیاءالدین طباطبایی که میخواست در برابر
نیروهای قزاق تحت امر رضاخان، قوای ژاندارمری و اسپیار را تحت فرمان خود داشته
باشد، دستور حرکت یک ستون هزار نفری از قوای اسپیار از کرمان به اصفهان را داد. همامی هم جزو این نیرو به اصفهان بازگشت. اما چند ماه بعد با برکناری سید ضیا
از مقام نخستوزیری و خروج وی از ایران، نیروی اسپیار هم منحل شد. بنابراین همامی به توصیهی یک افسر انگلیسی برای کاری در شرکت نفت جنوب معرفی شد و به معاونت رئیس انگلیسی
شعبهی اهواز منصوب گردید تا ضمن انجام مشاغل اداری، رابط بین شرکت و شیخ خزعل و پسر
او شیخ عبدالحمید، که حاکم اهواز بود، باشد. همامی پس از سه سال کار در شرکت و
اقامت در خوزستان برای یک مرخصی چهار ماهه در تاریخ 25 اردیبهشت 1303 ش، از طریق
بختیاری عازم اصفهان گردید. این واقعه، نقطهی پایانی او در بیان خاطرات وی است و
حوادث بعدی به عللی نامعلوم بیان نمیشود.
ارزش خاطرات علی همامی، گذشته از بیان وقایع سیاسی که در کتابهای دیگر هم وجود دارند، به توصیفات وی از شخصیتهایی است که ملاقات کرده و همچنین به مشاهدات عینی و شنیدههای وی از اوضاع اجتماعی شهر اصفهان، روزگار پرآشوب این شهر در زمان تسلط بختیاریها بر اصفهان، حضور نیروهای بیگانه در ایران و ظلم و ستم آنها بر مردم به ویژه زورگوییهای روسها و بیرحمیهای آنها در اصفهان به خصوص در دوران جنگ جهانی اول است (همامی، 1394: 46 -43). به علاوه، خاطراتی که نشاندهندهی سطح نگرش پائین و ابتدایی حاکمان جامعه به مسائل روز (همان: 14و 15) و بیانگر اختلاف سطح فرهنگی مردم اصفهان با نیروهای بختیاری و برخورد آنها با یکدیگر میباشد (همان: 48 -46 و 53 -51).
ارزش خاطرات علی همامی، گذشته از بیان وقایع سیاسی که در کتابهای دیگر هم وجود دارند، به توصیفات وی از شخصیتهایی است که ملاقات کرده و همچنین به مشاهدات عینی و شنیدههای وی از اوضاع اجتماعی شهر اصفهان، روزگار پرآشوب این شهر در زمان تسلط بختیاریها بر اصفهان، حضور نیروهای بیگانه در ایران و ظلم و ستم آنها بر مردم به ویژه زورگوییهای روسها و بیرحمیهای آنها در اصفهان به خصوص در دوران جنگ جهانی اول است (همامی، 1394: 46 -43). به علاوه، خاطراتی که نشاندهندهی سطح نگرش پائین و ابتدایی حاکمان جامعه به مسائل روز (همان: 14و 15) و بیانگر اختلاف سطح فرهنگی مردم اصفهان با نیروهای بختیاری و برخورد آنها با یکدیگر میباشد (همان: 48 -46 و 53 -51).
ناامنی در اصفهان و
جادههای بین شهرها و اقدامات اعتضادالسلطنه، برادر احمدشاه و حاکم اصفهان، که
بیشتر به مباحث دینی علاقه داشت تا امور حکومتی و در نتیجه وخیمتر شدن اوضاع بر
اثر راهزنیهای رضا جوزدانی و جعفر قلی چرمهینی؛ رابطهی نایب حسین کاشی، راهزن
معروف با عینالدوله، رئیسالوزرای وقت، و حمایت بخشی از حکومت مرکزی از وی و
دیدار همامی با ماشاالله خان پسر نایب حسین، به طوری که ماشاالله خان با آن همه دزدی و سرقت، ذکر خدا میکرد و تسبیح میانداخت و نماز میخواند زیرا میخواست این راه را (نماز خواندن)
با خدا باز بگذارد شاید که مشمول رحمت الهی گردد و عاقبت به خیر شود، بخشی دیگر از
خاطرات همامی هستند که در شناخت تاریخ اصفهان و جنوب ایران در این دوره مفید
میباشند.
با این حال، همامی در خاطرات خویش هیچ اشارهای به زندگی خانوادگی خویش مانند ازدواج و فرزندان نکرده است. او همچنین از قحطیهای اصفهان و ایران و کمبود نان و آشوبهای ناشی از آن هیچ مطلبی نیاورده است. با توجه به اینکه همامی خاطرات خود را در زمان محمدرضا شاه پهلوی نگاشت، به نظر میرسد که تعمد داشته تا سخنی منفی نسبت به رضا شاه ذکر نکند و شاید علت اینکه خاطرات خود را ناتمام گذاشت، همین نکته باشد. هر چند وی علیرغم عمر طولانی خویش که تا سال 1363 ش، به طول انجامید، از ذکر ادامهی خاطرات خویش خودداری نمود. با این همه، همین اندک خاطرات نشان دهندهی اهمیت خاطرهنویسی در روشن شدن زوایای تاریک تاریخ گذشتگان به ویژه در عرصهی محلی میباشد.
با این حال، همامی در خاطرات خویش هیچ اشارهای به زندگی خانوادگی خویش مانند ازدواج و فرزندان نکرده است. او همچنین از قحطیهای اصفهان و ایران و کمبود نان و آشوبهای ناشی از آن هیچ مطلبی نیاورده است. با توجه به اینکه همامی خاطرات خود را در زمان محمدرضا شاه پهلوی نگاشت، به نظر میرسد که تعمد داشته تا سخنی منفی نسبت به رضا شاه ذکر نکند و شاید علت اینکه خاطرات خود را ناتمام گذاشت، همین نکته باشد. هر چند وی علیرغم عمر طولانی خویش که تا سال 1363 ش، به طول انجامید، از ذکر ادامهی خاطرات خویش خودداری نمود. با این همه، همین اندک خاطرات نشان دهندهی اهمیت خاطرهنویسی در روشن شدن زوایای تاریک تاریخ گذشتگان به ویژه در عرصهی محلی میباشد.
+
یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۵
نظر شما