دکتر سید رسول ابطحی
دکتری:
دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز
تاریخ شفاهی واسط فرد و جامعه
نوشتار زیر در بیان اهمیت تاریخ شفاهی در تفسیر و تحلیل گذشته است که از کتاب صدای گذشتهی پل تامپسون گزینش شده است.
قطعاً استفاده از منابع شفاهی با این تصور که میتواند زندگانی هر روزهی گذشته را به
تصویر بکشاند، در حالی که مسائل مربوط به گزارشهای سیاسی معاصر و فشارهای نادیدنی
تغییرات ساختاری و اقتصادی فراموش شدهاند، خطرناک میباشد. این فراموشی از این
تصور ناشی میشود که این مسائل به ندرت تأثیرات سوءِ مستقیمی بر خاطرات مردان و
زنان معمولی میگذارد. بنابراین خیلی مهم است که این منابع شفاهی را در یک متن
اجتماعی وسیعتر قرار بدهیم، اما در عین حال باید بدانیم که شواهد شفاهی میتوانند ما
را در فهم اینکه چگونه این متن شکل گرفته است، یاری کنند. زیرا در پشت عوامل
گوناگون سیاسی و اقتصادی تأثیر فزایندهی فشار فردی برای تغییر وجود دارد که چنین
چیزی به شکل ناگهانی در داستانهای زندگی افراد ظاهر میشود. به عنوان مثال، تصمیماتی که افراد اتخاذ میکنند تا خانهی خود را عوض کنند یا آن را توسعه دهند
یا اینکه تصمیم میگیرند که یک جامعه را ترک کنند و به جامعهی دیگری مهاجرت نمایند
یا تصمیم به ترک یک شغل و روی آوردن به شغل دیگری میگیرند یا تصمیمات دیگری مانند
قرار دادن پول در بانک، خرید سهام، ازدواج کردن با یک نفر یا جدا شدن از آن یا داشتن
یا نداشتن فرزند میگیرند.
قطعاً عوامل سیاسی و محدودیتهایی که سیستم اقتصادی، فنآوری و منابع بر نحوهی زندگی مردان و زنان تحمیل میکند، بسیار مهم است، اما الگوهای متغییر تصمیمات خودآگاه میلیونها انسان از نوع موارد ذکر شده برای تغییرات اجتماعی بسیار مهمتر از اعمال و رفتار سیاستمدارانی است که معمولاً موضوع عمومی تاریخ میباشند. اقتصاد هم یک امری است که به وسیلهی اجتماع ساخته میشود و بخشی از این ساخت در خانواده صورت میگیرد. به عنوان مثال، کار زنان در خانه که پولی در ازای آن دریافت نمیکنند فقط شامل انجام خدمات نیست، بلکه شامل تربیت فرزندان، که نیروی کار آینده هستند، هم میباشد. این کار زنان بخشی از بنیان آینده است. آشکارا، هم انتقال ارزشها در بین نسلها و هم شکلگیری شخصیت افراد در خانواده امور بسیار مهمی برای فهم تاریخ میباشند. این امور باید در سطوح مختلف زیادی مانند الگوهای فرهنگی و شکلبندیهای روانی که خود را در طول نسلها در میان خانوادههای گوناگون تکرار میکنند، مورد بررسی قرار گیرند. اما آوردن این عوامل در کنار هم نیاز به یک خلاقیت مهم در استفادهی ما از تئوری دارد.
در حال حاضر ما میتوانیم به یکی از دو مورد معمول تفسیر تئوریک رجوع کنیم. در یک طرف تئوریهای بزرگی از سازمان اجتماعی، کنترل اجتماعی، تقسیم کار، تضاد طبقاتی و تغییر اجتماعی، کارکردگرایی و دیگر مکتبهای جامعهشناختی و تئوری تاریخی مارکسیسم وجود دارد. در طرف دیگر تئوری شخصیت فردی، زبان و ضمیر نیمههشیار وجود دارد که به وسیلهی شیوهی تحلیل روانی ارائه میگردد. این تئوریها میتوانند با یکدیگر لایهبندی شوند، مانند آنچه که در زندگینامهی یک شخص دیده میشود، هر چند هنوز هیچ روش رضایتبخشی برای ربط دادن آنها با یکدیگر پیدا نشده است. زیرا این دو گروه از تئوریها با یکدیگر هماهنگ نیستند. در حالی که مارکسیسم مانند تئوریهای اجتماعی نقش شخص را به طور عموم در برابر گروههای اجتماعی به حداقل میرساند و معتقد است که مردان و زنان خودآگاهی خویش را از طریق آنچه که انجام میدهند، خلق میکنند، ادعاهای روانشناختی بر اساس عناصر شخصیت افراد و در نتیجه مستقل از تاریخ پایهگذاری شدهاند. در این میان برای اینکه بتوانیم پلی بین این دو گروه از تئوریها ایجاد نماییم، تاریخ شفاهی نقشی حیاتی بر عهده دارد. زیرا شواهد شفاهی به خودی خود عینی و ذهنی را با هم ترکیب میکنند و ما را در بین جهان خصوصی و عمومی هدایت مینمایند.
تنها از طریق پیگیری داستانهای زندگی افراد است که ارتباطات بین سیستم عمومی ساختار اقتصاد، طبقه، جنس و سن از یک طرف و رشد شخصیت افراد از طرف دیگر میتواند مستند و مکتوب شود. شخصیتی که به واسطهی تأثیرات والدین، برادرها و خواهرها، خانوادهی گستردهتر گروههای همگن و همسایهها، مدرسه و دین و مذهب، روزنامهها و رسانههای گروهی، هنر و فرهنگ رشد و گسترش مییابد. تنها وقتی که نقش دقیق این نهادهای واسطه در شخصیت افراد به عنوان مثال نقشهای طبقه و جنس در اجتماعی شدن افراد مشخص گردد، میتوان به یک ترکیبی از تئوریهای جامعهشناختی و روانشناختی رسید. راهی که نشاندهندهی چالش پیش روی ما و در عین حال نشاندهندهی سهمی است که تاریخ شفاهی برای ساختن تاریخ میتواند ایفا کند.
قطعاً عوامل سیاسی و محدودیتهایی که سیستم اقتصادی، فنآوری و منابع بر نحوهی زندگی مردان و زنان تحمیل میکند، بسیار مهم است، اما الگوهای متغییر تصمیمات خودآگاه میلیونها انسان از نوع موارد ذکر شده برای تغییرات اجتماعی بسیار مهمتر از اعمال و رفتار سیاستمدارانی است که معمولاً موضوع عمومی تاریخ میباشند. اقتصاد هم یک امری است که به وسیلهی اجتماع ساخته میشود و بخشی از این ساخت در خانواده صورت میگیرد. به عنوان مثال، کار زنان در خانه که پولی در ازای آن دریافت نمیکنند فقط شامل انجام خدمات نیست، بلکه شامل تربیت فرزندان، که نیروی کار آینده هستند، هم میباشد. این کار زنان بخشی از بنیان آینده است. آشکارا، هم انتقال ارزشها در بین نسلها و هم شکلگیری شخصیت افراد در خانواده امور بسیار مهمی برای فهم تاریخ میباشند. این امور باید در سطوح مختلف زیادی مانند الگوهای فرهنگی و شکلبندیهای روانی که خود را در طول نسلها در میان خانوادههای گوناگون تکرار میکنند، مورد بررسی قرار گیرند. اما آوردن این عوامل در کنار هم نیاز به یک خلاقیت مهم در استفادهی ما از تئوری دارد.
در حال حاضر ما میتوانیم به یکی از دو مورد معمول تفسیر تئوریک رجوع کنیم. در یک طرف تئوریهای بزرگی از سازمان اجتماعی، کنترل اجتماعی، تقسیم کار، تضاد طبقاتی و تغییر اجتماعی، کارکردگرایی و دیگر مکتبهای جامعهشناختی و تئوری تاریخی مارکسیسم وجود دارد. در طرف دیگر تئوری شخصیت فردی، زبان و ضمیر نیمههشیار وجود دارد که به وسیلهی شیوهی تحلیل روانی ارائه میگردد. این تئوریها میتوانند با یکدیگر لایهبندی شوند، مانند آنچه که در زندگینامهی یک شخص دیده میشود، هر چند هنوز هیچ روش رضایتبخشی برای ربط دادن آنها با یکدیگر پیدا نشده است. زیرا این دو گروه از تئوریها با یکدیگر هماهنگ نیستند. در حالی که مارکسیسم مانند تئوریهای اجتماعی نقش شخص را به طور عموم در برابر گروههای اجتماعی به حداقل میرساند و معتقد است که مردان و زنان خودآگاهی خویش را از طریق آنچه که انجام میدهند، خلق میکنند، ادعاهای روانشناختی بر اساس عناصر شخصیت افراد و در نتیجه مستقل از تاریخ پایهگذاری شدهاند. در این میان برای اینکه بتوانیم پلی بین این دو گروه از تئوریها ایجاد نماییم، تاریخ شفاهی نقشی حیاتی بر عهده دارد. زیرا شواهد شفاهی به خودی خود عینی و ذهنی را با هم ترکیب میکنند و ما را در بین جهان خصوصی و عمومی هدایت مینمایند.
تنها از طریق پیگیری داستانهای زندگی افراد است که ارتباطات بین سیستم عمومی ساختار اقتصاد، طبقه، جنس و سن از یک طرف و رشد شخصیت افراد از طرف دیگر میتواند مستند و مکتوب شود. شخصیتی که به واسطهی تأثیرات والدین، برادرها و خواهرها، خانوادهی گستردهتر گروههای همگن و همسایهها، مدرسه و دین و مذهب، روزنامهها و رسانههای گروهی، هنر و فرهنگ رشد و گسترش مییابد. تنها وقتی که نقش دقیق این نهادهای واسطه در شخصیت افراد به عنوان مثال نقشهای طبقه و جنس در اجتماعی شدن افراد مشخص گردد، میتوان به یک ترکیبی از تئوریهای جامعهشناختی و روانشناختی رسید. راهی که نشاندهندهی چالش پیش روی ما و در عین حال نشاندهندهی سهمی است که تاریخ شفاهی برای ساختن تاریخ میتواند ایفا کند.
+
آدینه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۴۴
نظرات
دکتر مرتضی نورائی،
با تشکر از جناب اقای ابطحی.
مطلب مفیدی بود. مباحث فنی تاریخ شفاهی هنوز در ایران توسعه لازم را نیافته است. می طلبد که مورخین محلی که اشنایی با این شاخه تاریخ نگاری دارند چه از تجارب خود و یا ترجمه دست به هم افزایی در سطوح مختلف بزنند.
شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۰۳
نظر شما