دکتر سید رسول ابطحی
دکتری:
دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد:
تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران
کارشناسی:
زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز
تاریخ شفاهی و ادبیات
نوشتار زیر در اهمیت تاریخ شفاهی به بهانهی اعطای جایزهی نوبل ادبیات 2015 م، به خانم آلکسیویچ میباشد.
در 26 آوریل 1986 م، در ساعت یک و بیست و سه دقیقهی
شب یک سری انفجار، رآکتور نیروگاه اتمی چرنوییل در اوکراین را تخریب نمود. این حادثه به
بزرگترین واقعهی اتمی غیرنظامی در تاریخ تبدیل گردید و عوارض زیست محیطی و
انسانی فاجعهباری درپیآورد. عوارضی که با توجه به سانسور شدید حکومت وقت، شوروی سابق، هنوز به طور کامل آشکار نشده است. در جبران این نقیصه، نویسنده و روزنامهنگار
بلاروسی، سوتلانا الکسیویچ (Svetlana Alexievich)، تلاش نموده تا در کتابی با نام
«صداهایی از چرنوییل: تاریخ شفاهی یک فاجعهی هستهای» از طریق مصاحبه
با افراد درگیر در این واقعه، ناگفتههای آن را به روشنایی تاریخ بیاورد.
این کتاب مجموعهای مستند از خاطرات و گزارشهای دست اول کسانی است که شاهدان عینی این حادثه بوده و یا به نوعی با عوارض و عواقب آن در ارتباط بودهاند. کتاب با یک گزارش جامع کوتاه از تأثیرات این واقعه بر کشور کوچک ده میلیون نفری بلاروس شروع میشود. جایی که یک پنجم جمعیت آن (حدود دو میلیون نفر) در مناطق آلوده به مواد هستهای زندگی میکنند و میزان مرگ و میر ساکنان این مناطق آلوده 20 درصد بیشتر از میزان زاد و ولد آن است. در ادامه، مؤلف به بیان گزارشهای افراد مختلف از این فاجعه میپردازد. به عنوان مثال، همسر یک آتشنشان که شوهرش چند هفته بعد از واقعه بر اثر تشعشعات اتمی جان سپرد، ساکنان بومی محل که به مکان آلودهی زیست سابق خویش برگشتهاند، سربازان وظیفه که مأمور شدهاند مردم را به زور از منطقهی آلوده بیرون کنند و محیط را پاکسازی نمایند، شکارچیانی که استخدام شدهاند تا سگها و گربههای رهاشده را برای جلوگیری از سرایت آلودگی بکشند، خلبانان بالگردها و مردان بدون پوشش محافظتی که مأمور شدند سقف رآکتور را بعد از ناتوانی رباتها در انجام این کار، پاک نمایند، بچههایی که با نقص جسمانی به دنیا آمدهاند، آنهایی که غذاها یا وسایل آلوده را در بازارهای سیاه فروختند، دانشمندان و کارکنان بهداشتی که تلاش نمودند مردم را از عواقب خطرناک تشعشعات رادیواکتیو خبردار کنند و آن دسته از مقامات حکومتی که بیپروا بر خلاف سیاستهای روز شوروی از خطرات این فاجعه سخن گفتند.
خیلی از این گزارشها دربارهی توصیف روز واقعه و اولین واکنشها به آن است، در حالی که بقیهی گزارشها دربارهی سالهای بعد از حادثه است. گزارشها از نظر حجم متفاوت هستند و از یک بند تا دو بند و در نهایت تا 20 صفحه متغیر میباشند و بعضی از آنها در قالب روایت یک نفر و تعدادی دیگر در قالب روایت جمعی نقل شدهاند.
به طور عموم، همهی گزارشها تأثربرانگیز و پر از وقایع غمبار و دارای نکات مشترکی هستند. این نکات مشترک بیانگر آماده نبودن افراد در برخورد با این فاجعه، ناآگاهی از میزان خطر، اکراه مقامات حکومتی از قبول و اعلام خطرات ناشی از تشعشعات رادیواکتیو و بدتر از آن عدم وجود امکانات کافی برای مقابله با چنین خطری و در نهایت متوسل شدن حکومت به دروغگویی و اعلام اینکه همه چیز تحت کنترل است، میباشند. به طوری که بیشتر مردمی که در هنگام واقعه به زندگی عادی خویش ادامه دادند و افراد زیادی که بدون امکانات ایمنی کافی برای مقابله با شرایط پیشآمده به محیط آلوده فرستاده شدند، بعد از مدتی جان سپردند.
بیان دیدگاههای گوناگون افراد درگیر در این واقعه، کتاب را به مجموعهای از ناامیدیها و در عین حال امید به آینده و پذیرفتن شرایط پیشآمده تبدیل کرده است. به طوری که زنی که شوهرش را در این حادثه از دست داده، تصمیم به ازدواج مجدد دارد. زیرا به نظر وی زندگی ادامه دارد و او فرزندانی دارد که نیاز به مراقبت دارند. از طرفی دیگر عدهای از مصاحبهشوندگان معتقدند که تا سال 2000 م، همهی آنها خواهند مرد و هیچ کس از آسیبدیدگان این واقعه در بلاروس زنده نخواهند ماند.
افسانههای زیادی میان مردم وجود دارد. اینکه مأموران حکومتی مردگان را در گورهای دسته جمعی دفن کردند یا اینکه قرار است همهی جمعیت منطقهی آسیبدیده را به سیبری منتقل کنند. شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه کمپهایی در پشت چرنوییل آماده شده تا قربانیان این حادثه را قبل از مردن تحتنظر داشته باشند و بدتر از همه اینکه اعتقاد بر این است که صدها هزار نفر به زودی خواهند مرد و میلیونها نفر بیمار هستند. ادعا شده که بچههای زیادی با نقصهای جسمانی ظاهری، اختلالات سیستم دفاعی بدن و مبتلا به سرطان خون به دنیا آمدهاند. در میان این شایعات و آنچه در بین مردم رواج دارد، داستانهایی واقعی از قهرمانیهای آتشنشانها، اعضای تیم پاکسازی اتمی، دانشمندان، پزشکان و … وجود دارد که تلاش کردند اثرات این فاجعه را کاهش دهند و بسیاری از آنها جان خویش را از دست دادند.
سوتلانا آلکسیویچ، متولد 1948 م، در هنگام فاجعهی چرنوییل به عنوان یک روزنامهنگار در پایتخت بلاروس، شهر مینسک، کار میکرد. او به مدت 10 سال با بیشتر از 500 نفر در رابطه با این واقعه مصاحبه کرد. او در مصاحبه با هر شخص از 4 نوار کاست استفاده نمود و 107 مصاحبه را در سال 1996 م، در نسخهی نهایی برای انتشار کتاب خویش درج نمود. این کتاب یک سال بعد در روسیه منتشر گردید و سپس ترجمهی انگلیسی آن در سال 2005 م، برندهی جایزهای ادبی گردید. زیرا این کتاب نوعی داستانسرایی و ترکیبی از مصاحبه و تکنیکهای داستانی تلقی شد. با این حال به گفتهی نویسنده: «در طی ده سالی که از منطقهی چرنوییل بازدید میکردم این احساس را داشتم که دارم اسناد و مدارکی را برای آینده ثبت میکنم.» اسناد و مدارکی که قسمتی از یک تصویر بزرگ از یک واقعهی بزرگ را میسازند و تاریخی را خلق میکنند که خوانندگان آن از هر طبقه و سلیقهای میتوانند واقعیت آن حوادث را لمس کنند. این اسناد و مدارک در کنار پژوهشهای متخصصان دربارهی اثرات زیانبار این فاجعه و منابع مکتوب تاریخی میتوانند نشان دهندهی اهمیت گزارشهای شفاهی و صداهای زنده به عنوان تاریخ شفاهی برای ثبت و ضبط هر چه دقیقتر حوادث تاریخی باشند.
این کتاب مجموعهای مستند از خاطرات و گزارشهای دست اول کسانی است که شاهدان عینی این حادثه بوده و یا به نوعی با عوارض و عواقب آن در ارتباط بودهاند. کتاب با یک گزارش جامع کوتاه از تأثیرات این واقعه بر کشور کوچک ده میلیون نفری بلاروس شروع میشود. جایی که یک پنجم جمعیت آن (حدود دو میلیون نفر) در مناطق آلوده به مواد هستهای زندگی میکنند و میزان مرگ و میر ساکنان این مناطق آلوده 20 درصد بیشتر از میزان زاد و ولد آن است. در ادامه، مؤلف به بیان گزارشهای افراد مختلف از این فاجعه میپردازد. به عنوان مثال، همسر یک آتشنشان که شوهرش چند هفته بعد از واقعه بر اثر تشعشعات اتمی جان سپرد، ساکنان بومی محل که به مکان آلودهی زیست سابق خویش برگشتهاند، سربازان وظیفه که مأمور شدهاند مردم را به زور از منطقهی آلوده بیرون کنند و محیط را پاکسازی نمایند، شکارچیانی که استخدام شدهاند تا سگها و گربههای رهاشده را برای جلوگیری از سرایت آلودگی بکشند، خلبانان بالگردها و مردان بدون پوشش محافظتی که مأمور شدند سقف رآکتور را بعد از ناتوانی رباتها در انجام این کار، پاک نمایند، بچههایی که با نقص جسمانی به دنیا آمدهاند، آنهایی که غذاها یا وسایل آلوده را در بازارهای سیاه فروختند، دانشمندان و کارکنان بهداشتی که تلاش نمودند مردم را از عواقب خطرناک تشعشعات رادیواکتیو خبردار کنند و آن دسته از مقامات حکومتی که بیپروا بر خلاف سیاستهای روز شوروی از خطرات این فاجعه سخن گفتند.
خیلی از این گزارشها دربارهی توصیف روز واقعه و اولین واکنشها به آن است، در حالی که بقیهی گزارشها دربارهی سالهای بعد از حادثه است. گزارشها از نظر حجم متفاوت هستند و از یک بند تا دو بند و در نهایت تا 20 صفحه متغیر میباشند و بعضی از آنها در قالب روایت یک نفر و تعدادی دیگر در قالب روایت جمعی نقل شدهاند.
به طور عموم، همهی گزارشها تأثربرانگیز و پر از وقایع غمبار و دارای نکات مشترکی هستند. این نکات مشترک بیانگر آماده نبودن افراد در برخورد با این فاجعه، ناآگاهی از میزان خطر، اکراه مقامات حکومتی از قبول و اعلام خطرات ناشی از تشعشعات رادیواکتیو و بدتر از آن عدم وجود امکانات کافی برای مقابله با چنین خطری و در نهایت متوسل شدن حکومت به دروغگویی و اعلام اینکه همه چیز تحت کنترل است، میباشند. به طوری که بیشتر مردمی که در هنگام واقعه به زندگی عادی خویش ادامه دادند و افراد زیادی که بدون امکانات ایمنی کافی برای مقابله با شرایط پیشآمده به محیط آلوده فرستاده شدند، بعد از مدتی جان سپردند.
بیان دیدگاههای گوناگون افراد درگیر در این واقعه، کتاب را به مجموعهای از ناامیدیها و در عین حال امید به آینده و پذیرفتن شرایط پیشآمده تبدیل کرده است. به طوری که زنی که شوهرش را در این حادثه از دست داده، تصمیم به ازدواج مجدد دارد. زیرا به نظر وی زندگی ادامه دارد و او فرزندانی دارد که نیاز به مراقبت دارند. از طرفی دیگر عدهای از مصاحبهشوندگان معتقدند که تا سال 2000 م، همهی آنها خواهند مرد و هیچ کس از آسیبدیدگان این واقعه در بلاروس زنده نخواهند ماند.
افسانههای زیادی میان مردم وجود دارد. اینکه مأموران حکومتی مردگان را در گورهای دسته جمعی دفن کردند یا اینکه قرار است همهی جمعیت منطقهی آسیبدیده را به سیبری منتقل کنند. شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه کمپهایی در پشت چرنوییل آماده شده تا قربانیان این حادثه را قبل از مردن تحتنظر داشته باشند و بدتر از همه اینکه اعتقاد بر این است که صدها هزار نفر به زودی خواهند مرد و میلیونها نفر بیمار هستند. ادعا شده که بچههای زیادی با نقصهای جسمانی ظاهری، اختلالات سیستم دفاعی بدن و مبتلا به سرطان خون به دنیا آمدهاند. در میان این شایعات و آنچه در بین مردم رواج دارد، داستانهایی واقعی از قهرمانیهای آتشنشانها، اعضای تیم پاکسازی اتمی، دانشمندان، پزشکان و … وجود دارد که تلاش کردند اثرات این فاجعه را کاهش دهند و بسیاری از آنها جان خویش را از دست دادند.
سوتلانا آلکسیویچ، متولد 1948 م، در هنگام فاجعهی چرنوییل به عنوان یک روزنامهنگار در پایتخت بلاروس، شهر مینسک، کار میکرد. او به مدت 10 سال با بیشتر از 500 نفر در رابطه با این واقعه مصاحبه کرد. او در مصاحبه با هر شخص از 4 نوار کاست استفاده نمود و 107 مصاحبه را در سال 1996 م، در نسخهی نهایی برای انتشار کتاب خویش درج نمود. این کتاب یک سال بعد در روسیه منتشر گردید و سپس ترجمهی انگلیسی آن در سال 2005 م، برندهی جایزهای ادبی گردید. زیرا این کتاب نوعی داستانسرایی و ترکیبی از مصاحبه و تکنیکهای داستانی تلقی شد. با این حال به گفتهی نویسنده: «در طی ده سالی که از منطقهی چرنوییل بازدید میکردم این احساس را داشتم که دارم اسناد و مدارکی را برای آینده ثبت میکنم.» اسناد و مدارکی که قسمتی از یک تصویر بزرگ از یک واقعهی بزرگ را میسازند و تاریخی را خلق میکنند که خوانندگان آن از هر طبقه و سلیقهای میتوانند واقعیت آن حوادث را لمس کنند. این اسناد و مدارک در کنار پژوهشهای متخصصان دربارهی اثرات زیانبار این فاجعه و منابع مکتوب تاریخی میتوانند نشان دهندهی اهمیت گزارشهای شفاهی و صداهای زنده به عنوان تاریخ شفاهی برای ثبت و ضبط هر چه دقیقتر حوادث تاریخی باشند.
+
پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۲۴
نظر شما